eitaa logo
سید یاسر جبرائیلی
55.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
984 ویدیو
90 فایل
🔸️استادیار تمدن اسلامی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ارتباط با ما: @jebraily_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
‌انتصاب پر سر و صدای دبیر ستاد تحول دولت شهید رئیسی به معاونت گران‌سازی انرژی آقای دکتر پزشکیان، فارغ از اینکه تجلی «ثبات سیاستی» در «سپهر سیاسی» ایران و شاهدی دیگر بر این مدعاست که اصلاح‌طلب و اصولگرا در ریل یکسان سیر می‌کنند، یک هدف آشکار را دنبال می‌کند و آن برداشتن «هزینه جراحی» از روی دوش جبهه اصلاحات است. در شرایطی که اصلاح‌طلبان به عنوان یک جناح از وفاق، زیرکانه در حال اعلام برائت از این انتصاب هستند، اصولگرایان به عنوان جناح دیگر وفاق، جشن گرفته‌اند تا هزینه جراحی، تمام و کمال، به نامشان فاکتور شود! (سقف نقشی که برای اصولگرایان در پروژه وفاق تعریف شده، همین است). اصلاح‌طلبان با تمام قدرت از پروژه گران‌سازی ارز در دولت شهید رئیسی (که توسط همان ستاد تحول طراحی شده بود و برخی اعضای کلیدی دولت فعلی در آنجا رفت و آمد داشتند) حمایت کردند، منافع سیاسی -و البته اقتصادی- اش را هم بردند. حیرت انگیز است که اصولگرایان چوب سیاسی گران‌سازی ارز در آن دولت را خوردند و انتخابات ۱۴۰۳ را واگذار کردند، چوب گران‌سازی انرژی را هم می‌خواهند در این دولت بخورند! اینان در این بزنگاه‌ها هیچ‌گاه سمت مردم نبوده‌اند... هیچ یک از دو جناح وفاق، حق تبری از پروژه گران‌سازی انرژی را ندارد. این پروژه، یک پروژه مشترک است، همچنانکه پروژه گران‌‌سازی ارز در دولت شهید رئیسی یک پروژه مشترک بود. ما همچنانکه در دولت آقای روحانی اعلام کردیم با گران‌سازی انرژی مخالفیم، همچنانکه در دولت شهید رئیسی اعلام کردیم که با گران‌سازی ارز مخالفیم، در دولت آقای پزشکیان هم اعلام می‌کنیم با گران‌سازی ارز و انرژی مخالفیم و این سیاست‌های معیشت‌سوز و نابرابری‌ساز را ویرانگرتر از هر تهاجم نظامی به خاک کشور می‌دانیم. هر ایرانی باغیرتی که نگران تمامیت ارضی این خاک است، هر ایرانی باشرفی که نمی‌خواهد ایران به سرنوشت لیبی و تونس و سوریه و مصر دچار شود، نباید در این بزنگاه تماشاگر باشد. @syjebraily
هدایت شده از حسین زمانی میقان
یک «حزب اجتماعی» است؛ آمده‌ تا قرائت تازه‌ای از حزب ارائه کند: حزبی که به‌جای چرخیدن دور میز قدرت و کسب کرسی، روی ایده‌ها و توانمندی مردم، شبکه‌های محلی و کنش‌گران میدانی تکیه می‌کند... @hzamanim
‌آقای سقاب اصفهانی چندی پیش به دفتر این حقیر آمدند و طرحی را تشریح کردند که هر نامی بر آن بگذاریم، ماهیتش چیزی جز «گران‌سازی انرژی» نیست. برای معضلی که آن را توجیه این پروژه قرار داده بودند، راه‌حل روشنی ارائه کردم؛ اما پاسخی شنیدم که بیش از آن‌که علمی باشد، نوعی اصرار بر تکرار خطا بود؛ و طبیعی است که نپذیرفتم. سربسته عرض می‌کنم: وقتی دولت از ایستادن در برابر کانون‌های قدرت، از مهار زیاده‌خواهان، از واداشتن مدیران ناکارآمد به مسئولیت، هراس دارد، حق ندارد برای پنهان‌کردن این ناتوانی، چاقوی جراحی را در نان خشک سفره مردم فرو کند. عدالت، آن‌گونه که ما آموخته‌ایم، قیام در برابر قدرت بی‌مهار است، نه تعظیم در برابر آن. و ظلم، آن‌گونه که در این طرح نهفته است، فقط یک تصمیم اقتصادی نیست؛ شکلی از سر فرود آوردن در برابر زر و زور است، و شکلی از سر فرود آوردن مردمِ بی‌پناه، زیر بار بهای تصمیماتی که خود نگرفته‌اند. دولتی که برای خوش آمد و تامین منافع سرمایه‌داران، در ظرف کمتر از یک سال نرخ ارز را از ۴۰ هزار تومان به ۱۰۰ هزار تومان رسانده و ریالی که ضامن ارزش آن است را بی‌ارزش کرده، حق ندارد نام «بهینه‌سازی» بر گران‌سازی بگذارد و از مردم بخواهد تا جور ناتوانی و تبانی‌اش را بر دوش کشند. @syjebraily
18.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌بیایید جرأت کنیم و این عینک موروثی را که در قبیله سیاسی‌مان بر چشم‌مان می‌دوزند، کنار بگذاریم؛ عینکی که جهان را نه آن‌گونه که هست، که آن‌گونه که می‌خواهند، نشان‌مان می‌دهد. از پشت این شیشه‌های غبارگرفته، شما «مدیر» می‌بینید و «مسئول»، «دولت قبل» و «دولت فعلی»، «اصلاح‌طلب» و «اصول‌گرا». اما همین که عینک را بردارید، ناگهان صحنه عوض می‌شود؛ پرده‌ٔ تئاتر قدرت کنار می‌رود و می‌بینید که همهٔ بازیگران، با همهٔ اختلاف‌های ادعایی‌شان، یک‌رنگ‌اند! رنگی که حاصل ترکیب عناصر یک مکتب است: دانشگاه شیکاگو، دانشگاه شریف، اندیشکده حکمرانی شریف، فریدمن و میزس و هایک و بکر، بنیاد Hand، موسسه حامی، صندوق بین‌المللی پول و در نهایت، شاه‌دامادهایی که از میان تار و پود این شبکه بیرون می‌جهند! وقتی این عینک را کنار بگذاری، می‌فهمی مسأله «جناح» نیست؛ «جهان‌بینی» است؛ و آن‌گاه درمی‌یابی که همه این چهره‌های به ظاهر متنوع، کارگزاران و خدمتکاران یک ایدئولوژی واحدند که «عدالت» را از تخت پادشاهی آمال بشریت به زیر کشیده و تاج بر سر «قیمت» نهاده‌ است! و قیمت -به قربانیان چنین گفته می‌شود- به دست «نامرئی» بازار تعیین می‌شود و اساسا این همان خداست که از دیده‌ها پنهان است! اما دروغ می‌گویند؛ قیمت را دست «مرئی» صاحبان زر و زور می‌سازد، اما این دست آغشته به خون، خود را «نامرئی» جا زده تا هیچ ردی از غارت سفره محرومین در ذهن تماشاگران بر جای نگذارد؛ تا مستضعفین چنین بپندارند که این، همان دست تقدیر الهی است که اقلیتی را در کاخ‌های مجلل لواسان و فرمانیه و فرشته ساکن کرده و آنان را در بیغوله‌های جنوب تهران فرود آورده است.
طرح «سهمیۀ بنزین خانوار»، که قرعه اجرای آن به نام آقای پزشکیان زده شد، کلید یکی از حساس‌ترین بازارهای کشور را به دست سازوکاری خواهد سپرد که نه قانون‌پذیر است، نه قابل‌نظارت، و نه قابل‌مهار. این طرح، نه اصلاح است و نه عدالت‌گستری؛ این طرح، خصوصی‌سازی قیمت بنزین در قالب یک بازار غیررسمی و فراگیر است که کوچک‌ترین مهار و سقفی بر آن وجود ندارد: قیمت بنزین از کنترل دولت خارج و به‌دست میلیون‌ها عرضه‌کننده واگذار خواهد شد که ساختار انگیزه‌هایشان، ذاتاً قیمت را به سمت بالا خواهد برد. چرا این اتفاق قطعیت دارد؟ زیرا خانواری که خودرو ندارد، از فروش سهمیه در قیمت‌های پایین هیچ منفعتی نمی‌برد. فروش بنزین با قیمت پایین، برای او «کار زائد» با «سود ناچیز» است. پس کاملاً طبیعی است که عرضه نکند؛ صبر می‌کند. او نه تبانی می‌کند و نه نیازی به هماهنگی با دیگران دارد. تورم در این طرح از دل صبر فروشندگان زاده می‌شود، نه از تبانی آنان. وقتی فروشنده هیچ اضطراری ندارد و خریدار نیاز فوری، «قیمت بالا» تنها نقطه‌ای است که معامله ممکن می‌شود. در سمت تقاضا اما، میلیون‌ها راننده، کسب‌وکار، تاکسی، وانت‌بار و شاغل خدماتی قرار دارند که هر لیتر بنزین برایشان «ابزار کار» است. آنها چاره‌ای جز خرید ندارند. این دقیقاً خطرناک‌ترین نسبت ممکن است: عرضۀ بی‌عجله در برابر تقاضای بی‌چاره. نتیجه‌اش یک نظم نیست؛ یک جهش قیمتی است. امروز این منطق را به وضوح در تاکسی‌های اینترنتی می‌بینیم؛ رانندگان با دیدن قیمت پائین، درخواست‌ها را نمی‌پذیرند تا قیمت بالا برود. حال تصور کنید همین منطق، بازار «بنزین کل کشور» را دربرگیرد. ابعاد التهاب، ده‌ها برابر خواهد بود؛ تورمی که از جیب تمام جامعه بیرون کشیده می‌شود. بله! خانواده‌ای که بنزین را گران‌تر می‌فروشد، در لحظه فروش خواهد گفت «آخ جون!»، اما با مشاهده قیمت اجناس در بازار، «آه جون» خواهد کشید! بازار خرید و فروش بنزینِ خانوار همان‌قدر خطرناک است که بازار ارز در روزهای بی‌ثبات. در همان لحظات اول، «چسبندگی صعودی» قیمت فعال می‌شود. مردم به‌سرعت یاد می‌گیرند که بنزین در بازار قیمت بالاتری دارد، و همین آگاهی، خود به محرک افزایش قیمت تبدیل می‌شود. قیمت ابتدا بالا می‌رود، سپس تثبیت می‌شود، و نهایتاً «عرف» می‌شود. چیزی که یک‌بار عرف شد، دیگر پایین نمی‌آید. این همان فرمولی است که سال‌ها بازار ارز، طلا، خودرو و مسکن را به گروگان گرفته است. مهم‌تر از همه اینکه این طرح، دولت را از کنترل قیمت کنار می‌زند. دولت سهمیه را توزیع می‌کند، اما قیمت‌گذاری را به بازاری واگذار می‌کند که هیچ ابزار سیاستی بر آن کارگر نیست. یعنی دولت «توزیع» را به عهده دارد، اما «قدرت» را واگذار می‌کند؛ و واگذاری قدرت به بازار بی‌ضابطه یعنی رهاسازی قیمت در مسیر بی‌پایان صعود. به محض آغاز این طرح، شبکه‌های دلالی، پلتفرم‌های خرید و فروش سهمیه، واسطه‌های چندلایه و جریان‌های سوداگری شکل می‌گیرد. قیمت بنزین دیگر در پمپ‌بنزین تعیین نمی‌شود؛ در گوشی‌های موبایل، در گروه‌های مجازی، و در معاملات غیررسمی تعیین می‌شود. از این نقطه به بعد، دولت تماشاگر است نه تنظیم‌گر. و پیامد این بی‌ثباتی، تنها در قیمت بنزین نمی‌ماند. بنزین، ستون فقرات حمل‌ونقل کشور است؛ یعنی ستون فقرات قیمت همه چیز. جهش قیمت بنزین یعنی جهش قیمت نان، گوشت، لبنیات، کرایه خانه، خدمات، تاکسی، تولید، توزیع و حتی آموزش. تورم ناشی از چنین بازاری، نه موضعی است نه موقتی؛ ساختاری و فراگیر است و از کنترل خارج. طرحی که زرورق عدالت دورش پیچیده شده، به سازوکاری تبدیل می‌شود که هر ثانیه علیه عدالت کار می‌کند. در این سازوکار، فقیرترین خانوارها، که بیش از همه به ثبات قیمت سوخت وابسته‌اند، بیشترین آسیب را می‌بینند. زیرا «بازار خانوار به خانوار» نه دلسوزی می‌فهمد و نه تعادل؛ تنها منطقش این است: فروش در بالاترین قیمتی که خریدارِ ناچار، بتواند تحمل کند. این منطق نه عدالت تولید می‌کند و نه کارآمدی؛ بلکه اقتصاد را به شیب لغزنده‌ای می‌برد که انتهایش بحران است. واگذاری قیمت‌گذاری بنزین به بازاری که نه سقف می‌شناسد، نه ضابطه و نه اخلاق، چیزی جز باز کردن دروازه گران‌سازی افسارگسیخته و تورم مهارنشدنی نیست. این یک اصلاح نیست؛ یک ریسک عظیم ملی است که نتایجش نه بر کاغذ، که بر سفرۀ مردم، امنیت ملی و تمامیت ارضی آشکار خواهد شد. جراحی اقتصادی مورد نیاز امروز ایران، گران‌سازی انرژی نیست، مقابله با مفسدان اتوکشیده‌ای است که با گران‌سازی ارز، از میلیون‌ها ایرانی بی‌پناه، جیب‌بری می‌کنند. @syjebraily
هدایت شده از حسین زمانی میقان
و این «ساختارهای اقتصادی» دینِ خودشان را به ما تحمیل میکنند، مردمی که روزی برای هم جان میدادند، امروز سبد انرژی‌شان را به بالاترین قیمت به همدیگر میفروشند... آرام‌آرام، انسانِ جامعه بازار همه‌چیز را میفروشد زن، تنش را مرد، ناموسش را مسلمان، «ولی»اش را بابی انت و امی، یا بازار … @hzamanim
🌀 مردم را بنزین فروش نکنید! 🔻 یکی از طرح‌های مخربی که با پرچم عدالت مطرح شده و می‌شود این است که سهمیه بنزین را به افراد و نه ماشین ها بدهیم و بعد بازاری بین مردم برای مبادله ایجاد کنیم؛ این مفهوم ساده اش این است که مردم را بنزین فروش کنیم و بدتر آنها را ذی‌نفع افزایش نرخ ارز کنیم که اقدامی بسیار مخرب و کشنده است. 🔹 فرض کنید به هرکسی روزی یک لیتر سهمیه بنزین برسد و فرد فاقد ماشین آن را بخواهد به راننده اسنپ بفروشد؛ قاعدتاً وقتی این کار وضعش را خوب می کند که طبق آرمان غلط هدفمندسازی یارانه‌ها به قیمت فوب خلیج فارس بفروشد، که اگر لیتری ۴۰ سنت باشد به نرخ دلار ۱۰۰ هزارتومانی می‌شود لیتری ۴۰ هزارتومان و سهمیه ۳۰ لیتری می‌شود ۱ میلیون و دویست هزار تومان؛ خوب وقتی راننده اسنپ بنزین را به این قیمت خرید، خدمات حمل و نقلی که به این فرد بی ماشین ارائه می‌دهد را هم به همین نسبت بالا می‌برد و بنا بر تجربه قدیمی عمدتا همان فرد بی ماشین ضرر می‌کند و باید بیش از این یک میلیون و دویست هزار تومان را کرایه ماشین بدهد. 🔻 این جاست که مردم هم ذی‌نفع افزایش نرخ ارز می‌شوند، اگر قیمت دلار بشود ۲۰۰ هزار تومان، درآمد بنزین فروشی می‌شود ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان، ولی راننده اسنپ هم با افزایش نرخ های حمل و نقل بخش زیادی از این درآمد واهی و حتی بیشتر از آن را از جیب این فرد بی ماشین در می‌آورد، و ما گرفتار یک لوپ تورمی خودساخته می‌شویم! ⛽️سوال: کجای دنیا مردم را درگیر چنین بازار‌های مخربی کرده‌اند، به قول دکتر فرشاد مومنی اسم مکتب پشتیبان این طرح‌ها را باید گذاشت! ✍️توکلی 👁‍🗨eitaa.com/eqmoq2
هدایت شده از حکمران
💢دیگر دیر شده بود... 🔹چهارشنبه ۲۵ آوریل ۱۹۹۰ میخائیل گورباچف آخرین رئیس جمهور شوروی در جمع کارگران خشمگین یک شهر صنعتی حضور یافت و گفت: «فریادهای هشدار شما به ما رسید. دیگر نخواهیم داشت». اما دیگر دیر شده بود. یک سال بعد، اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید... 🔸شما اگر بخواهید در این‌ مقطع تنها گره‌هاى کور اقتصادى سوسیالسیم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه دارى غرب حل کنید، نه تنها دردى از جامعه خویش را دوا نکرده‌اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند| امام خمینی(ره) در نامه به گورباچف- ژانویه ۱۹۸۹ ✍🏻دکتر سیدیاسر جبرائیلی حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻 @HokmranOnline
هدایت شده از حسین زمانی میقان
«گران‌سازی برای گران‌سازی» اهالی بر طبل گران‌سازی دلار می‌کوبند و از سوی دیگر فریاد می‌زنند چرا قیمت بنزین و... متناسب با دلاری که خودشان گران کردند بالا نرفته؛ سپس همین شکافِ خودساخته را با برچسب «یارانه پنهان» بسته‌بندی و به افکار عمومی و سیاست‌مداران قالب میکنند... @hzamanim
‌در جهان آشفته امروز، هر مکتبی که بتواند امکان بدیل بودن را از دیگری سلب کند، پیروز میدان است؛ حتی اگر شکست‌خورده تاریخ باشد. و این همان کاری است که لیبرال‌ها در ایران پیش گرفته‌اند. آنان می‌کوشند میدان را چنان تصویر کنند که گویی جهان تنها دو قطب دارد: سرمایه‌داری و کمونیسم. و هر نیروی عدالت‌خواهی که بخواهد از حصار سرمایه‌سالاری عبور کند، باید حتماً در جرگه کمونیسم تعریف شود. این همان دوگانه‌سازی ساختگی است که به مدد آن، اسلام ــ اسلام عدالت، اسلام انسان، اسلام علی ــ در سکوت عامدانه لیبرال‌ها از فهرست «آلترناتیوهای ممکن سرمایه‌داری» حذف می‌شود. نئولیبرال‌های سر به سجود آیه‌خوان ایرانی، غافل‌اند که در این بازی، بیش از آنکه کمونیسم را نفی کنند، اسلام را نفی می‌کنند؛ اسلامی را که در دستگاه ذهنی‌شان هرگز آلترناتیو نبوده و نیست. چرا؟ زیرا آنان در ژرفای اندیشه خویش، اسلام را نه مکتبی مستقل، بلکه سنتی تزئینی بر پیکر نظم بازار می‌دانند، نه نیرویی بنیان‌کن بر ضد آن: خدا همان دست نامرئی بازار است! میان زبان و باطن‌شان شکافی عظیم است: زبان‌شان الکن است که بگویند «اسلام می‌تواند بدیل باشد»؛ اما باطن‌شان با قاطعیتی بی‌صدا می‌گوید: «نه؛ اسلام نمی‌تواند.» به همین دلیل است که هر جا اسلام عدالت‌خواه قد برمی‌افرازد، بی‌درنگ سایه کمونیسم را بر آن می‌افکنند تا مبادا سخن از بدیلی فراتر از نظام سرمایه‌داری به میان آید. اما حقیقت این است: اسلام، درست در نقطه‌ای می‌ایستد که لیبرالیسم و کمونیسم، هر دو، از دیدنش عاجزند. کمونیسم انسان را در چنگ دولت می‌خواهد، و لیبرالیسم در پنجه سرمایه؛ اما اسلام، انسان را از هر دو اسارت می‌رهاند. در اندیشه علی، عدالت نه محصول دولت است و نه نتیجه بازار؛ عدالت، جایگاه وجودی انسان است؛ رهایی او از هر سلطه‌ای که کرامتش را تهدید کند، چه سلطه سرمایه و چه سلطه قدرت. لیبرال‌ها وقتی این افق را می‌بینند، ناگهان وحشت سراسر وجودشان را فرا می‌گیرد. زیرا اگر اسلام بتواند بدیل باشد، اگر مکتب علوی بتواند نظامی نو بنا کند، پس دیگر نمی‌توان انسان ایرانی را زندانی دوگانه قلابی «یا بازار یا دولت» نگه داشت. دیگر سرمایه‌داری «تقدیر طبیعی» نمی‌شود، و کمونیسم «ترس مقدس» نمی‌ماند. و دقیقا همین را نمی‌خواهند. پس چاره چیست؟ اسلام را از ساحت امکان حذف می‌کنند! نه با استدلال‌های فلسفی، نه با نقدهای نظری؛ بلکه با یک ترفند ساده: هر صدای عدالت‌خواهی را به کمونیسم تقلیل می‌دهند، تا اسلام عدالت، اسلامِ آزادگی، اسلام علی، اصلا مجال ظهور در مقام یک نظام بدیل پیدا نکند. اما حقیقت همچنان پابرجاست: اسلامی که عدالت را از علی می‌آموزد، با شمشیر برّان خود بیش از هر مکتب دیگری با سرمایه‌سالاری تعارض دارد؛ و برای این مبارزه، نیازی به دست بردن در متون غریبه ندارد. آنان که عدالت‌خواهان مسلمان را «کمونیست» می‌خوانند، نمی‌دانند که ما پیش از آنکه نامی از کمونیسم به گوش دنیا برسد، نهج‌البلاغه داشتیم؛ کلماتی که در آنها، امام عدالت، با سوزی آسمانی، به کارگزار خویش می‌نویسد: «هرگز نمى‌پنداشتم كه تو دعوت مردمى را اجابت كنى كه بينوايان را از در مى‌رانند و توانگران را بر سفره مى‌نشانند». اسلام، نه وامدار شرق است و نه بنده غرب. این مکتب، خود افقی است مستقل؛ افقی که اگر جدی گرفته شود، نه فقط سرمایه‌داری که همه بت‌های زمانه را به لرزه می‌اندازد. اینان از همین استقلال می‌ترسند. از همین «بدیل بودن» اسلام. از اینکه انسان ایرانی بفهمد میان بازار بی‌رحم و دولت آهنین، راه سومی هست: راه انسان، راه عدالت، راه علی. @syjebraily
مشکل قاچاق، «ارزان بودن غیرمنطقی سوخت» نیست؛ «گران شدن غیرمنطقی ارز» است. تا وقتی که ارزش پول ملی سقوط می‌کند و نرخ ارز مهار نمی‌شود، قیمت سوخت را هرچقدر هم بالا ببرید، باز هم فاصله قیمتی با آن سوی مرزها آن‌قدر زیاد خواهد بود که قاچاق صرفه داشته باشد. آن‌ها که از یک‌سو تثبیت و مدیریت نرخ ارز را تخطئه می‌کنند و از سوی دیگر نسخه افزایش قیمت سوخت را برای مقابله با قاچاق می‌پیچند، در حقیقت کشور را روی نردبانی می‌گذارند که تنها مقصدش قله گرانی و سپس سقوط است. ‌ @syjebraily
هدایت شده از حکمران
💢 دکتر جبرائیلی در زابل: شعار «نه شرقی، نه غربی» یک استراتژی کلان برای حفظ استقلال فکری و عملی کشور در برابر قدرت‌های بزرگ جهانی بود دبیرکل حزب تمدن نوین اسلامی روز گذشته در جمع طلاب و اساتید مدرسه علمیه امام صادق(ع) گفت: شعار «نه شرقی، نه غربی» به معنای ردّ دو گفتمان مسلط قرن بیستم یعنی لیبرال-دموکراسی غربی و کمونیسم مارکسیستی بود. انقلاب اسلامی با ارائه «اسلام ناب محمدی» به عنوان پیشنهادی مستقل در عرصه جهانی، ادعا کرد که می‌تواند مدل عملی برای حکومت‌داری و تحقق عدالت اجتماعی ارائه دهد. جبرائیلی گفت: فروپاشی نظام‌های کمونیستی و بقای نظام‌های لیبرال به معنی مشروعیت و کارآمدی لیبرالیسم نبوده و نیست. هر دو نظام، گرفتار بحران بوده‌اند. بحران دهه ۱۹۳۰ آمریکا به مراتب وخیم‌تر از بحران ۱۹۸۰ شوروی بود. اما آنچه باعث فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ بود، گرایش رهبران شوروی به مکتب فکری رقیب خود یعنی لیبرالیسم بود. وقتی رهبران یک نظام سیاسی مبتنی بر یک مکتب، از اصول مکتب خود رویگردان می‌شوند، یعنی پایه‌های مشروعیت آن نظام سیاسی فروریخته است. حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻 @HokmranOnline