6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رئیسجمهور باید برای آنچه در تهران تصمیم میگیرد، از میدان دریافت روشنی داشته باشد.
هنری مینتزبرگ نظریهپرداز شهیر مدیریت، نظریهای دارد تحت عنوان استراتژی سرشتن (Crafting Strategy). تماشای کوزهگری همسرش جرقه ارائه این نظریه را در ذهن او زد. مینتزبرگ میگوید کوزهگری که مشغول سرشتن کوزه است، با انگشتانش گل را لمس میکند، با مغزش آن حس دریافتی را پردازش میکند و مجددا به انگشتان فرمان میدهد که چگونه حرکت کنند تا طرح کوزه آنگونه که باید، طراحی شود. کسی که میخواهد استراتژی تدوین کند و سیاست بنویسد و در سطح ملی تصمیم بگیرد، در اتاقهای دربسته و کتابخانهها نخواهد توانست استراتژی موفقی بنویسد. باید میدان عمل را لمس کند و پس از لمس واقعیات، برای تغییر و ارتقا دادن واقعیت، اندیشه کند و طرحریزی نماید. آنکه فقط در میدان است و با عالم نظر و اندیشه و معرفت بیگانه است نیز، وضع مشابهی دارد. باید طرحی کلی در ذهن داشته باشید که بتوانید آن را در میدان عمل پیاده کنید. برای سیاستگذاری و تصمیمگیری صحیح، هم باید فهم و نگرش راهبردی و کلی داشت و هم صحنه عملیات را لمس کرد...
@syjebraily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدیریت چادرمسافرتی همواره درگیر حل بحران است. ما عادت کردهایم که به جای مدیریت کشور، بحران مدیریت کنیم...
@syjebraily
⚡درسهای زغال...
غربیها توافق پاریس را با این پیشفرض پخت و پز کردند که کشورهای صنعتی دیگر از وابستگی به سوختهای فسیلی رها شدهاند؛ و اقتضای تداوم استعمار است که نباید اجازه داد سوخت فسیلی موتور پیشرفت دیگران را حرکت دهد. اما به محض اینکه مشخص شد محاسبات اولیهشان برای عبور از سوختهای فسیلی اشتباه بوده و نتوانستهاند انرژیهای تجدیدپذیر را به اندازه رشد تقاضای انرژی تولید کنند، همه فلسفههایی که درباره گرم شدن زمین و رفتن برخی کشورها به زیر آب و انقراض گونه انسان و... بافته بودند، وحشیانه و بیملاحظه کنار گذاشتند و سراغ آلودهکنندهترین سوخت فسیلی یعنی زغالسنگ رفتند و به ریش همه آنانکه برای نجات زمین! استحمار شده و موتور پیشرفتشان را خاموش کرده بودند، خندیدند.
تجارت آزاد هم همین است. غربیها با حمایت از تولید داخلی به بام پیشرفت رسیدند و وقتی ماشینشان (خرشان؟!) از پل گذشت و یقین پیدا کردند که کسی را در جهان یارای رقابت با آنها نیست و به سادگی میتوانند رقبای ضعیف و نوپا را از دور خارج کرده و بازارهای جهان را تصرف کنند، گفتند حمایتگرایی خیلی خطای بزرگی بود که ما مرتکب شدیم و دیگران این خطا را نباید تکرار کنند و مرزها را باید برداشت و تجارت را آزاد کرد که رفاه همه ملتها اینگونه حداکثر میشود و اصلا ریشه جنگ در حمایت از تولید داخلی است و تجارت آزاد شاهکلید صلح بینالمللی است! این بود که آموزههای علم اقتصاد را بر اساس این آرمان بازنویسی کردند و تبدیل به #جریان_اصلی اش کردند و حتی وفق این آموزهها اقتصاددان تربیت کردند و راهی همان کشورهایی کردند که تحریمشان کردهاند و حتی اجازه صادرات یک قطعه! به اقتصاد آنها را نمیدهند و با هر متخلفی از این تحریم، چون جنایتکار جنگی برخورد میکنند. اما همینکه دیگرانی از میان مستعمرات سابق به قدرت رقابت رسیدند و توانستند در بازار اینها حضوری موثر بیابند و تولید ملی اینها را تهدید کردند، وحشیانه و بیملاحظه حمایتهای تعرفهای و غیرتعرفهای را از سر گرفتند و به ریش همه آنانکه در نتیجه تزویر اینها، "حداکثرسازی رفاه جهانیان و صلح بینالمللی با تجارت آزاد" آرمانشان شده بود و تولید ملیشان را در پای این آرمان ذبح کرده بودند، قاه قاه خندیدند.
