هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۶۲
#فرزندآوری
#تک_فرزندی
#چند_فرزندی
اینا که میگن یکی داشتی راحت تر بود، کفر منو درمیارن، یعنی من که چهارتا دارم خیلی عقب تر از مادرهایی ام که یکی دارند؟؟؟
من و همسرم معلم هستیم و شیفتی کار کردیم تا پیش بچه ها باشیم. الان برای بچه چهارم مرخصی طولانی تری دارم تا بیشتر برای بچه ها وقت بذارم. یعنی اونایی که یکی دارند همیشه سر کار و فعال هستند و بدون مرخصی؟؟؟
آخر هفته روز نظافت است و بچه ها کمک می کنن در نظافت هال و اتاق شون. شیشه پاک می کنن و گرد گیری می کنن. البته همیشه خونه تمیزی نداریم. یعنی اونا که یکی دارند همیشه خونه تمیز دارند و بچه ی کاری؟؟؟
اهل بیرون رفتن زیاد نیستیم و آخر هفته با بچه ها در خانه پیتزا درست می کنیم یا ترشی یا مربا یا نخود پاک کردن و ازین جور کارها. یعنی یکی بچه دارند آخر هفته های بهتری دارند؟؟؟
بچه بزرگترم به برادر کلاس اولی ش تو درس ها کمک می کنه و من دستم بازه. اون قدر حواس بزرگتر ها به دوتا کوچیکتر هست که کار خطرناک نکنن یا چیز کوچیک نخورند که گاهی اصلا نیازی به من نیست. اینقدر اونهارو بغل می کنن و باهاشون بازی می کنن که نفهمیدیم کوچیکه چطور ۸تا دندانش دراومد. یعنی اونا که یکی دارند، دائم شش دونگ حواس شون به بچه و درس و کارهاش نیست؟؟؟
اینقدر باهم بازی می کنن که حتی پارک هم میرن دنبال پیدا کردن یه دوست که باهاش مثلا سرسره بازی کنن نیستن و باهم سر گرم اند. تو خونه مسابقه طرح می کنیم و با هم بازی تیمی می کنیم. قایم موشک و بازی های حدس زدنی بازی می کنیم. کلی خونه ما سروصدا داره و شلوغ پلوغه. بازی و شادی و ذوق و دعوا و قهر دارن .یعنی بچه های تکی با پدرمادر یا دوست هاشون دعوا نمی کنن و خونه ی بی صدا دارن همیشه؟؟؟
خونه ما همیشه لطافت بچه کوچیک رو داشته و بچه ها با این لطافت بزرگ شدن و شکلک ها و سرگرمی های جدید در موقعیت های مختلف از خودشون طرح می کنن . شرایط رو درک می کنن اگر بچه ای حال نداشت یا من دستم بند بود . غر نمی زنن.صبر می کنن یا حتی با کمک هم مشکل رو حل می کنن بدون کمک من یا پدرشان. یعنی اونا که یکی دارند بچه های بدون غر و صبور تری دارند؟؟؟
بچه ها لباس و اسباب بازی مشترک دارند و براشون جالبه که لباس یا اسباب بازی بچگی شون از تو کمد در بیاد و به بچه بعدی شون برسه و یاد خاطرات خودشون میوفتن. اصلا اهل توقع نیستن و میدونن تو خونه همه چیز برای هر چهارتاشونه. هیچ چیز تکی نداریم. یعنی اونایی که یکی دارند بچه های کم توقع تری هستن؟؟؟
من مادر همیشه مهربان یا همیشه خوش اخلاق نیستم و همیشه برای بازی کردن یا قصه شب خوندن یا رسیدگی به درس هاشون وقت یا انرژی ندارم. اما با هاشون بازی می کنم، درس می خونم، روزها کتاب می خوانیم، قصه شب میگم. یعنی مادرهایی که یکی دارند همیشه وقت آزاد و انرژی برای بازی و درس خواندن با بچه شون و قصه شب خوندن دارند؟؟؟
بچه ها از مدرسه مریض میشن و یک هفته در خانه موج مریضی داریم و بعدش خوب میشن. به هوای هم دارو می خورن و همدیگرو درک می کنن، برای بی صدا بازی کردن و استراحت بقیه شون. یعنی بچه های یکی یک هفته مریضی ندارند؟؟؟
لطفا اندکی تامل....
ما با وجود بچه ها بی پول تر نشدیم که ترس از مال باعث میشه بعضی ها بچه نداشته باشند. ما تا بچه دوم که بدنیا اومد اصلا همسرم شغل نداشت و دانشجو بود، پول عیدی یا تولد یا کادو سر بدنیا اومدن بچه ها که به ما می دادند، کمک مالی مون بود برای خرج بچه کردن. اما نترسیدیم از بچه دار شدن. تلاش کردیم زندگی مون رو بسازیم.
هر آدمی نزد خدا روزی مقرری دارد و خدا روزی هر کس را از جایی که می داند بدستش میرسونه و بچه ها در کم شدن روزی پدر مادر نقشی ندارند. اونا هم روزی شون از خدا می گیرند. و اینو مطمئن هستم اونایی که یک بچه دارند لزوما وضع مالی بهتری ندارند.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۲۵
#تک_فرزندی
#آسیبهای_تک_فرزندی
#قسمت_اول
من یه دختر ۱۵ ساله هستم. پدر و مادر من سنتی ازدواج کردن و بعد از ۲ سال، من بدنیا آمدم. نوه اول خانواده پدری هستم و نوه ۱۵ ام خانواده مادری....
خانواده مادرم پر جمعیت هستن و خانواده پدرم چهار فرزند، پدرم بچه اول خانواده ای پر از مشکلات اجتماعی بود که تمام بار زندگی مادر و خواهرش رو بدوش کشیده، حالا هم به بهونه ی اینکه همیشه یه کاری ازش میخوان، میگه پس من کی برای خودم باشم؟ و به این علت حاضر به آوردن بچه دوم، بعد از ۱۵ سال نیست.
من ۴ ساله بودم که مادرم خیلی دوست داشت من طعم خواهر برادر داشتنو بچشم اما متاسفانه دخالت های خانواده پدریم این اجازه رو نداد، مادرم بسیار آدم مظلومیه و خب نمیتونست از خودش دفاع کنه، پدرمم همیشه وابسته به مامانی بود، هرچی که مادربزرگم میگفت، انجام میداد و خب تلاش هاشون بی نتیجه نموند و تونستن تا ۷ سالگی من دهان مامان بابای منو برای بچه دوم ببندن😐
من ۷ سالم شده بود رفته بودم مدرسه بچه ها وقتی جلسه اولیا مربیان بود خواهر و برادر های کوچیکشونو میاورن و تو حیاط بغلشون میکردن، منم همیشه جلسه اولیا مربیان که بود، یواشکی عروسک میبردم مدرسه و بغلش میکردم میگفتم این خواهر منه اسمش نازنینه 😂
خلاصه که خیلی غصه میخورم که اونا خواهر و برادر دارن، من ندارم. من تازه جمع تفریق که یاد گرفته بودم فقط و فقط با خواهر برادر میفهمیدم😂😂 یعنی مامانم میگفت دوتا شکلات داریم دوتا بهت بدم چقدر میشه از قصد پرت و پلا جواب میدادم که آخرش میرسید به خواهر و برادر که میگفت پنج تا خواهر داری، دو تا دیگه بدنیا بیاد چقدر میشه جواب میدادم 😂😢
کار به جایی رسیده بود که معلما هم به پدر و مادرم سفارش میکردن واسه این یه خواهر برادر بیارید.
بعد معمولا بعضی از بچه هایی که کسی رو نمی شناسن، اون شخص ازشون سوالا ی شخصی کنه، اونا هم زندگی ای رو تعریف میکنن که دوست دارن. منم عمه بابام منو تا حالا ندیده بود و کلا با خانواده ما هم آشنا نبود، تا ازم پرسید چند تا خواهر برادر داری شروع کردم 😂 هرچی رویا و خیال داشتم گفتم.
گفتم من سه تا خواهر بزرگ تر دارم، پنج تا کوچیک تر ما با هم بازی میکنیم وو.........
بعدش که بابامو دیده بود بهش تیکه انداخت که دستگاه جوجه کشی راه انداختی منم چون فهمیدم الان دروغم بر ملا میشه رفتم تو کمد دیواری قایم شدم.
توی همین سن ۷ سالگی بودم که وقتی میرفتیم پارک، میدیدم بچه ها دوچرخه سواری میکنن و هزار ادا اطورار در میارن باهاش، اسکوتر رو اینا دارن و کلی کارای هیجانی میکنن ( البته من دوچرخه داشتما فقط هیچ وقت بادش نمیکردن یه وقت نخورم زمین، منم تکیه اش میدادم به دیوار و فقط تصور میکردم اون کارای هیجانی رو😂
خلاصه که الانم به بابام میگم تو چرا دوچرخه منو باد نمیزدی، میگفت اگر میخوردی زمین سر و کله ات میشکست چی؟😐😂 ولی الانم هنوز معتقدم که اصلا ۹۰ درصدم مصدوم میشدم میارزید البته خداروشکرا.
یادمه خونه داییم بودیم، دختر داییم اسکوترشو میخواست بده دست من بازی کنم منم چون همیشه یه حس ترسی جلومو میگرفت موقع کارای هیجانی، به بهونه اینکه کفشم مناسب نیست😂 از سرم باز میکردم.
یا وقتی میرفتیم پاساژ بچه ها رو میدیدم که هی از پله برقی میرفتن بالا و پایین بعد وقتی داشتیم وارد یه پاساژ با پله برقی میشدیم اینجا دیگه اجازه کارای هیجانی به خودم دادم و میخواستم بدوم برم پایین تند تند که بابا یهو منو گرفت از پشت بعد نمیدونم چی شد ول شدم از دستش که پرت شدم سمت پله اول که موقع فرود آمدن یه آقایی منو گرفت 😂🤦♀از اونجا فوبیا پله برقی برای من ایجاد شده میترسم ازش😏
خب دیگه حالا من شده بودم یه دختر ۹ ساله که کمی از موضوع اطرافش با خبر بود حالا دیگه جلوی خانواده ایستادگی میکردم با گریه و زور، چمیدونم فقط تو مغزم دنبال جواب قانع کننده برای مخالفان فرزندآوری بودم.
خانواده پدریم تمرکزشونو گذاشتن رو من که منو قانع کنند با این جملات: اگر خواهر برادر داشته باشی، سر سفره یه نون بربری ام به تو نمیرسه، عروسکاتو میگیره، دفترتو پاره میکنه 😐 منم کم نمیوردم، میگفتم فدای یک تار موش☺️
👈 ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
ترس در مادران فرزندان تک فرزند(4).mp3
676.7K
#دکتر_منصوری
📌مادران همیشه مضطرب.....
#تک_فرزندی
#آسیبهای_تک_فرزندی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💗زندگی بانوی بهشتی
#تجربه_من ۶۲۵ #تک_فرزندی #آسیبهای_تک_فرزندی #قسمت_اول من یه دختر ۱۵ ساله هستم. پدر و مادر من سنت
#تجربه_من ۶۲۵
#تک_فرزندی
#آسیبهای_تک_فرزندی
#قسمت_دوم
۱۰ ساله بودم دختر عمم بدنیا آمد و نوه دوم خانواده پدریم بود، عمم خیلی حساس بود بغلم نمیدادش در صورتی که من ۱۰ ساله بودم نوزاد ۳ ماهه خالمو با موفقیت برده بودم حموم😐 یادمه یبار گریه کردم، گفتم خواهر برادر میخوام، از اونجایی که امکان نداشت عمم، دختر عمه مو بده بغلم یه تبصره داشت، عمم بهم گفت در صورتی میدم بغلت که قول بدی تا آخر عمر نگی خواهر برادر😐 منم بهش گفتم منم اصلا دیگه نگاهش نمیکنم.😂
یه شب انقدر رو مغزشون راه رفتم، بابام گفت باشه سال دیگه خواهرت تو بغلته، خلاصه که الان ۱۵ سالمه و منتظرم خواهرم بغلم باشه.😢
اینم بگم همه ی بچه های تک فرزند از زمانی که متوجه فاجعه زندگیشون میشن یه ترس مشترک دارن😢اونم از دست دادن پدر و مادره😐😢😭 بخدا هیچ ظلمی بدتر از این نیست.😔
من به عنوان یک تک فرزند همیشه ترس از تنهایی دارم، از کارای هیجانی میترسم چون هیچ وقت نذاشتن من زمین بخورم. تو رو خدا اینطوری پاستوریزه بار نیارید فرزندان تونو، من الان برای ارتباط برقرار کردن با اجتماع مشکل دارم و بعضیا میگن اتفاقا تک فرزندا اعتماد بنفس بیشتری دادن باید اینو بگم که تا یه سنی آره ولی از اونجا به بعد همش کاذبه همش حبابه، تک فرزند ها یا آدم خودخواهی میشن و یا آدم بی اعتماد بنفس😔😐 تعادل فقط با وجود بچه های دیگه ایجاد میشه.
یادمه من با بقیه بچه ها به مشکل خوردم، مشاور مدرسمون گفتش چون تک فرزند بودی توانایی این که با اخلاق آدم های دیگه کنار بیای و بدونی چطور رفتار کنی نداری😔😒 و بچه هایی که توی خانواده پر جمعیت بدنیا میان اجتماعی ترن و با اخلاقای متفاوت آشنا میشن.👌
حالا هم از خدا و امامان معصوم میخواهم که بابام نظرش عوض بشه و یه خواهر و یه برادر بیارن برام😍البته اینم بگما پدر و مادرم آدمای خوبین فقط زیادی به حرف بقیه گوش میدن.
ان شاءالله بچه های تک فرزند جمعیتشون کم بشه و همه بچه ها طعم خواهر و برادر داشتن رو بچشن😍🤲🤲🤲🤲
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تربیت
#آسیبها
#تک_فرزندی
آسیب های تک فرزندی در نوجوانان.
📌تحقیقات ثابت کرده: که آسیب های تک فرزندی شاید در کودکی نمود چندانی نداشته باشد اما مضرات آن در نوجوانی بروز و ظهور پیدا می کند.
از جمله:
کمبود اعتماد به نفس
اضطراب بالا
احساس تنهایی زیاد
کمرویی در جمع
کمبود حس ارزشمندی
عدم بروز احساسات و هیجانات
توجه طلبی بیش از اندازه
خودخواهی و خود محوری
بانوی بهشتی 🎀
.........🍃🍃🍃🍃..........
https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
#تجربه_من
#تک_فرزندی
#آسیبهای_تک_فرزندی
بنده تک فرزند دهه هفتادی هستم. البته تک فرزندی من خواست خداوند بوده و به اختیار والدینم نبوده و با توجه به تلاشها و پیگیری مداوم شان باز هم من صاحب خواهر یا برادر نشدم متاسفانه.
با توجه به اینکه اطرافیان من خانواده های پر جمعیت داشتند، همیشه این احساس خلا را داشتم از بچگی. اما بروز نمیدادم که خاطر والدینم مکدر نشه. چون خودشون هم دوستدار خانواده پر جمعیت بودند.
در دوران بچگی همه چیز تقریبا خوب پیش میرفت تا اینکه من رسیدم به سن ۲۱ سالگی و اوج جوانی در کمال ناباوری مادرم را از دست دادم. من ماندم و یک دنیای نامتناهی که احساس پوچی هر لحظه به سراغم می آمد. در آن دوران من دانشجوی شهری دیگر بودم و چند روز هفته را در کنار پدرم نبودم. هرچقدر از سختی اون روزها بگم باز هم حق مطلب ادا نشده. اون روزا دلم میخواست یه خواهر یا برادر داشته باشم. که همدمم باشه. هم من هم پدرم هردو گوشه گیر شدیم و خلا هر روز بیشتر و بیشتر میشد.
حدود یکسال و نیم بعد از فوت مادرم، ازدواج کردم و مدتی بعد هم پدرم ازدواج کرد.
اون روزها خیلی سخت گذشت خیییلی...
در صورتیکه اگر یه خواهر و برادر داشتم به صورت چشمگیری اون روزهای سخت راحتتر سپری میشد.
الحمدلله هم همسرم، هم خانواده شون خیلی حامیم بودن در تمام مراحل زندگی. ولی کمبود اعضای خانواده چیزی نبود که بشه جبرانش کرد.
در دوران بچگی؛ بچه های فامیل که ظاهر زندگی من را می دیدند، اکثرا حسرت میخوردند که چرا تک فرزند نیستند😏
اما الان که دقت میکنم، میبینم چقدر زندگی اونها شیرینتره. چرا؟؟؟
فقط و فقط به دلیل داشتن خواهر و برادرهاشون که الان حامی هم هستند. و در حال حاضر از نظر مالی هم علی رغم اینکه در خانواده های پر جمعیت بودند و هیچگونه حامی مالی نداشتند با زندگی من که به اصطلاح یه دونه بودم، هیچ فرقی نداره حتی میتونم به جرات بگم که وضعیت مالی خیلیهاشون بهتر هم هست.
من الان یه دختر ۴ ساله دارم و همیشه و هر لحظه از خدا خواستم بهم فرزندان زیادی عطا کنه.
دلم میخواد با پدر و مادرهای امروزی که تک فرزندی رو برای بچه هاشون انتخاب میکنن تک تک، رو در رو صحبت کنم و از عواقب این اشتباه بگم...
من چون شاغل هستم و دخترم اصلا مهد نمی موند، مجبور بودم برای نگهداری دخترم به هرکسی رو بزنم. اگرچه که خیلی از دوستان به من لطف داشتند ولی یک روز که خونه ی یکی از دوستان می گذاشتمش، روز دوم خودم معذب میشدم. و این درد بزرگیه... فقط کسی که تجربه داره میدونه چی میگم.
ای پدر و مادری که تک فرزندی رو برای بچه ت انتخاب کردی، بدون که با دست خودت بچه ت رو بی کس و کار میکنی. ذکر قنوتهای من اینه:
رب هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین وجعلنا للمتقین اماما...
التماس دعا.
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075