✅ شرح و تفسیر حکمت ۱۹۶ نهجالبلاغه...👇🏻👇🏻👇🏻
✨ این جمله به قدرى در السنه مردم گسترش یافته که به صورت یکى از #ضربالمثلهاى عرب درآمدهاست.
🔹 مىدانید مال، وسیله اى براى رسیدن به اهداف مختلف است. اگر در مسیر #اطاعت #فرمان_خدا و انجام #کارهاى_مثبت مادى و معنوى قرار گیرد #بهترین وسیله به شمار مىآید و اگر در مسیر #عصیان و #گناه و کارهاى #زیانبار بهکار رود #بدترین وسیله است و آنچه مىگوییم: ✨مال دنیا بهترین و بدترین است✨ اشاره به همین نکته است.
❇️ مثال مال در جنبههاى مثبت فراوان است.
🔺 گاهى مال براى نیازهاى معمولى #مادى به کار مىرود،
🔺 زمانى براى نیازهاى #معنوى مانند صرف آن براى علم آموختن و یا در راه زیارت خانه خدا و یا جهاد فى سبیل الله به کار انداختن.
✅ ولى گاه در راهى به کار انداخته مىشود که ظاهراً از بین رفته و فانى مىشود، اما #پندى به انسان مىآموزد؛ پندى که گاهى انسان را از ضررهاى بسیار در آینده زندگى حفظ مىکند و منافع گرانبهایى دربردارد. این گونه اموال اگر چه ظاهراً فانى شدهاند، اما نه تنها از بین نرفته بلکه بسیار پرسود بودهاند.
❓ آیا کسى که سرمایهاى در امرى تجارى به کار مىبرد و ظاهرا زیان مىکند، اما راه و رسم تجارت را به وسیله آن مىآموزد زیان کرده است؟
❓و یا کسى که مالى را در اختیار دوستى مىگذارد تا او را بیازماید و بعد آن مال از بین مىرود و در آینده از خطرات زیادى محفوظ مىماند زیان کرده است؟
❓آیا کسى که بدون اخذ سند، مالى در اختیار کسى مىگذارد و شخص بدهکار انکار مىکند و نتیجه آن این مىشود که در آینده همیشه با اسناد محکم اموالش را به دیگران بسپارد خسارت دیده است؟
❓آیا کسانى که مثلاً براى یافتن داروى درمان یک بیمارى خطرناک مانند سرطان، سالها اموالى را هزینه مىکنند و به جایى نمىرسند، ولى سرانجام موفق به کشف آن مىشوند ضرر کرداند؟
🔺 جان گفتار امام (علیه السلام) همین است که اگر مالى را صرف کردى و ظاهرا از بین رفت اما #پند و #اندرزى براى تو به ارمغان آورد، این مال از میان نرفته و براى #همیشه براى تو ذخیره شده است.
✨ این سخن منحصر به صرف مال و ثروت نیست. از دست دادن نعمتهاى دیگر که سبب بیدارى و هوشیارى انسان مىگردد نیز در واقع ضرر و زیان محسوب نمىشود.
🔺 همان گونه که در حدیثى که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده، این حقیقت به روشنى منعکس شده است.
👆🏻امام (علیه السلام) به هنگام تسلیت گفتن مصیبتى به یکى از دوستانش چنین فرمود: «اگر این شخصى را که از دست دادى مرگش تو را به خداوندت نزدیکتر ساخته و تو را از گناهت دور نموده است این مصیبت نیست، بلکه آن یک #رحمت (الهى) است و نعمتى بزرگ براى تو محسوب مىشود و اگر این مصیبت تو را اندرز نداده و از گناهت دور نساخته و به پرورگارت نزدیک نکرده، مصیبت این قساوت قلب از مصیبت این شخص از دست رفته بزرگتر است اگر خداشناس باشى».
🔺 همان گونه که در این حدیث پرمحتوا مىبینیم، حتى از دست رفتن عزیزترین عزیزان اگر مایه بیدارى و هشدارى انسان گردد در واقع مصیبت نیست.
🔹 حتى اگر انسان اموالى را از دست مىدهد و چیزى عائد او نمىشود جز این که بر این مصیبت صبر کرده و شکر بهجا مىآورد و پاداش شاکران را مىگیرد باز در واقع اموال او از دست نرفته است.
🔸 ازاین رو در غررالحکم به جاى این جمله، این جمله از امام (علیه السلام) نقل شده است: «آنچه از مال تو از بین مى رود و تو را پند مى دهد در حقیقت از بین نرفته و جاى #شکر دارد».
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 امام (علیه السلام) هنگامى که این سخن خوارج را که میگفتند «لا حکم الا لله» (حکم مخصو
ن جامعى مقرر فرموده که مدیران جامعه و مجریان احکام و قضات باید اعمال خود را بر آنها #تطبیق دهند. این چیزى است که خوارج بر اثر ضعف عقل و حماقت و تعصب شدید نمىتوانستند آن را درک کنند.
💠 امیرمؤمنان على (علیه السلام) در خطبه ۴۰، از اجراى احکام و مدیریت جامعه تعبیر به «إمرة» (امیرى و فرمانروایى) مىکند و از این رو در ادامه همان خطبه مىفرماید: «مردم نیازمند امیر و حاکمى هستند (که #فرمان_خدا را در میان آنها اجرا کند)» اشاره به این که مسئله حکمیت در این دایره قرار داشت نه در دایره قانونگذارى الهى.
💠 با توجه به این که لشکر معاویه قرآنها را بر سر نیزه کردند و در توطئهاى خطرناک گفتند ما هم مسلمانیم و قرآن در میان ما حکومت کند که چه کسى امیر در میان مسلمانان باشد و از آنجا که قرآن تعیین امیرى به صورت شخصى و معین به اعتقاد آنها نکرده بود گفتند: ما باید از هر طرف حَکَمى انتخاب کنیم تا در پرتو آیات قرآن بنشینند و یک نفر را به عنوان امیر مسلمانان انتخاب کنند و این امر بر على (علیه السلام) و یاران خاصش تحمیل شد. سپس اقلیت خوارج با آن مخالفت کردند که اصلا انتخاب حَکَم کار غلطى است و حَکَم خداست و شعار «لا حُکْمَ إلاّ لِلّهِ» با این مفهوم انحرافى بعد از شکست مسئله حَکَمیت بالا گرفت، از این رو امیرمؤمنان على (علیه السلام) مىفرمود: شعار «لا حُکْمَ إلاّ لِلّهِ» یک واقعیت و سخن حقى است که آنها معناى باطلى را از آن اراده کرده اند؛ #حق است به این دلیل که توحید در قانونگذارى حکم مىگوید: #تشریع قوانین و احکام تنها از سوى خداست و رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) #مبلغ و #مجرى آن است و اما مفهوم باطلى که آنها از آن اراده مىکردند این است که حکومت و فرماندهى و اجراى احکام و مدیریت جامعه باید به وسیله خداوند صورت گیرد. غافل از این که هرگز خدا نمىآید فرمان جنگ و صلح یا تقسیم غنائم و یا نصب امراى بلاد را صادر کند و اگر منظور آنها این بوده که اصلاً نیازى به امیر و زمامدار در جامعه نیست و مردم خودشان احکام را باید عمل کنند همان گونه که در طول تاریخ گذشته و امروز افرادى طرفدار نفى حکومت بودند، سستى و بى پایگى این مسئله نه تنها کمتر از اول نیست بلکه بیشتر است، همان طور که حضرت در خطبه چهلم نیز اشارهاى به آن دارد که تمام جوامع بشرى در طول تاریخ حاکمى داشته؛ خواه ظالم خواه عادل و حتى وجود حاکم ظالم از نبودن آن که باعث هرجومرج و به هم ریختن شیرازه تمام جامعه مىشود بهتر است حاکم ظالم براى حفظ خود هم که باشد ناچار است اجمالاً نظم و امنیتى در جامعه ایجاد کند، قاضى براى حل خصومتها تعیین کند، زندان و بندى براى سارقان و مجرمان ترتیب دهد و حتى گاه خدمات اقتصادى فراوانى براى جلب توجه مردم و حفظ موقعیت خویش داشته باشد. اگر هیچ حکومتى نباشد جوامع بشرى پس از مدت کوتاهى #نابود مىشوند.
@syed213