سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
اتفاقات جالب مراسم یادواره #شهید_مصطفی_صدرزاده 👇🏻👇🏻👇🏻
💠 در مراسم یادواره دختر خانمی حضور داشتند که به تازگی محجبه شده بودند و قرار بود روز بعد از مراسم یادواره در برنامه "از لاک جیغ تا خدا" برای مصاحبه تلویزیونی بروند.
✨ دوست شهید این خانم #سید_ابراهیم بود.🌹
✳️ امروز به طور اتفاقی به این خانم زنگ زدند و برای مراسم دعوتشون کردند.
✅ به مراسم تشریف آوردند و خاطرات قشنگشون و اینکه چطور متحول شدند رو توضیح دادند.
🌺 خانم مسنّی هم در یادواره حضور داشتند که توی خواب مادر #شهید_مصطفی_صدرزاده به مراسم دعوتشون میکنند و از یه شهر دیگه تو مراسم یادواره حضور پیدا میکنند.
✨ کل یادواره و چیدمانش رو تو خواب از قبل میبینند.
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_سی
#فصل_دوم_کتاب
#چقدر_پدرشهیدشدن_به_شما_میآید
#از_زبان_پدر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
♻️ مدام در فکر #شهادت بود. مدام با مادرش صحبت میکرد که برای شهادتم دعا کن.🙏🏻
♻️ اما بار آخر که آمد گفت: «من دیگه شهادت نمیخوام. اگه خدا داد که شکر، بهترین چیز برای یه عاشق دیدن معشوقشه.💕 چه بهتر که برای معشوق جون بدی و توی خون بغلتی،🌹 اما اگه شهادت نصیبم نشد، میمونیم برای خدا و اسلام میجنگیم. خدا رو چه دیدین، شاید جنگ ما وصل شد به قیام صاحب الزمان!»🙏🏻🌹
♻️ در سوریه با #شهید_بادپا و بعد هم #سردار_سلیمانی آشنا شد. وقتی از سوریه میآمد، دست همسر و بچههایش را میگرفت و میبرد مسافرت.💕
♻️ سال ۱۳۹۴ هم رفتند کرمان پیش خانوادهی شهید بادپا و سردار سلیمانی. بعد هم راهی مشهد و خانهی شهید قاسمیدانا شدند.
♻️ برادر شهید دانا میگوید: «آقا مصطفی میرفت توی آشپزخونه، در رو میبست و میگفت ظرفارو من میشورم. ظرف خونهی شهید رو شستن، هم ثواب داره هم برکت!»😊
♻️ وقتی این را شنیدم چشمانم از تعجب گرد شد. آخر به عمرم یاد نداشتم مصطفی برای ظرفشستن قدم از قدم بردارد. در کودکی هم مدام از زیر کارها درمیرفت.😉
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213