ننگ بر شاه سلطانحسینهای تاریخ که بیتوجه به تجربه غرب، تسلیم تجویز غرب میشوند و خنجر آرمانها و ارزشهای استعمارگر را بر قلب پیشرفت کشورشان فرو میکنند؛ و میان این شاهسلطانحسینها که تسلیم تزویر میشوند، با آن شاهسلطانحسین که تسلیم زور شمشیر شد، شاید آن یکی شرف داشته باشد.
@syjebraily
پیش از این، دولتهای غربی برای حل و فصل مسائل سیاست خارجی از نیروی نظامی استفاده میکردند، که به رشد اقتصادیشان کمک میکرد. اکنون که قادر به استفاده از نیروی نظامی نیستند، به تحریم اقتصادی متوسل شدهاند، که نتیجهاش یک بحران تمام عیار در داخل این کشورهاست...
@syjebraily
🔅چرا حماسه اربعین خشم دشمن را برانگیخت؟
مایکل سندل فیلسوف معاصر آمریکایی کتابی به نام «عدالت» دارد که در آن به مرور و نقد نظریههای رایج درباره عدالت پرداخته است. او به زیبایی تمام، کاستیهای نظریههای فایدهگرایانه و آزادیمحور درباره عدالت را به تصویر میکشد و ضمن تاکید بر برتری نظریه «فضیلت محور» عدالت، جامعه عادل را جامعهای توصیف میکند که در آن «تعقل جمعی در باره مفهوم زندگی خوب» جریان دارد. سندل در صفحات پایانی کتابش این سوال را پیش میکشد که «چه نوع گفتمان سیاسی می تواند ما را در آن جهت پیش ببرد؟» اما پاسخش این است: «پاسخ حاضر و آمادهای برای این سوال ندارم» و با چند پیشنهاد پیرامون ایثارگری و خدمتگزاری، کتابش را به پایان میرساند.
در چنین جهانی که فردگرایی و سودمحوری، حتی امکان «تعقل جمعی» درباره زندگی خوب و برپایی یک جامعه عادل را از مردمان غرب سلب کرده، در این سو، یک امت با تعهد به گفتمان سیاسی مهدوی، نه تنها تصویر روشنی از «مفهوم زندگی خوب» در ذهن دارد، بلکه با تمام توان در حال تمرین این زندگی است؛ و تجلی بزرگ این تمرین را میشود در پیادهروی اربعین مشاهده کرد که در مناسکی چند ده میلیونی، «سودجویی»، از آن تخت پادشاهی که جرمی بنتام برایش ساخت و زنجیر علت و معلول ها را به پای آن بست، به زیر کشیده می شود و پایه های تمدن متکی بر این مکتب را می لرزاند.
فهم این پدیده ها، بلاتردید از عهده مغزهای سبکی که از فرمان دادن به چشم برای نگریستن به تاریخ استعمار و غارتگری غرب عاجزند و تحریم را به «سیاست کلی معارضه با آمریکا و غرب» نسبت میدهند، برنمیآید؛ اما همه اینها برای غرب غارتگری که امید بسته بود این ملت از هم گسسته شود، از حرکت بایستد، از اهدافش دست شوید و به آغوش غرب پناه ببرد، کاملا معنی دار است. کاملا طبیعی است که همه کفر، نقشه چهل ساله خود را بر آب دیده و با همه توان، برای انتقام از این ملت به میدان بیاید تا بلکه با آشوب و اغتشاش و منازعه خیابانی، این ملت را زمین زند.
✨متن کامل را در وب سایت مجمع تشخیص مصلحت نظام مطالعه فرمایید.
http://maslahat.ir/index.jsp?siteid=3&fkeyid=&siteid=3&pageid=383&newsview=1775
@syjebraily
⚡️اگر با آزادی نفت کنار آمدند، با آزادی ایران هم کنار میآیند!
آمریکاییها چند سال پیش اسناد نقش خود در کودتای 28 مرداد32 و سرنگونی محمد مصدق را منتشر کردند، اما مطلب مهمی که در واکنش به این اسناد مورد تغافل قرار گرفت، «چرایی سرنگونی مصدق توسط واشنگتن» است.
محمد مصدق با آمریکاییها رابطه بدی نداشت. اتفاقا وعده آمریکاییها را که به او گفته بودند میخواهند به دوران استعمار پایان دهند، باور کرده بود. پروژهاش این بود که با آمریکا ارتباط بگیرد و انگلیس را به حاشیه ببرد. مصدق نه به دنبال تشکیل حکومت اسلامی بود، نه فعالیتهای منطقهای ثباتزدا داشت، نه در تدارک موشک بالستیک بود، نه برنامه هستهای داشت، و نه اینکه حقوقبشر آمریکایی را نقض کرده بود، اما کاخ سفید با یک کودتا او را حذف کرد.
فهم اینکه مصدق چرا سرنگون شد، نیاز به ضریب هوشی فوقالعادهای ندارد، اما کسی که در یک نقطه کور ایستاده و به عالم مینگرد و ارادهای برای دیدن ندارد، قطعا از درک این چرایی بازخواهد ماند و از آن درسی نخواهد گرفت. به قول مرحوم شریعتی، برای دیدن برخی رنگها و فهمیدن بعضی حرفها از نگریستن و اندیشیدن کاری ساخته نیست. باید از آنجا که نشستهایم برخیزیم؛ قرارگاهمان را در جهان عوض کنیم. مساله کاملا روشن است: محمد مصدق قصد داشت از همه اقتصاد و سیاست و فرهنگ ایران که در اسارت غرب بود، فقط یک قلم «نفت» را آزاد کند... و سرنگون شد!
نظام جمهوری اسلامی حتما در ابعاد و اهداف با دولت محمد مصدق قابل مقایسه نیست. «آزادی ایران» رهاورد انقلاب اسلامی است و چرا نباید آمریکا و انگلیس که تاب «آزادی نفت» را نیاوردند، با «آزادی ایران» کنار بیایند و در پی سرنگونی جمهوری اسلامی نباشند؟ استقلال یعنی آزادی در ابعاد یک ملت. به قول رهبر حکیم انقلاب، اگر فرض کنیم یک نظامی غیر نظام جمهوری اسلامی هم سر کار بود و بنا بود مستقل باشد، اینها با آن مشکل داشتند.
@syjebraily
وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ
نظرسنجی دانشگاه نوتردام در آستانه انتخابات میاندورهای ایالات متحده: بیش از نیمی از جمهوریخواهان، بیش از یک سوم دموکراتها و قریب به یک چهارم مستقلها معتقدند آمریکا در آستانه #جنگ_داخلی است.
https://phys.org/news/2022-11-brink-civil-war-survey-highlights.html
🔆وسائط سرمستی و براندازی جمهوری اسلامی!
شهرت نیچه در ایران بیشتر به خاطر این جمله معروفش بوده که «خدا مرده است»؛ بسیاری نیز او را فردی ضد خدا میدانند که اعتقادی به وجود خدا نداشته و این مسئله، روح حاکم بر نوشتهها و جهانبینی وی را تشکیل میدهد. اهل نظر اما آگاهند که مراد نیچه از مرگ خدا، حذف اعتقاد به خدا از جامعه غربی و مسیحی است. در این میان، آنچه مهم است و نیچه نیز در کتاب «اراده قدرت» بدان میپردازد، احوال جامعه غربی «پس از مرگ خدا»ست.
نیچه علت مرگ خدا در جامعه مسیحی را در واقع فروپاشی مسیحیت و «اخلاق مسیحی» در مواجهه با «واقعیات جهان» میداند. مسیحیت کلیسایی در نظر او نه توانسته این جهان را به انسان غربی بشناساند و نه آن جهان را. این است که او میگوید، پس از هزاران سال تازه فهمیدهایم آنچه کلیسا به ما گفته دروغ بوده و همین، به ناباوری به خدا منجر شده است: «آن زمان که ما باید تقاص دو هزار سال مسیحی ماندن را پس بدهیم، فرا رسیده است؛ داریم گرانیگاهی را که به ما امکان زیستن میداد، از دست میدهیم؛ برای مدتی گمگشته میشویم. به ناگاه در ارزشگذاریهای متضاد فرو میرویم... اکنون همه چیز سراسر دروغ است».
اما فیلسوف نیهیلیست در عین حال معتقد است انسان، نمیتواند از یک مرجع فوق انسانی که اهداف و وظایف و مقصد و مقصود او را تعیین می کند، بی نیاز باشد. او مینویسد: «چون آدمی ایمان به این امر [خدا] را از یاد برد، همچنان این عادت کهن را دنبال می کند و مرجعی دیگر میجوید که بتواند بیقید و شرط سخن گوید و هدفها و وظایف را فرمان دهد. اقتدار «وجدان» اینک به ردیف نخست گام مینهد تا کمبود یک اقتدار شخصی را جبران نماید».
نیچه معتقد است «اخلاق» و «وجدان» در جامعه مسیحی و اروپایی جای خدا را گرفته است، اما «هر نظام ارزشی صرفا اخلاقی به هیچ انگاری منجر میشود: در اروپا چنین انتظار میرود. آدمی هنوز به امید آن است که بدون زمینه مذهبی با اخلاق گرایی کنار بیاید؛ اما این ضرورتا به هیچ انگاری میانجامد».
در چنین شرایطی است که هیچ انگاری و نیهیلیسم حادث می شود و بشر غربی، پس از انکار خدا، برای فرار از این پوچی و بیهدفی و بی سر و ته بودن «جهان بی خدا»یی که ناچار است در آن زندگی کند، دنبال راهی برای توجیه زیست خود میگردد، راهحلهایی «این جهانی» مییابد تا بلکه فقدان یک نظام فکری منسجم را که هستی او را معنی بخشد، جبران شود. در نگاه نیچه، «تخدیر»، این راه حل است: «در واقع و در نهایت نمیدانیم به کجا میرویم: خلاء. تلاش میکنیم با بیخودی و سرمستی از این خلاء بیرون آئیم. سرمستی به صورت موسیقی؛ سرمستی به صورت بیرحمی در لذت فاجعه آمیز از نابودی شریفترین موجودات؛ سرمستی به صورت اشتیاق کور (یا کینه) نسبت به برخی موجودات انسانی یا نسبت به دورانی معین؛ هنر برای هنر و «دانش محض» به عنوان حالات تخدیر آلود».
در واقع، بشر غربی به سبب تضاد و تباین مسیحیت با عقلانیت، راهی جز توسل به تخدیر برای رهایی از اندیشه درباره هستی نداشته است. تفاوت اساسی اسلام ناب و مسیحیت تحریف شده در همینجاست که عقل و ایمان در مسیر تکامل، همواره در تلائماند، نه تباین. این است که جامعه اسلامی، بر خلاف جوامع غربی، هرگز دچار خلاء اقتدار الهی نمیشود که گرفتار بحران هیچانگاری شده و نهایتا برای رهایی از آن، به تخدیر متوسل شود. لذا وسایل تخدیر جمعی که امروز تبدیل به یکی از مهمترین ابزارهای مدیریت سیاسی در غرب شدهاند، در جامعه اسلامی مردود و ناکارآمدند. انسانی را که مسیرش روشن، هدفش معلوم و مرجع بایدها و نبایدهایش مشخص و مقتدر و در تلائم با عقل است، نمیتوان با اسبابی که یک انسان پوچانگار مدیریت میشود، تحت فرمان درآورد و به مسیر دلخواه کشاند. جان کلام اینکه وسائط "سرمستی" ابزار براندازی مناسبی در یک جامعه مسلمان نیست؛ دنبال راه بهتری باشید!
@syjebraily
⚡قانون یا شرع؟!
بتپرستان مکه نه تنها به وجود خدا اعتقاد داشتند، بلکه خدا را خالق جهان نیز میدانستند؛ اما از دید قرآن مشرك بودند چون در همین مرتبه توقف کرده بودند و در تشریع و تدبیر و حاکمیت و... برای خدا شریک قائل بودند.
سیاست، تدبیر امور مملکت است و سیاستمدار نه تنها با «تدبیر»، که با سه مقوله مهم دیگر از
مراتب توحید یعنی «حاکمیت» و «تشریع» و «اطاعت» نیز مستقیماً سر و کار دارد. چه، سیاستمدار حکومت میکند و قانونگذاری و مردم نیز از او اطاعت.
لذا قسم بسیار مهمی از اولی ترین اصل اسلام، یعنی توحید، با امور سیاسی و مملکت داری ارتباط تنگاتنگ دارد و اگر فردی برای غیر خدا حق تدبیر امور و قانونگذاری و حاکمیت قائل باشد و از وی اطاعت کند، به خدای متعال شرک جلی ورزیده و نمیتوان او را در شمار مسلمانان و موحدان قرار داد.
در مقابل، مسلمان موحد به کسی اطلاق میشود که در کنار توحید ذاتی و خالقی و عبادی - که مسائلی شخصی هستند - در امور اجتماعی خود نیز موحد باشد. توحید در امور اجتماعی یعنی قائل شدن حق حاکمیت، تشریع و تدبیر به فرد ماذون از جانب خدا و اطاعت از او.
لوازم و شرایط چنین توحیدی نیز در قرآن و سنت به وضوح تبیین شده و تدوین نظام سیاسی مبتنی بر «ولایت فقیه» در ایران مستند به این منابع است.
📃برشی از مقاله «بازنمایی تاریخی روند شکل گیری سکولاریسم با تأکید بر نقد امکان سکولاریسم اسلامی»
http://ensani.ir/fa/article/download/373044
بسمه تعالی
ریاست محترم جمهور
سلام علیکم
یا مقتدرانه نظام بانکی را مکلف به تامین مالی وعده مسکن خود کنید، یا با بیان موانع و اصلاح وعده اولیه، به مردم زمین تخصیص دهید تا خود به مرور خانهشان را بسازند.
سید یاسر جبرائیلی
@syjebraily
19.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از تجویزهای صندوق بینالمللی پول برای اقتصاد ایران، افزایش نرخ ارز بوده است. خاطرم هست چند سال پیش مدیر بخش خاورمیانه و آسیای مرکزی IMF رسما توصیه کرد که ایران "برای کنترل نرخ تورم، نرخ رسمی ارز را تا سطح نرخ بازار افزایش دهد". نئولیبرالهاای وطنی نیز همین نسخه را پیاده کردند و قیمت ارز را افزایش دادند و ارزش ریال را بیش از پیش تضعیف کردند. یکی از استدلالهای واژگونی که برای این کار از طرف آقای مسعود نیلی ارائه شد، این بود که افزایش نرخ ارز در جهت حمایت از تولید داخلی در برابر رقبای خارجی و توسعه صادرات است. در این سخنرانی که سال ۹۷ در دانشگاه علوم پزشکی اردبیل ارائه شد، به بررسی منطق حاکم بر این استدلال پرداختهام. اخیرا دیدم که اینبار، نئولیبرالهای ریشدار سخنان IMF و جناب نیلی را تکرار میکنند. بازبینی این ۷ دقیقه خالی از لطف نیست.
@syjebraily