پدرم ما را عادت داده بود که هیچ فرصتی را از دست ندهیم و هیچ روزی را بدون بهرهگیری از درس و مباحثه نگذرانیم. ایشان از فرصت تعطیلی درس حوزه در ایام ماه محرم و همچنین ماههای تابستان هم بهره میگرفت. در هفت روز اول ماه محرم برای من درس میگفت و سه روز بعد از آن را به مجالس روضه امام حسین علیهالسلام میرفت. چیزی را به نام تعطیلی تابستان قبول نداشت و میگفت: ما در نجف علیرغم هوای طاقت فرسا و گرمای سخت، درسمان را ادامه میدادیم؛ بنابراین تابستانها در مشهد چرا باید درس و تحصیل تعطیل شود.
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب_پیش_نیاز
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
توحيد عبارت است از حاكميت الله بر زندگى انسانها، نه فقط اينكه انسان معتقد باشد كه يك خدايى هم هست. خب! خود كفار قريش مگر معتقد به خدا نبودند؛ البته آنها شريك قائل بودند براى خدا، آن شركا را هم شفعاى خودشان مىدانستند پيش پروردگار. توحيد به آن حادّ معناى توحيد، عبارت از اين است كه در جامعه حاكميت خدا باشد، خب حاكميت خدا به چيست؟ حاكميت خدا به اين است كه اولاً؛ قوانين الهى در جامعه جارى بشود، آن چيزى كه قانون الهى است، او در جامعه اجرا بشود نه قوانين خاصّ آمريكا يا قوانين خاصّ شوروى يا قوانين غربى و قوانين بشرى، قوانين منطبق باشد با كتاب الله...
هر نوع سلطه معنوى و مادى از نظر اسلام بر انسانها ممنوع است؛ هم سلطه فكرى و هم سلطه مادى؛ مادامى كه منتهى به خدا نباشد: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ»؛ يعنى سلطه فكرى و روحى رهبان و احبار هم ربوبيت است و ممنوع است؛ سلطه مادى فرعونى هم ربوبيت است و ممنوع است. و حكومت، حق ذات مقدس پروردگار است بر انسانها و لا غير.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
اگر انسانی باایمان باشد، قدر و ارزش و مقدار پدیدههای مادی و تواناییهای آنها را میشناسد و درباره آنها نه زیادهروی میکند و نه کوتاهی.
#کتاب_هفتم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_دغدغههای_فرهنگی
#فصل_دوم
@daghdaghehayefarhangi
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
پدرم بر درس خواندن ما به طور مستمر نظارت میکرد. ما را گاه با تشویق و گاه با تندی، به آن ترغیب میکرد. من همیشه تسلیم روش پدر و مجری خواست او بودم. هر گاه در مورد درسی که میخواندم، اظهار نظر میکردم، پدرم خیلی خوشحال میشد و به من که چهارده پانزده ساله بودم، میگفت تو مجتهدی و قدرت استنباط داری. با برادرم مباحثه میکردم. پس از مباحثه پدرم ما را به اتاق خود میخواند، از ما پرسش میکرد و آنچه را نتوانسته بودیم بفهمیم، برایمان توضیح میداد.
... به خاطر هیبت و جدیت پدر در اثنای درس و مذاکره، من و برادرم بر سر اینکه کدام دورتر از پدر بنشینیم، با هم کشمکش داشتیم!
بیشک این تندی و خشم پدر هرچند جنبههایی منفی داشت، اما منکر جنبههای مثبت آن نمیتوانم بشوم؛ زیرا این سختگیری ما را منضبط بار آورد.
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب_پیش_نیاز
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
مسئله حكومت در اسلام يك شكل بسيار زيبا و با شكوهى دارد. اساساً از نظر اسلام افراد بر يكديگر حكومت نمىتوانند بكنند؛ بشر آزاد است. حاكم حقيقى بر بشر خداست؛ منتهى حكومت خدا بر مردم، بايد به شكل حكومت يك انسان بر مردم كه بر طبق معيارهاى الهى باشد تجسّم پيدا كند؛ بدون آن حكومت خدا بر مردم معنا ندارد. اين انسان، پيغمبران الهى هستند كه براى حاكميّت [در] بين مردم آمدند و در غيبت پيغمبران، جانشينان، اوصياء، فقهای امت، دينشناسان، آگاهان، آن كسانى كه منصب ولايت را و امامت را از پيغمبر و از ائمه به ارث بردند؛ كه باز در همين روايت مىفرمايد: «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ» اين معناى امامت است.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
منشا این انقلاب در تدیّن و ایمان مذهبی و اسلامی است. ایمان مذهبی به انسان قدرت، شجاعت، معرفت، استقلال، اتکاء به نفس، ثبات واستقامت در میدانهای سرشار از خطر را میدهد. ایمان نقش واقعیات را به انسان، آنچنان که هست، مینمایاند.
#کتاب_هفتم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_دغدغههای_فرهنگی
#فصل_دوم
@daghdaghehayefarhangi
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
از شش سال تحصیل در حوزهی مشهد خاطرات بسیاری دارم که یک مورد آن را ذکر میکنم و آن عبارت بود از شیفتگی شدید من به مطالعهی کتابهای داستان و رمانهای مشهور جهانی و ایرانی... همچنین تمامی یا بیشتر داستانهای ایرانی را نیز خواندهام. خواندن این داستانها و رمانها تاثیر محسوسی در ذهن و شیوه نگارش انسان دارد.
در سال ۱۳۳۶ چند ماه به عراق سفر کردم؛ برخی کتابهایی را هم که به آنها علاقه داشتم، به همراه خودم بردم. بعد به کتابخانهی شوشتریهی نجف اشرف رفتم که اتفاقاً بسیاری از کتابهای عمویم- سید محمد- در این کتابخانه هست و موقوفه آنجاست. در آنجا کتابهایی را استنساخ کردم. سپس به همراه خانواده از طریق بصره به ایران بازگشتیم و از خرمشهر با قطار به تهران آمدیم.
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب_پیش_نیاز
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
در قرآن، حكومت در اصل متعلق به خداست و هيچ شريكى را خداى متعال در حكومت خود قبول نمىكند. آيات متعددى... در قرآن اين مطلب را براى ما توضيح مىدهد... «لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فِي الْمُلْكِ»؛ در حكومت هيچ كس شريك خدا نيست.
آن كسانى كه خودشان را داراى حكومت مستقل از خدا مىدانستند و مىدانند يا حكومت بر دلهاى مردم را متعلق به خدا و حكومت بر صحنه زندگى را متعلق به خودشان مىدانستند، اينها «انداد الله» هستند؛ شریك الله هستند. خدا آنها را رد مىكند. «لا يُشْرِكُ في حُكْمِهِ أَحَداً»؛ هيچ كس را خداى متعال در حكومت با خود شريك نمىكند. «وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ»؛ هيچ ولّىای غير از خدا، انسانها ندارند. «قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»؛ آيا من غير از خدا كسى را به عنوان ولى انتخاب بكنم؛ در حالى كه آفريننده آسمان و زمين خداست؟! اگر انسان زير بار حكومت كسى قرار است برود، بايد زير بار حكومت آن كسى برود كه قدرت در سراسر آفرينش در قبضه اوست. كه اين آيه، استدلالى هم در كنار مسئله دارد.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
صحبت بر سر این است که قوانین زندگی انسانها و روابط فردی و اجتماعی جامعه بشری هم باید از خدا الهام بگیرد، یعنی حاکم و فرمانروای قانونی در جامعه الهی... فقط خداست.
حالا این سئوال پیش میآید که «حاکم خداست» یعنی چه؟ خدای متعال که با مردم روبرو نمیشود تا امر و نهی بکند و از طرفی انسانها هم احتیاج دارند که یک انسانی بر آنها حکومت بکند، یک انسانی لازم است که سر رشته کار انسانها را به دست بگیرد. و الا اگر چنانچه در میان جامعه انسانی و بشری، فقط قانون باشد و لو آن قانون از طرف خدا باشد، ولی... فرمانروایی، یا یک هیئتی نباشد که حکومت کند... اگر ناظری بر اجرای قانون در جامعه بشری نباشد، انتظام جامعه بشری باز هم به هم خورده است.
اما این انسان چه کسی میتواند باشد؟ آن انسان یا انسانهایی که قرار است بر بشر و جامعه بشری عملاً فرمانروایی بکنند، عملاً ولیّ جامعه باشند، عملاً ولایت جامعه را به عهده بگیرند، اینها چه کسانی میتوانند باشند؟
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
آن انسان یا انسانهایی که قرار است بر بشر و جامعه بشری عملاً فرمانروایی بکنند، عملاً ولیّ جامعه باشند، عملاً ولایت جامعه را به عهده بگیرند، اینها چه کسانی میتوانند باشند؟
پاسخهای گوناگون به این سئوال دادهاند. پاسخ واقعیتهای تاریخی هم به این سئوال گوناگون بوده است. عدهای گفتهاند: «الْمُلْكُ لِمَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ»؛ یعنی هر که غالب شد، یعنی حکومت جنگل، یک عدهای گفتهاند هرکسی که دارای تدبیر بیشتری هست، عدهای گفتهاند هرکسی که از طرف مردم مورد قبول باشد، یک عدهای گفتهاند که هرکس که از دودمان چنین و چنان باشد، یک عدهای سخنان دیگری گفتهاند و منطقها و سلیقههای دیگری ابراز کردهاند.
پاسخ دین و مکتب به این سئوال این است که «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» آن کسی که عملا در جامعه زمام فرمان را، امر و نهی را از سوی پروردگار عالم به دست میگیرد «رسول» اوست. لذا در جامعه وقتی که پیغمبری آمد، معنی ندارد که با بودن پیغمبر حاکم دیگری به جز پیغمبر بر مردم حکومت بکند. پیغمبر یعنی همان کسی که باید زمام قدرت را در جامعه به دست بگیرد؛ حاکم باشد.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
حكومت خدا آن وقتى تحقق پيدا مىكند كه يك انسان از طرف خداى متعال عملاً و در واقعيت جامعه زمام قدرت مردم را به دست بگيرد... خداى متعال اين حكومت را تنفيذ مىكند به انسانهايى. اين انسانها كه هستند؟ پيغمبران؛ در درجه اول، حاكم الهى پيغمبرانند.... «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ اين آيه يك نكتهاى دارد، مىفرمايد آنچه را كه پيامبر به شما گفت، آن را از او بپذيريد؛ آنچه شما را از آن نهى كرد از آن اجتناب كنيد... اين سخن... خطاب به مؤمنينى است كه اصل وحى خدا و دين خدا را قبول كردند؛ وحى خدا را از پيغمبر گرفتهاند؛ آيات قرآن را و احكام الهى و شرعى را پذيرفتند؛ به اينها خدا مىگويد: هر چه پيغمبر گفت قبول كنيد. پس روشن است كه هر چه پيغمبر گفت، منظور احكام شرعى نيست ـچون اين مردم احكام شرعى را از پيغمبر گرفتند به آن ايمان آوردند، به آن عمل هم كردند ـ اين يك چيز اضافه را به مردم مىگويد؛ مىگويد: اگر اين پيغمبر به شما حكمى داد، دستورى داد، اجراى كارى را خواست، دخالت جان و نفس و مال شما كرد، شما بايد آن را قبول كنيد؛ يعنى همان حكم حكومتى؛ يعنى آن دخالت اجرايى در امور مردم. خب، پس ولايت الهى به پيغمبر منتقل شد...
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
ولايت الهى به پيغمبر منتقل شد. از پيغمبر هم ـ بهاتفاق همه مسلمين ـ ولايت و حكومت به غيرِ پيغمبر منتقل شده است. حالا به كى منتقلشده؟ اين، بين فِرَق مسلمين، محل اختلاف است. شيعه دراینبین، معتقد است كه ولايت پيغمبر منتقل شده است به ائمه معصومين كه دوازده نفرند ... اگر آن روز امّت اسلامى، نصب پيغمبر را درست و با معناى حقيقىِ خودش درك مىكرد و تحويل مىگرفت و دنبال علىبنابىطالب "علیهالسلام" راه مىافتاد و اين تربيت نبوى استمرار پيدا مىكرد و بعد از اميرالمؤمنين هم انسانهاى معصوم و بدون خطا، نسلهاى بشرى را مثل خودِ پيغمبر، پىدرپى زير تربيت الهىِ خويش قرار مىدادند، بشريت بسيار زود به آن نقطهاى مىرسيد كه هنوز به آن نقطه نرسیده است. علم و فكر بشرى پيشرفت مىكرد؛ درجات روحى انسانها بالا مىرفت؛ صلح و صفا در بين انسانها برقرار مىشد و ظلم و جور و ناامنى و تبعيض و بىعدالتى از بين مردم رخت برمىبست. اينكه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها... فرمود اگر دنبال على راه مىافتاديد، شما را به چنين سرمنزلى هدايت مىكرد و از چنين راهى مىبرد، به همين خاطر است.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری