۱۶.۱۷ سالم بود یسری یکی از آشناهامون که باهم خیلی رفت و آمد خونوادگی داشتیم اومدن خاستگاری واسه داداشش.حالا داداشش ۲متر قدش بود منم نصف اون😢
اینا اومدن گفتن برین اتاق حرف بزنین ماام رفتیم پسره خیلی لفظ قلم حرف میزد منم استرس گرفته بودم شدید
بعد گفت مثلا من از سرکار برگشتم خسته ام بی حوصله ام شما برای بهتر شدن حال من چکار میکنین😐
منم اومدم مثل خودش لفظ قلم حرف بزنم گفتم منم وظیفه دارم تو خونه محیطی رو فراهم کنم تا از ناراحتی و استرس شما بکاهم😑
بکاهم🤦♀🤦♀🤦♀
پسره ام یه نیشخند زد و رفت واسه ادامه سخنان گهربارش
خوب شد به هم خورد خدارو شکر😒
#لیلا
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak