هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
※ رفت خدمت امام کاظم علیهالسلام
اما ایشان او را نپذیرفت!
گفت من رفیق صمیمی امام هستم... چرا؟
علّت را از زبان امام بشنوید.
▪️ویژهی شهادت #امام_موسی_کاظم علیهالسلام
instagram.com/ostad.shojae1
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
ماه رجب ۵.mp3
13.1M
🌙مجموعه ویژه #ماه_رجب ۵
#استاد_انصاریان
#استاد_شجاعی
#استاد_دینانی
در روایات آمده؛
عدهای در جهنم چند سال زحمت میکشند و طول میکشد، خود را از جهنم به زحمت خارج کنند، اما کمی بالا که میآیند چند مأمور عذاب دوباره آنها را در آتش سوق میدهند.
※ این افراد در دنیا چگونه زیستند؟
@Ostad_Shojae
#حسودی_به_خواهر_شوهر
سلام. خسته نباشید و تشکر از کانال مفیدتون. من یک دختر 21 ساله هستم که 8 ماهه عقد کردم. ازدواجمونم سنتی بود. من بچه آخری هستم و به عبارتی لوس خونمون مونم. الان عروس اول خانواده ی همسرم هستم و یک خواهر شوهردارم که 4 سالشه و بعد از 3تا پسر ب دنیا اومده و خیلی برای همه عزیزه همسرمم خیلی دوستش داره و بهش محبت میکنه. من رو شوهرم خیلی حساسم دلم میخواد فقط ماله من باشه. دوست ندارم غیر از من به کس دیگه ای محبت کنه و کسی رو دوست داشته باشه. نمیخوام کسیو بغل کنه و بش بگه عزیزم آخه عزیزش باید فقط من باشم نه هیچکس دیگه حتی اگر خواهرش باشه. بقیه هم میدونن من حساسم و متوجه رفتارهای من شدن.خیلی اذیت میشم از این موضوع و ناراحتم. شاید بگید بچه بازی درمیارم ولی مشکلاتی هست که من همه امیدم بعد خدا شده شوهرم.
ممنون میشم راهنماییم کنین
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
s244.mp3
2.71M
#حسودی_به_خواهر_شوهر
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
📚پیری
مردی نزد عالمی از پدرش شکایت کرد، گفت: پدرم مرا بسیار آزار میدهد. پیر شده است و از من میخواهد یک روز در مزرعه گندم بکارم، روز دیگر میگوید پنبه بکار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟ مرا با این بهانهگیریهایش خسته کرده است، بگو چه کنم؟
عالم گفت: با او بساز. مرد گفت: نمیتوانم.
عالم پرسید: آیا فرزند کوچکی در خانه داری؟ گفت: بلی.
گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب کند آیا او را میزنی؟ گفت: نه، چون اقتضای سن اوست. عالم گفت: آیا او را نصیحت میکنی؟ گفت: نه چون مغزش نمیرود
عالم گفت: میدانی چرا با فرزندت چنین برخورد میکنی؟ گفت: نه. عالم گفت: چون تو دوران کودکی را طی کردهای و میدانی کودکی چیست، اما چون به سن پیری نرسیدهای و تجربهاش نکردهای ، هرگز نمیتوانی اقتضای یک پیر را بفهمی !!! در پـیـری انـســان زود رنج میشود ، گوشهگیر میشود، عصبی میشود. احساس ناتوانی میکند. پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا کن. اقتضای سن پیری جز این نیست
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
#حیا
#رعایت_نکردن_موقع_شیردهی
با سلام و خسته نباشید
ببخشید یه سوال داشتم
خانواده همسرم و همسرم الحمدلله مذهبی و اهل رعایت هستند .خاله همسرم بچه شیر خواره داره اما موقع شیر دادن به بچه جلوی همسرم یا سایر محارمشون متاسفانه رعایت نمیکنن و بدنشون پیداست من از این موضوع واقعا اعصابم خورد میشه
الان راه درست برخورد با این قضیه نمیدونم چیه
باید بهشون تذکر بدم یا از طریق واسطه یا مستقیم
یا کلا حساسیت من بی جاست ؟؟
🌷پاسخ #مشاور_امین کانال تربیتی همسران خوب،
سرکار خانم #رضوانی
🌷بسماللهالرحمنالرحیم🌷
سلام و خداقوت خدمت شما🌸
❇️لازم است این نکته را در نظر داشته باشید که :
ممکن است بعضی افراد ، مثل این خانم ، واقعا از رفتار اشتباهشان مطلع نباشند ، بنابراین ؛
🍃 چون همسرتان اهل رعایت هستند ؛
اولین کاری که شما انجام میدهید اینه که
⬅️ در یک فرصت مناسب و با ادبیات زنانه به همسرتان بگوئید که : بهتر است موقع شیر دادن خاله به فرزندش ، برای راحتی بیشتر خاله تان اتاق را ترک کند و به اتاق دیگر رود ...
🍃از طرفی اگر رابطه تان با مادرشوهرتان صمیمی هست ،
و از طرفی دیگر رابطه ی مادرشوهرتان با خواهرش ( خاله ی همسرتان) خوب هست ،
⬅️در یک شرایط مناسب ؛ می توانید خیلی محترمانه از مادرشوهرتان بخواهید که با خواهرش در مورد این موضوع صحبت کند ...
✅ (در واقع از طریق "واسطه" هم می توانید به خاله شوهرتان ، محترمانه ، تذکر دهید.)
⬅️یا اینکه خودتان با ظرافت به ایشان بگوئید ، که هر موقع می خواهید شیر دهید ، بگید تا از همسرم بخواهم برای راحتی شما به اتاق دیگر رود .
♻️و نکته ی آخر این را در نظر داشته باشید که :
ما نمی توانیم ، رفتار اشتباه همه را عوض کنیم ؛
لذا نهایتا ( اگر راهکارهای بالا جواب نداد)
⬅️ موقع شیر دادن این خانم ، مدیریت کنید و باشوهرتان سر حرف را باز کنید و به نوعی حواس همسرتان را به موضوع دیگر منعطف کنید ، یا حتی با هم بیرون بروید .
⬅️و یا وقت هایی که این خانم حضور دارند ، به آنجا نروید .
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
@hamsaranekhoob
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
🔺آدامس میفروخت. یه خانوم بهش گفت اون پرچم رو بردار تا همه ازت آدامس بخرن. خیلی قشنگ جواب داد. گفت :
من ایرانیم و تو ایران دارم زندگی میکنم شما اگه با ایران مشکل داری چرا داری تو ایران زندگی میکنی .
حالا که داری زندگی میکنی چرا از خدمات ایران که مترو هست استفاده میکنی.
من هیچی هم نفروشم پرچم رو برنمیدارم.
#غیرت
✍️ مسافر
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
#خشونت_با_کودکان
با سلام و خدا قوت به استاد پوراحمد و همکاران زحمتکششون. واقعا خدا خیرتون بده خیلی کانال مفید و آموزنده ای دارید من همه ی مشاوره هارو گوش میکنم. یه سوالی از استاد دارم که میخوام اگه امکان داره منو راهنمایی کنن. بنده یک پسر 11 ماهه دارم که شیطنتهای خاص خودش رو داره. پدرش خیلی با پسرمون خشن برخورد میکنه. مثلا برای نشون دادن اینکه لیوان داغ رو نباید دست بزنه چند بار دست بچه چند ماهه رو زده به لیوان داغ تا دیگه اینکار رو نکنه و بفهمه لیوان داغه یا خیلی داد میزنه سر بچه. من از این میترسم که این رفتار ایشون هم باعث بشه بچه عصبی و لجباز و خشن بار بیاد. و هم اینکه بقیه افراد به خودشون این اجازه رو بدن که باهاش خشن برخورد کنن. امکانش هست راهنمایی کنید که من چیکار باید انجام بدم که ایشون این رفتارشون رو ترک کنن
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
s22.mp3
3.61M
#خشونت_با_کودکان
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
🔴 جعفر پلنگ و غذای حضرتی
آقای راست نجات، معاون مهمانسرای حرم مطهر امام رضا علیه السلام، ماه گذشته در شب میلاد حضرت امام محمدالجواد علیه السلام این داستان جالب رو نقل کردن:
زمانی که معاون امداد حرم امام رضا علیه السلام بودم، وظیفه داشتیم، غذاهای باقیمانده مهمانسرا را آخر وقت به مناطق ضعیف و حاشیه شهر مشهد برده و بین فقرا توزیع کنیم. شبی با خادم مسجد آخر بلوار توس، تماس گرفته و به او گفتم: امشب قرار است که فلان مقدار غذای مشخص، به منطقه شما آورده و توزیع کنیم و آماده همکاری با ما باش.
نیمه های شب به آن مسجد که رسیدیم ، با جمعیت فراوانی که درب مسجد منتظر بودند مواجه شدیم 🙄 بطوری که امکان توزیع غذا را بخاطر ازدحام شدید و ترس از تلف شدن تعدادی از مردم، نداشتیم! خادم مسجد را صدا کردیم که چرا اینقدر شلوغ است؟! گفت : حواسم نبود و در بلندگو📣 اعلام کردم : امشب قرار است غذای متبرک از حرم امام رضا علیه السلام بیاورند و اینگونه شلوغ شد و کاری از دستم بر نمی آید🙄
تصمیم به برگشت داشتیم که ناگاه در گوشه ای کنار دیوار، دختر بچه ای کوچک با کفش های پلاستیکی، نظرم را به خود جلب کرد و از وضعیت حال و روزش ترحمی به دلم افتاد و همانجا در دلم، از خود امام رضا علیه السلام خواستم: آقا جان🤲خودت راه حلی ارائه بده که بتونیم غذاها را بدون مشکل تقسیم کنیم و این مردم که با امید و احتیاج به اینجا آمدند، دست خالی برنگردند که ناگهان انگار هزار نفر درونم فریاد زدند : از خادم محله بپرسم لات این محله کیه؟!🤔 از خادم مسجد پرسیدم : لات این محله کیه و با تعجب پرسید برای چی؟!!! گفتم کارش دارم. گفت: اسمش جعفر پلنگه
گفتم بگو بیاد و زنگش زد که تا نیم ساعت دیگه میرسم ومنتظرش موندیم.
جعفر با ظاهری خالکوبی شده و پیراهن یقه باز و سوار موتور اومد و سلام کرد که فرمایش: گفتم ما از حرم امام رضا علیه السلام اومدیم و غذای متبرک آوردیم و نمیدونیم چطور تقسیم کنیم که مردم اذیت نشن و از شما میخواهیم در این کار کمکمون کنی😥 جعفر با کمال میل گفت : نوکر خادمهای امام رضا علیه السلام هستم وچشم.
به بقیه خدام گفتم ماشین غذا رو تحویل جعفر بدین و بهش کمک کنید تا غذاهارو تقسیم کنه. جعفر مردم را کنار دیوار به صف کرد و به هر خانواده ای بنا به مصلحت و شناختی که خودش به آنها داشت ، غذاها را تقسیم کرد و گفتم چهارتا غذاهم بهخودش و خانواده ش بدهید. بعد از اتمام کار ، به من گفت: آقای راست نجات شماره تلفنت را به من میدهید؟ همکاران با اشاره گفتند اینکارو نکن و برات دردسر درست میکنه و....
اما با کمال میل به او شماره را دادم و رفتیم.
ابتدای هفته بود که با من تماس گرفت که جعفر پلنگ هستم و کاری با شما دارم و به دفتر کاری م در حرم آمد!
آنجا به من گفت: من هم خادم زوار امام رضا علیه السلام هستم و بنده با تعجب گفتم: بله؟!!!😲گفت : منم روزهای پنج شنبه میام حرم امام رضا علیه السلام و در صحن ها میچرخم و مهرهای اطراف دیوارها را جمع آوری و سرجاهایشان میذارم و برمیگردم و به همین مقدار خودم را خادم حضرت میدانم و اتفاقا همان روز در راه برگشتم به درب مهمانسرا رسیدم و به امام رضا علیه السلام در دلم گفتم : میشه امروز غذای متبرکی از حرمتون برای خواهر بیمارم ببرم؟! وقتی به خادم درب مهمانسرا گفتم با تندی به من گفت: آقا برو کنار بایست و مزاحم نشو!😔
وقتی نا امید شدم و خواستمبه خانه برگردم، پشت سرم، آن خادم به همکارش گفت مواظبش باشید جیب مردم رو نزند!!!😞 هنگامی که این را شنیدم به او گفتم : خدایا توبه، من جیب بر نیستم و دلم شکست و تا بست نواب گریه میکردم و به امام رضا علیه السلام گفتم دیگه سرکشیکم نمیام و خداحافظ😢
که ناگهان گوشی م زنگ خورد که خادمهای حرم امام رضا علیه السلام در مسجد محله منتظرت هستند وبا ترس و لرز که من جیب بری نکردم و چه زود گزارش دادند و احضارم کردند
پیش شما اومدم😕
حالا آمده ام بگویم: امام رضا علیه السلام چقدر مهربونه😭یک غذا میخواستم ولی به من یک ماشین غذا داد و بجای یکی،چهارتا غذا برای خانواده م بردم😇
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak