eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آشپزی ونکات اسلامی
💯 ناجی کودک،قاتل کودک شد📛 🔹وقتی ناجی کودک ظرف چند هفته، قاتل او شد!😳😳😳😰😱 داستان عجیب کشتن کودک توسط فردی که چند هفته قبل جان آن کودک را نجات داده بود! http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340 کلیپ وحشتناک سنجاق شده بالای کانال👆
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مردی که 5 سال از ترس به آسمان نگاه نکرد! ▪️این قسمت: به خدا می‌سپارمت ▫️تجربه‌گر : آقای بهروز عظیمی 💢لینک فیلم کامل در تلوبیون: https://www.telewebion.com/episode/2566840 ┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄ @khandehpak
سلام دوستان میخواستم راهنمایی کنید من یه مدت شاید طولانی تو ذهنم چیزای خیلی بد میاد خدا منو ببخشه دوست ندارم نمیخوام ولی شیطون بدجور ذهنمو داغون کرده مثلا خدا منو ببخشه در مورد ائمه معصوم علیه السلام چیزای به ذهنم میاد که خودمو میخوام بزنم چیکار کنم شیطون به ذهنم وارد نشه ممنون برای خانه اسم بگذار مثلا بیت الحسین،صبح که بیدار میشی بگو اینجا حرم امام حسین ع است و من خدام حسینم(.تا انگیزه ت بره بالا) .(خانم پرتواعلم) اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام خدمت ستایش عزیزم که واقعا برامون وقت میذاره انشاالله خدا بهشون سلامتی بده وسلام به تمام کسانی که تجربه های زندگیشون رو توی کانال میذارن .‌من خیلی کوچیک تر از اونی هستم که بخام کسی رو نصیحت کنم خودم مشکلات زیادی دارم . ولی میخام به این دختر گلم که دست خانواده اش تنگه و توان خرید لباس و....نداره بگم هیچ وقت به خاطر لباس یاچیزای دیگه تن به ازدواج نده صبور باش نماز امام جواد بخون به پدرو مادرت احترام بذار . من تجربه شمارو داشتم که الان دارم بهت میگم . من پدرم بیماری ریوی داشت نمیتونست کار کنه مادرم با قالی بافی خرج زندگیمون رو در میورد خلاصه خیلی خیلی سختی میکشیدیم شاید بعضی از شبا به نون شب محتاج می‌شدیم چهارتا خواهر بودیم چهارتا برادر . یکی از برادرام اعتیاد داشت یکیشون ۱۵سالش بود میرفت سرکار و هر چقدر که کار می‌کرد خرج خونه ارو میداد هرچند با حقوق کم. دوتا از خواهرام ازدواج کرده بودن یکی از خواهرام همسرش اعتیاد داشت دوتا بچه داشت خودش کار می‌کرد مشکلات زیادی داشت ویکی خواهرام ازدواج کرده بود زندگی بدی نداشت شوهر خوبی داشت ولی اونم وضع مالی آنچنانی نداشت که بتونه به ما کمک کنه . خلاصه طرز فکر من این بود که ازدواج کنم خوشبختی رو توی ازدواج میدیدم فکر میکردم ازدواج کنم از همه این کمبودها نجات پیدا میکنم . با یکی از خواهرام مدرسه میرفتیم خواهرم از من سه سال بزرگتر بود اون طرز فکرش مثل من نبود هر روز منتظر میشستم تا خواهرم بیاد از مدرسه تا بتونم کیفش رو بگیرم وسایل مدرسه امو بذارم توش ببرم مدرسه از یه کیف دوتایی استفاده می‌کردیم گاهی اوقات پول توجیبی نداشتیم تو مدرسه تا زنگ آخر گشنه بودیم هر کی خوراکی می‌خورد با حسرت نگاهش میکردم ولی اصلا به روی مادرم نمیوردم چون مادرم گناهی نداشت یه زن ابرو دار بود شب و روز هم قالی بافی می‌کرد. تا اینکه یه پسر ۲۰ساله که همسایه ما بود از من خوشش اومد من تو دوران مجردی خیلی سرسنگین بودم به خاطر همین خاستگار زیاد داشتم ولی به خاطر خواهر بزرگتر که داشتم اسمی از من وسط نمیومد این رو بعد از ازدواجم فهمیدم که چه خاستگارهای خوبی داشتم که اگه صبر میکردم خوشبخت خوشبخت میشدم .ولی متاسفانه به پسر همسایه جواب مثبت دادم الان زنی ۳۴ساله هستم دوتا بچه دارم از نظر عاطفی از هرنظر که فکرش رو بکنی کمم میذاره تا حرفم میزنم با حرفاش میزنه تو دهنم و نداری خونه واده ام رو به رخم میکشه . الان بیست ساله ازدواج کردم ۱۶ساله بودم که ازدواج کردم . ده سال پیش پدرم فوت کرد . وقتی به گذشته به دوران مجردین فکر میکنم با همه اون نداریا و حسرت خوردنا و شب گشنه خوابیدنا آرزومه به گذشته برگردم . شوهرم اعتیاد داره دست بزن داره سه ماه سه ماه نمیذاره رنگ کوچه ارو ببینم . خودم توی خونه کارمیکنم صاحب کارم چون خانومه همه چیروبهش گفتم وخداروشکر خیلی درکم میکنه. دختر گلم تحمل کن به خدا توکل کن چهل روز هر روز نماز امام جواد بخون درساعت معین واز امام جواد بخواه پسری رو قسمتت کنه که با خدا و با ایمان باشه . پول خیلی خوبه پول توی زندگی خیلی مهمه ولی مردی رو انتخاب کن که واقعا دوستت داشته باشه وبه خاطرت هیچ وقت راضی نشه اذیتت کنه ‌ الان اگه توی کانال نگاه کنی مطالب رو خونده باشی بیشتر زندگیا با مشکلات زیادی روبه روهست . پسرای الان مشکلات زیادی رو دارن . من خودم یه دختر ۱۸ساله دارم میترسم شوهرش بدم از بس میبینم چقدر مردا بد شدن . یا اینکه شوهر خودم چقدر توی زندگی منو اذیت کرد .من هم مثل خواهرت اگه قابل بدونی به حرفام فکر کن به همون چیزی که داری قانع باش و از نماز غافل نشو . برای امام زمان دعا کن وازش بخواه خوشبخت بشی وزیاد به مادیات فکر نکن چون اگه کسی با ایمان باهات ازدواج کنه مطمئن باش به مادیات و آرزوهات هم توجه میکنه اگه کسی واقعا دوستت داشته باشه تمام خاسته هات رو برآورده میکنه . دوست گلم ببخشید زیاد حرف زدم ولی باور کن مثل خواهرام دوستت دارم و از خدا میخام خوشبخت و سعادتمند بشی و هیچ وقت توی زندگی حسرت نداشته هات رو نخوری ‌ .... و یه روزی پیام بدی بگی حاجت روا شدم و خوشبخت . برای من و دخترمم دعا کن عزیزم. برای خانه اسم بگذار مثلا بیت الحسین،صبح که بیدار میشی بگو اینجا حرم امام حسین ع است و من خدام حسینم(.تا انگیزه ت بره بالا) .(خانم پرتواعلم) اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام خانما من اخیرا نزدیک پریودیم معده درد میگیرم واقدام نمیدونم چه ربطی به هم داره کسی میتونه کمک کنه اجرتون عندالله برای خانه اسم بگذار مثلا بیت الحسین،صبح که بیدار میشی بگو اینجا حرم امام حسین ع است و من خدام حسینم(.تا انگیزه ت بره بالا) .(خانم پرتواعلم) اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام خدا قوت خدمت اون خواهری که قراره بره با خونواده همسرشون زندگی کنه. منم یه سال و نیمه که با رضایت خودم و اصرار همسرم با خونوادشون تو یه ساختمون زندگی میکنیم . جاریم هم تو ساختمون بغلیه😊. هر کجای دنیا با هر نگرشی زندگی کنیم ؛ یه سری سختیایی هست و یه خوشی ها یی. خستگی هست...فکرایِ ناجور و اعصاب خرد کن هست؛ خوشی و راحتی هم هست.خیالت از بابت بچه هات راحته، اگه بخوای جایی بری ! مواظبی صدات بلند نشه تو دعواها🤪. تازه بیشتر یاد خدا می افتی... دوست عزیزم هرکسی تو زندگی یه جور امتحان میشه ؛ چه بهتر امتحان من تو تحمل کردن یه سِری مشکلات جزیی باشه تا خدایی نکرده بواسطه همسر و بچه هامون امتحان نشیم. در پناه امام زمان عج باشین برای خانه اسم بگذار مثلا بیت الحسین،صبح که بیدار میشی بگو اینجا حرم امام حسین ع است و من خدام حسینم(.تا انگیزه ت بره بالا) .(خانم پرتواعلم) اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام اون ویدئو که در مورد سوره قدر گفتن دوتا سوال برا پیش آمد اول اینکه آب وضو که با آب که سوره براش خوندیم چکار کنیم و دوم اینکه هر بار آب پارچ کم شد دوباره آب کردیم باز باید ۳۰مرتبه سوره مبارک قدر بخوانیم؟ و سوال دیگه اینکه مادری دو قلو حامله باشد یکی شهید میشود ودیگری نه یکی خوب میشود ولی دیگری بعد چرا؟مگر هر دو در یک زمان نطفه بسته نمی شود ببخشید ذهنم درگیر شده برای خانه اسم بگذار مثلا بیت الحسین،صبح که بیدار میشی بگو اینجا حرم امام حسین ع است و من خدام حسینم(.تا انگیزه ت بره بالا) .(خانم پرتواعلم) اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
♨️📨 / شما سلام شبتون بخیر من خانم بیست و پنج ساله هستم صاحب یک فرزند از کودکی با پسر عمم بزرگ شدم بدون اینکه فکر کنم چرا از همون بچگی که خاطراتم رو یادم میاد دوسش داشتم و میدونستم که اونم بهم علاقه داره هم سن هم بودیم وقتی یه مقدار بزرگ شدم و به سن تکلیف رسیدم خانوادم که متوجه علاقه هر دو مون شدن تمام ارتباط خانوادگی رو قطع کردن و من شاید بعد چند سال میدیدمش ولی تو ذهن و قلبم بود با اینکه نمیدیدمش من ب سن شونزده سالگی رسیدم باخودم گفتم دیگ نباید بهش فکر کنم چون گناه هست و سعی کردم فراموشش کنم تا اینکه عقد کردم و بسیار از زندگیم راضی بودم و هستم مشکلات هست ولی زندگی خوبی داشتم و دارم تقریبا نه یا ده سال از ندیدنش گذشته بود تا اینکه پسر عمم با همسرم همکلاسی دانشگاه شدن و باهم رفیق شدن رفت و آمد اتفاق افتاد و من بعد ده سال دیدمش مثل اینکه تمام خاطرات گذشته رو به یاد بیارم با دیدار اول تمام زحمت های که کشیده بودم به باد رفت وقتی توجه هاتش و همون احساسی که از کودکی داشتیم به هم رو با یک سلام یا احوال پرسی می‌دیدم منو شدید به گذشته برگردوند یه مدت سعی در فراموش کردنش میکنم اما دومرتبه با دیدن خوابی به ذهنم برمیگرده و رفت و آمد ها من رو شدید بهم می‌یزه واقعا دلتنگش میشم نه به عنوان همسر هیچ وقت نمیتونم بهش نگاه کنم ولی خیلی بهش علاقه دارم و اگر ب اجبار هم بخوام فراموشش کنم ولی بازم هست همیشه تو گوشه ای از قلبم هر بار که میبینمش چون ما خانواده به شدت مذهبی هستم شاید بیشتر از سلام و احوالپرسی نداریم باهم ولی میدونم هم اون و هم من به هم فکر میکنیم آرزو دارم یک بار باهاش حرف بزنم یک دل سیر از کوچیکیم تا بزرگیام ولی هیچ وقت به خودم جرئت نمیدم ولی از دلتنگی و دوریش خیلی عذاب میکشم هیچ وقت به هیچکس نگفتم به روی خودشم به خودم اجازه نمیدم که بیارم ولی واقعا دلم میخواد باهاش در ارتباط باشم مثل یک برادر خودمم هیچ وقت از همون چهار پنج سالگی نفهمیدم چرا دوسش دارم چرا دلم واسش تنگ میشه ولی همیشه دوسش داشتم از این احساس رنج میکشم شاید چون تا حالا یک دل سیر باهاش حرف نزدم و خودم رو محدود کردم اینهمه همیشه دلتنگش هستم و بودم ولی حجب و حیام هیچ وقت بهم این اجازه رو نداده شمارش رو دارم بعضی وقتا از شدت دلتنگی میرم و پیام احوال پرسی رو می‌نویسم ولی به خدا میگم جلو خودمو میگیرم به خاطر خودت وپاکش میکنم هرچی سعی در فراموش کردنش کردم ولی فایده نداشته از شدت دلتنگی و جلو خودمو گرفتن قلبم درد می‌کنه از رفت آمد ها جلوگیری می‌کنم میگم شاید بهتر باشه شاید یک سال نمی‌ذارم با شوهرم در ارتباط باشه ولی همه اینا بی نتیجه بوده و فقط با یه لحظه خوابش تمام زحمت هام به هدر می‌ره بیست ساله دارم تحمل میکنم ولی واقعا دیگ نمیدونم باید چکار کنم با خدا حرف میزنم میگم من برای تو می‌گذرم توهم یه کاری کن فراموشش کنم ولی بازم بی نتیجه میشه از این همه دلتنگی خسته شدم خواهش میکنم راهنماییم کنید ضمنا پسر عمم هنوز مجرد هستن بعضی وقتا باخودم میگم شاید این رابط و این احساس بدون دلیل از طرف اون هست که تو قلب منم ریشه زده پس میگم حتما واسه اینه ک زن نداره به من فکر می‌کنه تو این مدت خیلی زیاد براش دنبال همسر مناسب بودم چون میدونم وقتی که جلو رفت و آمد هارو میگیرم سرش پایین میندازه و گلایه می‌کنه که چرا جلو رفت و آمد هارو میگیرید ما خانواده هستیم هیچ وقت خارج از عرف و شرع باهام هم کلام نشده ولی بازم میگم شاید از بی همسری هست که دلبستگی بین هر دو مون به وجود اومده ولی مادرش میگه که هرکس رو نشونش میدیم میگه به دلم نمیشینه و قصد ازدواج ندارم مدام بهانه میاره تو همه چیز موندم امیدوارم اگر خداوند داره من رو با اعتقاداتم آزمایش می‌کنه دلم رو هم با پاک کردن محبتش برای همیشه آروم کنه چون این جلو خودم گرفتن برای نیافتادن تو گناه و دلتنگی ها واقعا از درون منو خراب کرده و آرامش برام نذاشته خیلی دارم اذیت میشم😔 من رابطه خیلی عمیق با شهدا دارم زیاد ازشون خواستم کمکم هم کردن ولی بایک دیدار یا یک خواب تمام زحمت هام به باد می‌ره از شهدا دیگ دارم خجالت میکشم نمیدونم باید چکار کنم لطفاً راهنمایی کنید.تشکر ✅ پاسخ از حجة الاسلام 👇👇
شهیدی که قبل از شهادت کنار مزارش عکس گرفته پست اخر کانال http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
سلام ستایش خانوم خیلی ممنون بابت کانال خوبتون من 20 سالمه دست و پاهام عرق میکنه بی خود و بی جهت لطفا هرکسی تو این زمینه راهنمایی موفقیت آمیزی داره بگه ❤️ برای خانه اسم بگذار مثلا بیت الحسین،صبح که بیدار میشی بگو اینجا حرم امام حسین ع است و من خدام حسینم(.تا انگیزه ت بره بالا) .(خانم پرتواعلم) اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام وقت شما بخیر واقعا دست مریزاد کانال تون عالیه دیدم واسه هر مسئله یک یا چند راحل میزارید گفتم منم از زندگیم بگم شاید مثمرثمر باشه،دختری ۳۴ ساله هستم مجرد تو کارگاه از ۸صبح تا ۱۱شب مشغول به کار هستم پدر ومادرم بیسواد هستن (منظورم این است که هیچ وقت من وشرایطم رو درک نمیکنند این ها هم به چشم همون جوانی که بعنوان خواستگار من رو آنالیز میکنه نگاهم میکنند در حالی من تو ظاهر وسرنوشت خودم هیچ دخالتی نداشتم...)اصلا به هیچ وجه رابطه ام باهشون صمیمی نیست بخصوص پدرم از ۲۴ سالگی به بعد اصلا یک بار با پدرم چشم توچشم نشدم حداقل ماهی یه بارم کلی فوش وحرف زشت وبد بیراه از خونه گرفته تا کوی وبرزن به هیچ گناه نکرده ای فقط چون مجرد هستم وخواستگار ندارم بارم میکنه طوری که در خلوت خودم ازش متنفر وبیزارم متاسفانه بعضی وقت ها که خیلی رواعصابم بره چندتا حرف وپر رویی در مقابلشم میکنم،از ۲۱ سالگی پای خواستگارهای خواهر کوچکترم به خانه باز شد بنا به هر دلیلی رد شدن یه جواریی من رو مقصر جلوه دادن از خدا پنهان نبود از شما چه پنهان من هیچ وقت راضی به ازدواج خواهرم قبل خودم نبودم ولی طوری جلوه دادم که مشکلی ندارم تا اینکه دوسال پیش خواهرم به شکر خدا ازدواج کرد الحمدالله خوشبخت هست الانم پدرم تمام محبتش رو نثار ایشون وشوهرش میکنه با خشم وغیظ با من برخورد میکنه ولی دیگه برام مهم نیست رابطه ام با خدا خوب بود از وقتی خواهرم رفته صمیمی تر شدم طوری که دوست دارم در خلوت خودم مدام به خدا عشق بورزم وباهش حرف بزنم دیگه ازدواجم برام مهم نیست واصلان علاقه ای بهش ندارم تو خانواده هم بیان کردم که من دیگه ازدواج نمیکنم در حقیقتم خواستگار خوبی واسم نیومده ،چیزی که این وسط اذیتم میکنه که در خلوت خودم فکر میکنم تمام زندگیم رو باختم دیگه هیچ چیزی هیچ وقت جبرانش نمیکنه ،ودوم اینکه آیا واقعا خودم در این سرنوشت دخیل بودم یا خواست خدا وبرخورد اطرافیان بود،سوم اینکه آیا اخلاق بد پدرم( که فدایش شامل حال همه شده)در آخرتم دخیل هست یانه اون که پدر همه جوره حق رو به ایشون میدن من چه کنم که سوختم و متهمم میشم،ودر پایان چکار کنم که غصه نخورم ودنیا برام مهم نباشه وآخرتم رو جبران کنم... از اینکه پر حرفی کردم ببخشید از وقت و راهنمایی لطف تونم بسیار سپاسگزارم برای خانه اسم بگذار مثلا بیت الحسین،صبح که بیدار میشی بگو اینجا حرم امام حسین ع است و من خدام حسینم(.تا انگیزه ت بره بالا) .(خانم پرتواعلم) اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام خسته نباشید من‌‌و همسرم هجده سال باهم زندگی کردیم در بارداری دوم ایشون به من گفتن که خانمی رو صیغه کردن و به اون قول دادن که بعد از زایمان منو طلاق بدن واون خانم رو عقد کنن و خونه نمیومدن.من با هزار مشکلات بارداری رو در خانه پدرم گذروندم بعد از زایمان به خاطر بچه هام دوباره به زندگی برگشتم‌ وایشون هم با پادرمیونی پدرش قول داد اون خانم رو کنار بزاره.بعداز دو سال موفق شد از اون خانم دل بکنه ولی همش به من میگفت برو خونه بابات من از تو خوشم نمیاد بعداز یه عالمه توهین و تحقیر ،دیگه خسته شدم با بچه ها به خونه پدرم‌ اومدم سه ساله من بلاتکلیف خونه پدرم هستم به همه گفته من دوسش ندارم نمیخوامش.تازگی دو بار با هم‌صحبت کردیم ومیگه به خاطر بچه ها زندگی کنیم نه به خاطر خودت.میگه قول نمیدم سراغ خانم‌دیگه ای نروم به نظرتون من چه کار کنم؟( بیشتر مشکلات ما از نظر جنسی هستش) 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام و وقت به خیر خدمت شما خواهر بزرگوار طبیعتا با حجم مسائل پیش آمده و توضیحات بسیار مختصر قضاوت کرد که در وضعیت فعلی درست ترین کار چیست؟ مسائل زیادی باید مورد توجه قرار بگیرند و بررسی بشوند از جمله اینکه: شما چگونه با هم آشنا شدید و ازدواج کردید؟ ازدواج مورد رضایت هر دو طرف بود؟ مسائل و اختلافات شما از چه زمانی آغاز شد؟آیا زمانی بوده که این مسائل وجود نداشته یا کمتر بوده اند؟ ارتباطات عاطفی و زیستی شما به چه شکل بوده؟ مسائلی که مورد اعتراض یا نقد همسر بوده،چه مسائلی بوده؟ پیش از بارداری دوم، روابط شما در زمینه های مختلف با همسر چگونه بوده است؟ زمانی که مجدد به زندگی بازگشتید،چه تلاشی برای بهتر شدن روابط یا حل اختلافات قبلی کردید؟آیا از مشاور خانواده کمک گرفتید؟ معمولا چه زمان هایی و پس از چه اتفاقاتی همسر از شما درخواست میکردند که به خانه پدرتان برگردید؟ در این ۳ سال که در خانه پدر تشریف دارید،چه تلاش هایی برای مشخص شدن وضعیت و تکلیف خودتون کردید؟ فرمودید بیشتر مشکلاتتان جنسی هست،آیا در طول این سال ها، برای حل این مشکلات اقدامی انجام دادید؟از مشاور یا درمانگری کمک گرفتید؟ و ... پاسخ این سوالات و سواات متعدد دیگر برای بررسی همه جانبه ی مسئله مورد نیاز هست و قطعا با چند خط، نمیتوان نظر مشخصی راجع به ادامه یا پایان یک زندگی و چگونگی هر کدام داد. اما آن چه که مسلم هست این هست که شما باید روش فعالانه ای در حل مشکلات و مسائل در پیش بگیرید، این که در برخورد با مسائل و اختلافات هر دو نفر راه حل های ناکارامد و غلطی را در پیش بگیرید، همسر یا خودشون را از میدان دور کنند یا شما را، و شما نیز منفعلانه به منزل پدر برگردید و مدت های طولانی را در آن جا سپری کنید، قطعا نتیجه ای جز بلاتکلیفی و فشار های مختلف روانی، در بر نخواهد داشت. باید ابتدا خود شما تصمیم جدی برای مشخص شدن وضعیت بگیرید ، و این روند را آغاز کنید و طرف مقابل را هم به روشی که امکان پذیر هست با خودتون همراه کنید، ترجیح این هست که به یک زوج درمانگر متبحر و با تجربه متدین و قابل اعتماد رجوع کنید و هر دو مسائل خود را مطرح کنید و شرح حال کاملی بدهید تا ابتدا مسائل مشخص شود، راه حل احتمالی هر کدام و سهم هر کدام از شما در حل این مسائل، سود و هزینه هر یک از دو راه ادامه زندگی یا جدایی و در پیش گرفتن راهکار های جدید! برای ادامه این راه که مجددا به وضعیتی مشابه وضعیت فعلی منجر نشود.در صورت عدم همکاری همسر در ابتدا یا تشخیص نیاز شخصی، خودتون روند مشاوره خانواده را با مشاوری امین آغاز کنید و فرصت را بیش از این از دست ندهید. ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob