هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
دختر خواهر شوهرم 2 سالشه:::::::: تو مهمونی باباش بهش میگه:بیا یه بوس به بابایی بده دخترم
دختر:اذیت میشم،مامان تو برو!!!!!!
😂😂😂
#کوچولو_سوتی_دادی 😂
#سوتی_بفرست 😅
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
پسرم تازه 3ساله شده ....چند روز پیش گفت ..مامان خیلی دوستت دارم . اما دیروز کم دوستت داشتم ...پرسیدم چرا؟؟؟؟
گفت : گاهی پیش میاد دیگه !!!!!😐
#کوچولو_سوتی_دادی 😂
#سوتی_بفرست 😅
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
دختر من خیلی زبون داره یه بار وقتی داشت شیرین زبونی میکرد من و شوهرم بهش میخندیدیم یهو برگشت گفت از اینکه من دخترتونم حال میکنیدا😐😐
من و همسرم
😂😂😂😂😂😂😂
#کوچولو_سوتی_دادی 😂
#سوتی_بفرست 😅
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
خییییلی باحاله 😂😂
دختر بچه ای روز اول مدرسه همینکه میره تو حیاط مدرسه شروع میکنه به گریه کردن.دورش را میگیرن که ساکتش کنن ولی بی فایده است.فکر میکنن شاید روز اوله و از کرونا ترسیده و پدر ومادرش را میخواد.زنگ میزنن به پدرش که دخترتون خودش کشت از گریه و بیاین ببینین چشه؟؟
پدرش میاد مدرسه و میگه چته؟؟چرا گریه میکنی؟؟دختر به پدرش میگه با این همه دختر چطوری من بزرگ شدم شوهر گیر بیارم ؟؟!!تا من بزرگ بشم پسرا تموم میشن😭😭
پدرش به مسئولین میگه اجازه هست من یکساعت دخترم را ببرم و پس بیارم؟؟دخترش را میبره و بعد مدتی شاد و شنگول برمیگردونه مدرسه .از پدر میپرسن چی شد ؟؟کجا بردیش؟؟گفت بردمش مدرسه پسرونه و خیالش راحت شد که پسر به تعداد هست تا این بزرگ بشه😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
اینم از دخترای امروزی 😬😂😂😂😂
#کوچولو_سوتی_دادی 😂
#سوتی_بفرست 😅
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
سوتی بچه ها☺️
سلام یک خاطره براتون میگم اگر دوست داشتید بگذارید کانال
یکی از همکاران ما در مدرسه دختر بچه ی پنج شش ساله ای داشت که گاهی با خودش می آورد مدرسه . ایشون می گفتن وقتی دخترم کوچکتر بود یکروز عکسهای دوران بارداری من رو دید پرسید مامان چی تو شکمت بوده گفتم دخترم تو توی شکمم بودی دخترم ی نگاهی کرد و زد زیر گریه گفتم چرا گریه می کنی گفت آخه مگه من چکار کرده بودم که منو خورده بودی 😄😄
کانال سوتی بچه های بانوی بهشتی👇👇👇👇
#کوچولو_سوتی_دادی😂😂
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
سلام
من سوتی بچه هارو خوندم یاد یه سوتی از پسرم افتادم
پسر من که کوچولو بود یکی از خانومهای همسایه گفت اگه حرفتو گوش نمیکنه فلفل بریز دهنش اینقدر خوب میشه😢
منه بیعقلم تا دیدم گوش به حرفم نداد سریع رفتم فلفل اوردم ریختم دهن بچم😢🤦♀
بلافاصله بچم گریه ش بلند شد سریع رفتم خرما اوردم با شیر گفتم بیا مامان اینارو بخور الان خوب میشه😑😁🤦♀
اونم خورد و خوب شد
دوباره بعد چند وقت یه روز که خودم خیلی عصبی بودم دوباره اذیتم میکرد
منم باز بیفکریم گل کرد یه کوچولو فلفل ریختم دهنش یهو گفت مامان حالا برو شیر خرما بیار بدووووو😂😂😂
منو بگی نمیدونستم بخندم با اون حالم یا بذارم ادب بشه
هی میگفت مامان پاشو دیگه شیر خرما باید بیاری😁
من کار اشتباهی کردم هیچ وقت بچه های معصومو اینجوری تنبیه نکنین❌☺️
#کوچولو_سوتی_دادی 😁
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
سلام
من سوتی بچه هارو خوندم یاد یه سوتی از پسرم افتادم
پسر من که کوچولو بود یکی از خانومهای همسایه گفت اگه حرفتو گوش نمیکنه فلفل بریز دهنش اینقدر خوب میشه😢
منه بیعقلم تا دیدم گوش به حرفم نداد سریع رفتم فلفل اوردم ریختم دهن بچم😢🤦♀
بلافاصله بچم گریه ش بلند شد سریع رفتم خرما اوردم با شیر گفتم بیا مامان اینارو بخور الان خوب میشه😑😁🤦♀
اونم خورد و خوب شد
دوباره بعد چند وقت یه روز که خودم خیلی عصبی بودم دوباره اذیتم میکرد
منم باز بیفکریم گل کرد یه کوچولو فلفل ریختم دهنش یهو گفت مامان حالا برو شیر خرما بیار بدووووو😂😂😂
منو بگی نمیدونستم بخندم با اون حالم یا بذارم ادب بشه
هی میگفت مامان پاشو دیگه شیر خرما باید بیاری😁
من کار اشتباهی کردم هیچ وقت بچه های معصومو اینجوری تنبیه نکنین❌☺️
#کوچولو_سوتی_دادی 😁
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
سلام من معصومم ۱۲ساله
بابام تعریف کرده بود:وقتی بچه بودم ماه رمضون روزه بودم با دوستام رفتم فوتبال بازی کردم.وقتی برگشتم خونه خیلییی تشتنم بود🤓یادم نبود روزه بودم رفتم لبه حوض شیره آبو باز کردم،وقتی داشتم آب میخوردم یادم اومد روزم به آسمون نگاه کردم گفتم خدایا من هنوز یادم نیومده روزما! بعد دوباره آب خوردم! 🤣
میگن ملائکه پیش خدا واسطه شدن که این دروغشم گوگولیه ببخشش 😅
#کوچولو_سوتی_دادی 😂
#سوتی_بفرست 😅
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
سوتی بچه ها🤦♀🤦♀😁
بچه بودیم و داداشم ۴ ساله بود یه روز عصر پنجشنبه همه حاضر شدیم که بریم خونه بابا بزرگم(بابای مامانم)😅
سر راه مامانم به بابام گفت بیا بریم دارالرحمه سر خاک پدرت ، بابام هم قبول کرد سر خاک نشسته بودیم که داداشم به مامانم گفت مامان اینجا قبر کیه؟
مامانم گفت قبر بابابزرگته 👴بعد پا شدیم و رفتیم خونه اون یکی بابابزرگم هنوز چند دقیقه بیشتر نبود که رسیده بودیم داداشم رفت آقاجونمو ببوسه 💋که یهو دیدیم بدبخت بابابزرگم 🤨با یه حالت خنده و تعجب مامانمو صدا کرد
گفت این بچت چی میگه؟مامانم گفت چی میگه؟گفت داره میگه آقا جون رفتیم سر قبرت ، آب ریختیم برات شستیمش😂
واااای یعنی همه پخش زمین شده بودن😂😂 و داداشم بیچاره هاج و واج نیگا میکرد😐
اصلا نمیدونست ملت به چی میخندن😂
#کوچولو_سوتی_دادی 😂
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
چکمه؛ نوشته یک مربی مهد کودک
😍😂 😂
چند سال پيش که در مهدكودكي با بچه های ٤ساله کار می کردم 😚
می خواستم چکمه های یه بچه ای رو پاش کنم ولی چکمه ها به پای بچه نمی رفت. بعد از کلی فشارو خم و راست شدن، بچه رو بغل كردم و گذاشتم روی میز، بعد روی زمین... و بالاخره با هزار جابجایی و فشار چکمه ها رو پای بچه كردم و یه نفس راحت كشيدم که... 🥰
هنوز آخیش گفتنم تموم نشده بود که بچه گفت :این چکمه ها لنگه به لنگه است!🤨
ناچار با هزار زور و اینور و اونور شدن و در حالی که مواظب بودم که بچه نیافته تا بالاخره پوتین های تنگ رو یکی یکی از پای بچه درآوردم و باز با همان زحمت زیاد پوتین ها رو این بار دقیق و درست پای بچه كردم که لنگه به لنگه نباشه.😓
در این لحظه بچه گفت این پوتین ها مال من نیست!😱
من با یه بازدم طولانی و سر تکان دادن که انگار یک مصیبتی گریبان گیرم شده، با خستگی تمام نگاهی به بچه انداختم و بهش گفتم آخه چی بهت بگم؟😕
دوباره با زحمت بیشتر این پوتین های بسیار تنگ رو در آوردم
وقتی کار تمام شد از بچه پرسيدم :خوب، حالا پوتین های تو کدومه؟ بچه گفت: همین ها!😇
این ها پوتین های برادرمه ولی مامانم گفته اشکالی نداره می تونم پام کنم...😄😄
من که دیگه خونم به جوش اومده بود🤯
،سعی كردم خونسردی خودم رو حفظ کنم و دوباره این پوتین هایی رو که به پای بچه نمی رفت به پای اون بکنم...بعد از اتمام کار یک آه طولانی كشيدم و پرسيدم :خوب، حالا دستکش هات کجا هستند؟😠
توی جیبت که نیستن...
بچه گفت:
توی پوتین هام بودن دیگه
🤦♂️😂
#کوچولو_سوتی_دادی 😁
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
سوتی بچه ها🤦♀😂
یه خاطره یادم اومد🔊🔊
یه سال ماه رمضون سفر تبلیغی رفته بودیم...خب برای نماز با بچه ها میرفتیم مسجد🕌
یه اقایی بود بعد نماز یه شعری میخوند و همه صلوات میفرستادن...🌺🌸
حالا میگم شعرش رو...
یه چن روزی گذشت دخترم گفت مامان عمه جان حضرت علی کی بود؟🙄
تعجب کردم از سوالش
فکر کردم و گفتم واسه چی میخوای؟!!😮
گفت چرا اون اقاهه تو مسجد میگه عمه جان علی صلوات؟؟؟
من این دفعه که رفتم مسجد دقت کردم ببینم چی میگه اون آقا...
دیدم میخونه:
بار ها گفت محمد که علی جان من است
هم به جان علی و جان محممد صلوااات
کللی خندم گرفت😁 به زززور جلوی خندمو تو مسجد گرفتم
حالا همه م نگاه میکردن ...😅
هم به جان علی
رو
فکر کرده بود
عمه جان علی...
خلاصه الانم تعریف میکنه میخندیم...
بچه بود دیگه😂😂میفهمین بچچه👧
#کوچولو_سوتی_دادی 😁
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak