eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.5هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خوبید یه راهنمایی از دوستان می خواستم کسی بوده طبعش بلغم بوده باشه وزن زیاد و شکم‌پهلوهای زیاد و شل داشته باشه و درمان کرده باشه یه راهنمایی منو بکنه خسته شدم ازین چاقی مفرط و بلغم ممنونمم صلوات رها 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
سلام خانم ستایش اگه ممکنه این متنو تو کانال قرار بدین بعد این کانالی که زدین به اسم تجربه ی زندگی بانوی بهشتی من نتونستم از اونجا باهاتون در ارتباط باشم خب من ۱۳ سالمه بعد یع دردی توی سینه هام احساس میکنم و سینه هام سفت و کمی بزرگ شده یه برادر ۱۷ ساله و یه خواهر ۱۹ ساله دادم و خواهرم چون سینه هاش کوچیکه هی منو اینطوری نگاه می کنه 😲😲😲 و همش جلو برادرم میگه سینه هاشو سینه هاشو بعد من از خجالت آب میشه تعریف از خود نباشه خواهرم اینگار بچه هس هیچی نمیفهمه تا ۱ چیزی می شه داد و بیداد میندازه ۱ جورایی اینگار من از اون بزرگ ترم مامانم میگه منو زود تر شوهر میبره چیکار کنم که دیگه این به من گیر نده آخه جلو همه آبرومو میبره لطفا کمکم کنید خواهش 😭😣😥😟😢 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
👤 سوال 🔖موضوع: فضای مجازی سلام. پسری هستم 24 ساله. با اعتقادات مذهبی. نزدیک به یک سال هست که عقد کردم. من عاشق خانمم هستم و خانمم هم عاشق من هست . تقریبا هر روز خدا رو به خاطر همچین همسری شکر میکنم. ما هنوز نرفتیم زیر یک سقف زندگی کنیم. هر کدوم از ما خونه پدرامون زندگی میکنم. من خیلی وقتا مهمون خونه پدر خانمم هستم .بعضی وقتا دوست دارم با یه دختر توی گپ هایی که داخل تلگرام هست چت کنم . شاید هم تنوع طلب شده باشم. واقعا دلیلش نمیدونم. وقتایی که خونه پدر خودم هستم و از خانمم دورم این مشکل بیشتر برام پیش میاد. در فضای اجتماعی و زندگی روزمره اگه دختر بی حجابی ببینم ناراحت میشم و به خودم اجازه نمیدم ک بخوام نگاه کنم چه برسه به اینکه تمایل به دوستی داشته باشم ولی در فضای مجازی این مشکل رو دارم. احساس میکنم دارم خیانت میکنم که با توجه به اینکه متاهلم با یه دختر دیگه چت کنم . لطفا راهنماییم کنید ............................................................ 👩🏻‍⚕پاسخ سلام ان شالله عشقتون پایدار در مورد احساس نیازتون به گپ و .... مجازی لازمه تکلیفتون رو با خودتون مشخص کنید اگه تصمیم به زندگی خوب و دوستانه و عاشقانه با همسرتون دارید تعهداتی باید بپذیرید مثل ایشون که باید تعهد و پایبندی به شما و زندگیشون داشته باشن .اگه مسئله ای ندارید که ایشون هم همچین ارتباطی داشته باشه برای خودتون جایز بدونید که البته در اینصورت در آینده تو زندگیتون دچار تزلزل خواهید شد ولی در صورت پذیرفتن تعهدات و مبارزه با نفس حتما در آینده های دور هم از زندگیتون لذت خواهید برد به فکر برآورده کردن خواهشهای نفسانی زودگذر نباشید که شما رو دچار عادت به این نوع زندگی میکنه و از همسرتون دور میکنه و کم کم فاصله زیاد میشه تو این ایام که زیر یک سقف نیستید زیاد روزه بگیرید تا روی شهوتتون کنترل داشته باشید تو مکانهای مذهبی زیاد حضور پیدا کنید مثل گلزار شهدا و از اونها برای ترک گناه کمک بگیرید به ائمه توسل کنید تا ان شالله هم به نفستون غالب بشید و هم زودتر سر خونه‌زندگیتون برید 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
اینو برای اون دختر خانومی مینویسم که ۱۹ سالشونه و خحالتی هستند... سلام عزیزم❤️ ، راستش من تخصص خاصی در این زمینه ها ندارم اگر دیدید حاد شد حتما با یک کسی که در این زمینه تخصص داره مشورت کنید🌹 همچنین کتاب های زیادی در این زمینه وجود داره ، منتها به نظر من اگر خودم این شرایط را داشتم مشکلم را یابی میکردم تا ببینم این مشکل دقیقا بخاطر چی هست، ادم با خودش که تعارف نداره ، اینطوری ادم با مشکل خودش روبه رو میشه و راحت تر میتونه حلش کنه و اینکه عزت نفس و اعتماد نفس خودتون را ببرید بالا خیلی راحت میتونید این کار را کنید ، کار هایی که احساس میکنید حالتون را بهتر میکنه انجام بدید هر روز به خودتون کلی انگیزه بدید جمله های انگیزشی و جمله هایی که لذت میبرید مثلا دارم ، یا دلیل_انسان بودن_خیلی ارزشمندم و پیش ارزش بسیاری دارم ، خلاصه از این قبیل جمله ها به نظر من که خیلی تاثیر داره .... و اینو بگم اولین قدم اینه که ادم خودش را داشته باشه و هی توی ذهنش وسواس نداشته باشه که ای وای من چرا اینجوری کردم چرا اونجوری کردم چرا نتونستم خوب احوال پرسی کنم هی خودش را سرزنش کنه ، نه این درست نیست ، و اینجوری که شما میگید سعی کنید مثلا روی اداب معاشرت خودتون کار کنید ، و خیلی راحت با دیگران با خانواده ارتباط بگیرید و نگیرید واقعا..... من مطمئنم که میتونید. ان شاالله که نتیجه بده و موفق باشید😘😊🌺 فاطمه سادات 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
72-converted.mp3
2.82M
سلام استاد پوراحمد قرار بود قبل محرم عروسی بگیریم که خورد به این گرانی ها حالا میخواهیم شاید تا یکسال یا بیشتر عروسی را عقب بیندازیم این هم بگم که تقریبا همه خریدهامون رو کردیم فقط سرویس طلا مونده بود😔 الان باید چکار کنیم، الان یک ساله عقدیم ممنون از شما 🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2 @hamsaranekhoob
سلام ممنون بابت کانال فوق العادتون❤️ در رابطه با سوال خانم شاد بنده ساکن شهریار هستم و الان نزدیک ۲ سال میشه که از طریق طب اسلامی کار های درمانیم رو انجام میدم. مطب طبیب قیلاوی زاده،دقیقا پشت امام زاده اسماعیل هستش،تماس بگیرید آدرس کامل رو از خودشون بپرسید. شماره تماس👇 ۰۹۱۶۵۱۴۵۱۶۰ مطب دیگه طب اسلامی شهریار(شهرک امیریه،خ امام خمینی ،روبه روی مسجد امام حسین) شماره تماس آقای بابایی👇 ۰۲۱۶۵۶۴۵۰۲۵ امیدوارم کمکی کرده باشم.😊 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
سلام خوبین نمازو روزه تون قبول میشه تو گروه بپرسین خانم ها تو خونه چه طوری سویق درست میکنن دلم میخواد خودم درست کنم 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
recording-20200428-114828.mp3
3.46M
✅ روش درست انجام کار تربیتی ⭕️ چرا اکثر خانواده های مذهبی، فرزندانشون مذهبی نمیشن؟ چجوری همسرم رو نمازخون کنم؟🤔 حتما گوش بدید حاج آقا حسینی 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
سلام. طاعات و عبادات قبول. من یه سوالی داشتم که ممنون میشم دوستان منو راهنمایی کنند. بنده مجرد هستم. مدتیه که جوش های قرمز در آوردم. قفسه سینه و پشتم پر از جوش شده. برای دوسه روز جوش هام خشک میشن و بهتر میشه بدنم. هنوز کامل خوب نشده دوباره به همون شدت جوش در میارم. در کنار این کمر درد دارم و زیر شکمم درد میکنه. پریود نیستم ولی دردم شبیه دوران پریودم هست اما شدتش کمتره. کف پام بیشتر وقتها سرده. اما دمای بدنم نرماله نمیدونم چیکار کنم. اگه میشه راهنماییم کنید. 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
✅ سوال : تیرگی زیر بغل و کشاله ران از چیه و درمانش رو بفرمایید. ✅ پاسخ : تیرگی زیر بغل بخاطر سودای قلبه سعی کنید کینه نداشته باشید،گریه کنید،بیشترسمت معنویات باشید ودرکنار اون،بجای استفاده ازژیلت،ازنوره استفاده کنید تیرگی کشاله ران هم ازسودای روده ورحم هست،که باید یبوست ازبین بره،رحم پاکسازی بشه با آبزن آب نمک ، آبزن آویشن ،تزریق واژینال عسل وروغن زیتون و نوره بزارید. 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
من دو تا دختر دوقلو دارم که ۸ساله هستند در مورد پریود شدن در چه سنی و چطوری باهاشون صحبت کنم ممنون از شما 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
ماجرای طلاق، سرطان و "هوو" داستان زنی که برای شوهرش زن گرفت! صفحه نخست کد خبر: ۲۰۵۷۶ بازدید : ۲۷۶۰۲ ۰۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۲ فرادید| زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفت‌انگیزی را برایش رقم زد.   زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک‌آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می‌کند و مرد سعی می‌کند همسرش را آرام کند ولی موفق نمی‌شود.   زن با لحن سرزنش باری به مرد می‌گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی‌کردی و زن نمی‌گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی‌بینی.   مرد به اعتراض می‌گوید: من نه تو را طلاق می‌دهم نه مهتاب را. وقتی اصرار می‌کردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمی‌رفت و پافشاری‌ می‌کردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچه‌هایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسی‌ات مهتاب و بچه تو راهی‌اش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بی‌خیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقب‌نشینی است؟   ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک می‌ریزد و می‌خواهد هر چه سریع‌تر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را می‌خواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه می‌کند.   قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی می‌اندازد از آنها می‌خواهد تا مشکلشان را شرح دهند.ریحانه 35 ساله _ با اشاره به پیچ و خم  های زندگی‌اش می‌گوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاری‌ام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را می‌شناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده‌ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی‌مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی‌‌ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم.   شنیدن این خبر و دیدن جواب‌های آزمایش‌ها شوکه‌ام کرده بود نمی‌توانستم باور کنم که خوشبختی‌ام به پایان رسیده و لحظات زندگی‌ام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است.   تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمی‌زدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده‌اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می‌شدم و هرگز چنین حرفی نمی‌زدم.   مرد که برافروخته است رو به قاضی می‌گوید: زندگی‌ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه‌اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می‌‌گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می‌گویم گوش کنی ولی هر چه می‌گفتم بی‌فایده بود و مجبورم می‌کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی‌توانم ناراحتی‌اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می‌طلبید، زندگی‌مان سرد و بی‌روح شده بود و نمی‌دانستم چه کنم؟   ریحانه ضمن سرزنش خود می‌گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می‌کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و  وظیفه خودم می‌دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه‌هایم باشم. با اینکه خانواده‌هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می‌گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه‌هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی‌ها با همکلاسی‌ام مهتاب روبه‌رو شدم.   از آنجا که مهتاب را بخوبی می‌شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می‌توانستم خانواده‌ام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه بود و با وجود داشتن خواستگارهای بی‌شمار شوهر نکرده بود. رابطه‌ام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که  از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سخت‌ترین روزهای زندگی‌ام روبه‌رو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگی‌ام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرا