علمای دين در اسلام، پيشروان اصلاح و ترقى و پيشرفت ملتاند. اين مسئوليت برعهده عالمان دين گذاشته شده است... فقط مسئله اين نيست كه ما حكم شريعت و مسئله دينى را براى مردم بيان كنيم. كار علماء كار انبياء است. «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَا». انبياء كارشان مسئلهگویى فقط نبود. اگر انبياء فقط به اين اكتفا ميكردند كه حلال و حرامى را براى مردم بيان كنند، اینکه مشكلى وجود نداشت؛ كسى با اینها درنمیافتاد. در اين آيه شريفه «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ»، اين چه تبليغى است كه خشيت از مردم در او مندرج است كه انسان بايد از مردم نترسد در حال اين تبليغ. اگر فقط بيان چند حكم شرعى بود كه ترس موردى نداشت كه خداى متعال تمجيد كند كه از مردم نميترسند؛ از غير خدا نميترسند. ... چه بود اين رسالتى كه ...بايد جنود الله را براى او بسيج كرد، ... انبياء براى اقامه حق، براى اقامت عدل، براى مبارزه با ظلم، براى مبارزه با فساد قيام كردند، براى شكستن طاغوتها قيام كردند. ...مبارزه با همه آن چيزى است كه مظهر آن عبارت است از طاغوت؛ با شرك، با كفر، با الحاد، با فسق، با فتنه؛ اين وظیفه ماست. ما نميتوانيم آرام بنشينيم، دلمان را خوش كنيم كه ما چند تا مسئله گفتيم.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
مهمترين و حساسترين مسئله هر ملتى، همين مسئله حكومت و ولايت و مديريت و حاكميتِ والاى بر آن جامعه است، اين تعيينكنندهترين مسئله براى آن ملت است. ملتها هركدام به نحوى، اين قضيه را حل كردهاند؛ ولى غالباً نارسا و ناتمام و حتّى زیانبخش ... بدون تشكيل حكومت و بدون دستگاه اجرا و اداره، كه همه جريانات و فعاليتهاى افراد را از طريق اجراى احكام تحت نظام عادلانه درآورد، هرجومرج به وجود مىآيد و فساد اجتماعى و اعتقادى و اخلاقى پديد مىآيد. پس براى اينكه هرجومرج و عنانگسیختگی پيش نيايد و جامعه دچار فساد نشود، چارهاى نيست جز تشكيل حكومت و انتظام بخشيدن به همه امورى كه در كشور جريان مىيابد...
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
امام بزرگوار ما در اين مدت در عين هدايت مردم و گستردن دامنه آگاهى همگانى و كشاندن توده ميليونى به مبارزه، اندیشه حكومت اسلامى را نضج و قوام بخشيد و در مقابل دو مكتب رایج سياسى عالم؛ يعنى حكومت ديكتاتورى حزبى كمونيستى در شوروى سابق و چين... و حكومتهاى پارلمانى غربى كه سلطه سرمايهداران و كمپانيها بر فكر و اخلاق و سرنوشت مردم به نام دموكراسى بود، راه اسلامى را مطرح كرد كه در آن بر دو عنصر دين و انسان بهطور اساسى تكيه شده و ايمان دينى و ارادت مردمى بزرگترين شاخصه آن است.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
بشر در طول تاريخ، بيشترين خطا و گنهکاری و بىتقوايى خود را در عرصه حكومتدارى نشان داده است. گناهانى كه از سوى حاكمان و زمامداران و مسلطان بر سرنوشت مردم سرزده است، با گناهان بسيار بزرگ افراد معمولى و عادى قابلمقایسه نيست. در اين عرصه، بشر كمتر از خرد و اخلاق و حكمت بهره برده است... كسانى كه خسارت اين بىخردى و بىمنطقى و فساد و گناه آلودگی را پرداختهاند، آحاد افراد بشر ـ گاهى مردم يك جامعه و گاهى مردم جوامع متعدد ـ بودند. اين حكومتها در آغاز به شكل استبداد فردى بودند؛ بعد با تحول جوامع بشرى، بهصورت استبداد جمعى و سازمانيافته درآمدند.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
تبیین منظومۀ فکری رهبری
بشر در طول تاريخ، بيشترين خطا و گنهکاری و بىتقوايى خود را در عرصه حكومتدارى نشان داده است. گناها
سلطنت و ولايتعهدى همان است كه اسلام بر آن خط بطلان كشيده و بساط آن را در صدر اسلام در ايران و روم شرقى و مصر و يمن برانداخته است. رسول اكرم "صلیالله علیهوآله" در مكاتيب مباركش كه به امپراتور روم شرقى و شاهنشاه ايران نوشته، آنها را دعوت كرده كه از طرز حكومت شاهنشاهى و امپراتورى دستبردارند؛ از اينكه بندگان خدا را وادار به پرستش و اطاعت مطلقه خود كنند دستبردارند؛ و بگذارند مردم خداى يگانه و بیشريك را، كه سلطان حقيقى است، بپرستند.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
تبیین منظومۀ فکری رهبری
سلطنت و ولايتعهدى همان است كه اسلام بر آن خط بطلان كشيده و بساط آن را در صدر اسلام در ايران و روم شر
يك برههاى از زمان، نگاه به پيشرفت، نگاه غربى بود... امروز در ذهن و فكر مسئولان و بهصورت يك گفتمان عمومى در ذهن نخبگان و فرزانگان، نقشه پيشرفت غربى كشور رد شده است؛ غلط از آب درآمده است. علتش هم اين است كه... خود انديشمندان غربى... زبان به انتقاد گشودهاند؛ هم در زمينههاى اقتصادى، هم در زمينههاى اخلاقى، هم در زمينههاى سياسى. همان چيزى كه به آن افتخار ميكردند بهعنوان ليبرال دموكراسى، امروز موردانتقاد است؛ پس اين هم نقشه پيشرفت نيست. امروز ما اینها را ميدانيم. البته نقشه پيشرفت اسلامى ـ ايرانى چيست؟ اين بايد تدوين شود، بايد روشن شود، بايد ابعاد و زوايايش مشخص شود؛ اين كار بهطور كامل انجام نگرفته است و بايد بشود.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
تبیین منظومۀ فکری رهبری
يك برههاى از زمان، نگاه به پيشرفت، نگاه غربى بود... امروز در ذهن و فكر مسئولان و بهصورت يك گفتمان
ولايت، يعنى حاكميت و سرپرستى در جامعه اسلامى، طبیعتاً چيزى جدا از ولايت و سرپرستى و حكومت در جوامع ديگر است. در اسلام، سرپرستى جامعه، متعلق به خداى متعال است. هيچ انسانى اين حق را ندارد كه اداره امور انسانهاى ديگر را به عهده بگيرد. اين حق، مخصوص خداى متعال است كه خالق و منشئ و عالم به مصالح و مالك امور انسانها، بلكه مالك امور همه ذرات عالم وجود است. خود اين احساس در جامعه اسلامى، چيز كمنظيرى است. هيچ قدرتى، هيچ شمشير برّايى، هيچ ثروتى، حتى هيچ قدرت علم و تدبيرى، به كسى اين حق را نمىدهد كه مالك و تصميمگيرنده درباره سرنوشت انسانهاى ديگر باشد. اینها ارزش هستند. حق توليت امور و زمامدارى مردم را به كسى اعطا نمىكند. اين حق، متعلق به خداست.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
تبیین منظومۀ فکری رهبری
يك برههاى از زمان، نگاه به پيشرفت، نگاه غربى بود... امروز در ذهن و فكر مسئولان و بهصورت يك گفتمان
خداى متعال، اين ولايت و حاكميت [خود] را از مجارى خاصى اعمال مىكند... آنوقتی ... كه حاكم اسلامى و ولى امور مسلمين، چه بر اساس تعيين شخص ... و چه بر اساس معيارها و ضوابط انتخاب شد، وقتى اين اختيار به او داده مىشود كه امور مردم را اداره بكند، باز اين ولايت، ولايت خداست؛ اين حق، حق خداست و اين قدرت و سلطان الهى است كه بر مردم اعمال مىشود. آن انسان ـ هركه و هرچه باشد ـ منهاى ولايت الهى و قدرت پروردگار، هيچگونه حقى نسبت به انسانها و مردم ديگر ندارد. خود اين، يك نکته بسيار مهم و تعيينكننده در سرنوشت جامعه اسلامى است.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
تبیین منظومۀ فکری رهبری
ولايت، يعنى حاكميت و سرپرستى در جامعه اسلامى، طبیعتاً چيزى جدا از ولايت و سرپرستى و حكومت در جوامع د
اقامه دين، وظيفه است. حاكميت دين، هدف مهم همه اديان است؛ «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».
قيام به قسط، قيام به عدل و حاكميت الهى، هدف بزرگ اديان است. اصلاً ائمه ما "عليهمالصّلاهوالسّلام" تمام زجر و مصيبتشان به خاطر اين بود كه دنبال حاكميت الهى بودند؛ و الا اگر امام صادق و امام باقر "صلواتالله عليهما" یکگوشه مىنشستند و چند نفر دور خودشان جمع مىكردند و فقط يك مسئله شرعى مىگفتند، كسى به آنها كارى نداشت. خود امام صادق در يك حديث مىفرمايد: «هَذَا أَبُو حَنِيفَةَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ هَذَا الْحَسَنُ الْبَصْرِيُّ لَهُ أَصْحَاب»؛ ابوحنيفه اصحاب دارد، حسن بصرى اصحاب دارد. پس، چرا به آنها كارى ندارند؟ چون مىدانند كه آن حضرت داعیه امامت دارد؛ اما آنها داعیه امامت نداشتند.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
تبیین منظومۀ فکری رهبری
اقامه دين، وظيفه است. حاكميت دين، هدف مهم همه اديان است؛ «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». قيام به
مسئله، مسئله داعیه خلافت و امامت بود. درراه اين داعيه، ائمه ما كشته شدند، يا به زندان رفتند. امامت يعنى چه؟ آيا يعنى همینکه مسئله بگويى و دنيا را ديگرى اداره كند؟ آيا معناى امامت در نظر شيعه و در نظر مسلمين، اين است؟ هيچ مسلمانى اين را قائل نيست؛ چه طور من و شماى شيعه مىتوانيم به اين معنا قائل باشيم؟ امام صادق دنبال امامت بود ـ يعنى رياست دين و دنيا ـ منتها شرايط جور نمىآمد؛ اما ادعا كه بود؛ براى خاطر همين ادعا هم آن بزرگواران را كشتند.
پس اين معناى حاكميت دين است كه پيامبران برايش مجاهدت كردند و ائمه برايش كشته شدند. حالا حاكميت دين، در بلد و در وطن خود ما ـ نه آن سر دنيا ـ به وجود آمده است؛ آيا مىشود يك نفر بگويد من دیندارم، من آخوندم، اما خودش را سرباز اين دين نداند؟ مگر چنين چيزى مىشود؟
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
تبیین منظومۀ فکری رهبری
مسئله، مسئله داعیه خلافت و امامت بود. درراه اين داعيه، ائمه ما كشته شدند، يا به زندان رفتند. امامت ي
اگر ما اين اشتباه را مىكرديم و بكنيم كه در مسئله حكومت و مديريت جامعه، ملاك و معيار اسلامى را فراموش بكنيم و به سمت همان فرمهاى رايج دنيايى برويم، معناى جامعه اسلامى ما از بين خواهد رفت. اين نقطه، تعيين كننده است. شايد اين حديث را ماها بارها گفتهايم و شنيدهايم و نقل كردهايم كه « لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً»؛ حاصل، اينكه اگر دستگاه مديريت جامعه، صالح و سالم باشد، خطاهاى متن جامعه، قابل اغماض است و در مسير جامعه، مشكلى بهوجود نخواهد آورد. اما اگر مديريت و رأس جامعه، از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد، ولو در ميان مردم صلاح هم وجود داشته باشد، آن صلاح بدنه مردم، نمىتواند اين جامعه را به سرمنزل مطلوب هدايت كند. يعنى تأثير رأس قله و هرم و مجموعه مديريت و دستگاه اداره كننده در يك جامعه، اينقدر فوقالعاده است.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
تبیین منظومۀ فکری رهبری
اگر ما اين اشتباه را مىكرديم و بكنيم كه در مسئله حكومت و مديريت جامعه، ملاك و معيار اسلامى را فرام
غدير در آثار اسلامى ما به «عيدالله الاكبر»، «يوم العهد المعهود» و «يوم الميثاق المأخوذ» تعبير شدهاست. اين تعبيرات كه نشان دهنده تأكيد و اهتمامى خاص به اين روز شريف است، خصوصيتش در مسأله ولايت است. آن عاملى كه در اسلام ضامن اجراى احكام است، حكومت اسلامى و حاكميت احكام قرآن است، والّا اگر آحاد مردم، ايمان و عقيده و عمل شخصى داشته باشند، ليكن حاكميت ـ چه در مرحله قانونگذارى و چه در مرحله اجرا ـ در دست ديگران باشد، تحقّق اسلام در آن جامعه، به انصاف آن ديگران بستگى دارد. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ مسأله حكومت، اساس قضاياى همه پيغمبران بودهاست.
هر كه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامى ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجراى احكام اسلام شده، و جامعيت احكام و جاودانگى دين مبين اسلام را انكار كردهاست.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری