eitaa logo
تنها منجی موعود علیه السلام
289 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
47 فایل
تنهاترین امام زمین مقتدای شهر تنهاچه می‌کنی توکجایی کجای شهروقتی کسی برای توتب هم نمی کند.دیگرنسوز این‌همه آقا به پای شهر...جهت سلامتی وفرج مولایمان اباصالح المهدی...صلوات....مولای غریبم...مولای عزیزم تنهاترین سردار من توکجایی
مشاهده در ایتا
دانلود
💠نامه انسان ساز(۱) امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه ۳۱ نهج البلاغه می فرماید: - من والد الفان، المقر للزمان، المدبر العمر، المستسلم للدنیا، الذام الدنیا از پدر فانی، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگی را پشت سر نهاده که در سپری شدن دنیا چاره ای ندارد و مذمت کننده دنیا امیرالمؤمنین علیه السلام تسلیم دنیا نشده است؛ اما نمی تواند با دنیا در گذشت عمر مبارزه کند، همانطور که مرگ به پیامبر نزدیک بود و ایشان تسلیم مرگ بودند: «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ» - الساکن المساکن الموتی پدر تو در مساکن مردگان ساکن است امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: همین بازار و خانه ها روزی مساکن مردگان بودند که اکنون در زیر خاک هستند و در حال حاضر من ساکن این خانه ها و بازار ها هستم و به راستی که مرگ به انسان ثابت می کند که تنها است و هیچ است! - و الظاعن عنها غدا و من فردا کوچ کننده هستم[و دیگری ساکن این مسکن خواهد بود] ابن ابی الحدید می گوید: و این کلام از سوی امیرمؤمنان علیه السلام، کلام کسی است که به فراق و جدایی یقین کرده است(شرح ابن ابی الحدید ج ۱۶ ص ۵۶) از حضرت نوح علیه السلام نقل شده است که فرمود: «وَجَدْتُ الدُّنْيَا كَبَيْتٍ لَهُ بَابَانِ دَخَلْتُ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ خَرَجْتُ مِنَ الْآخَرِ» دنیا را مانند یک خانه دو دری (در دخول و در خروج) دیدم که از یک در داخل و از در دیگر خارج شدم. و این وضع و حال و برداشت نوح صفی الله و برگزیده خدا است و چگونه خواهد بود وضع و حال کسی که به دنیا تکیه و اعتماد کند و عمر گرانبها را در تعمیر و مرتب ساختن آن صرف نماید و در دستیابی به آن دین خود را از دست بدهد؟ "ظعن" به معنای "رهن" است - إلی المولود المؤمل ما لا یدرک این نامه را چنین پدری به فرزندی می نویسد که آزمند چیز هایی است که درک نمی شود امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: انسان بما هو انسان سر تا سر آرزو است که نمی تواند به آن برسد ابن ابی الحدید می گوید: مراد حضرت تنها جنس بشر بوده و نه خود امام حسن علیه السلام و هچنین سایر اوصافی که به دنبال این لفظ می آید به ایشان بعینه اختصاص ندارد(شرح ابن ابی الحدید ج ۱۶ ص ۵۶) - السالک سبیل من قد هلک این مولود به راه کسانی می رود که هلاک می شوند؛ یعنی مسیر زندگی مادی هلاکت است و اما تولد در جهان دیگر است. "هلک" لزوما معنای منفی ندارد و اساسا هلک" در نهج البلاغه در سه معنا بکار رفته است: ۱. خطبه ی ۱۶: «من أبدی صَفحَتَهُ للحقِ هَلَکَ» اگر کسی در مقابل حق قرار بگیرد هلاک می شود . در اینجا هلاکت بمعنای نابودی است. ۲. خطبه ی ۲۰۳: «إنَّ المرءَ إذا هلکَ قالَ الناسُ :ما ترکَ؟ و قالتِ الملائکةُ ما قدمَ؟» کسی که هلاک شد(مرد) مردم می گویند: چه باقی گذاشت؟ اما فرشتگان می گویند: چه پیش فرستاد؟ در اینجا هلاکت بمعنای مرگ عادی است. هلاکت خطبه ی ۱۲۱: «بعضٌ هلکَ و بعضٌ نجا» در توصیف سپاه شهدا حضرت امیر می فرماید: بعضی هلاک شدند و بعضی نجات یافتند. ـ در اینجا هلاکت بمعنای شهادت است. - غرض الأسقام انسان در عالم مادی هدف مرض و گرفتاری است "سقیم" صفت مشبه و مصدر آن "سقم" است و جمع آن "أسقام" است."صحیح" مقابل "سقیم" قرار دارد؛"سقیم" یعنی بیماری. - و رهینة الأیام و در گِرو روزگار است
💠نامه انسان ساز‌(۲) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه می فرماید: - و رمیة المصائب و انسان آماج مصیبت است "رمیة" از "رمی" به معنای پرتاب تیر است؛ گویی مصیب ها مانند پرتاب تیر به سوی انسان پرتاب می شود - و عبد الدنیا و انسان عبد دنیا است؛ یعنی انسان گرفتار دنیا است و آزاد نیست - و تاجر الغرور و انسان تاجر الغرور است "غرور" به معنای ضرر است؛ در حقیقت دنیا تجارتی دارد که همراه با ضرر است - و غریم المنایا و انسان همیشه از نیستی ها و نابودی ها متضرر است "منایا" به معنای نابودی ها و نبودن ها است - و أسیر الموت و انسان در چنگال مرگ است[همیشه مرگ در دنبال او است] - و حلیف الهموم و انسان هم سوگند با رنج و مصیب است "حلیف" از "حلف" به معنای سوگند است - و قرین الأحزان و انسان همسایه ی حزن است - و نصب الآفات و انسان هدف آفت ها و آسیب ها است - و صریع الشهوات و انسان به خاک افتاده شهوات است - و خلیفة الأموات و انسان جانشین مردگان است این سخن امیرالمؤمنین علیه السلام بازگشت به "ساکن مساکن" دارد که گذشت و بدان که امیرالمؤمنین علیه السلام تاکنون هفت صفت از نفس خویش برشمرد و از صفات فرزندش چهارده صفت را برشمرد که در حقیقت بازگشت به نوع انسان دارد، پس به ازای هر یک از آنِ خویش، دو تا برای او قرار داد، پس باید در آن اندیشه روا شود
💠نامه انسان ساز(۳) امیرالمؤمنین علیه السلام فرستنده نامه را بعنوان یک پدر معرفی کرد که عمرش گذشته است و گیرنده نامه را بعنوان جوانی که چنین ویژگی هایی دارد معرفی کرد و بعد فرمود: - أما بعد اما بعد از این توضیحات - فإن فیما تبینت من إدبار الدنیا عنی و جموح الدهر علی و إقبال الآخرة إلی ما یزعنی عن ذکر من سوای و الإهتمام بما ورائی همانا گذشت دنیا و چیرگی روزگار و اقبال آخرت، مرا از یاد غیر خودم بازداشته و تمام توجه من را مصروف به آخرت کرده است امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: در موقعیتی هستم که به من اجازه نمی دهد در مورد دیگران فکر کنم و آنچه که برای من از إدبار دنیا و جموح الدهر و إقبال الآخرة مشخص شده است اجازه نمی دهد که همت خود را مصروف دیگری کنم - غیر أنی حیث تفرد بی دون هموم الناس هم نفسی، فصدفنی رأیی و صرفنی عن هوای این موقعیتی که من دارم رای من و کار من را نمایان کرده است و همین اوضاع من را از هوای نفسانی منصرف کرده است "تفرد بی دون هموم الناس هم نفسی" یعنی جزء هموم و دل مشغولی هایی که به سبب احوال مردم بر من عارض می شود - و صرح لی محض أمری تصریح کرد(پرده برداشت) از عمق کار من(وظیفه من را مشخص کرد) - فأفضی بی إلی جد لا یکون فيه لعب پس من را کشاند(هدایت کرد) به کوششی که هیچ لهو و لعبی نیست به راستی که زندگی و گذر ایام با هیچ کس شوخی ندارد و کاملا جدی است و چون جدی است، انسان باید جدی رفتار کند و بخاطر همین امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: این اوصاف مرا به کوششی هدایت کرد که بازی در آن نیست - و صدق لا یشوبه کذب و کشاند(هدایت کرد‌) به صداقتی که هیچ کذبی با آن مخلوط نیست 🌹🌹🌹🌹 🔻تنهامنجی موعود🔻 @t_sardar ✨❇️✨ اللهم عجل لولیک الفرج
💠نامه انسان ساز(۴) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه می فرماید: - وجدتک بعضی، بل وجدتک کلی من تو را پاره تن خود پیدا کردم و بلکه تو را کُل خود پیدا کردم(تو خود علی هستی) عشق و محبت بجایی می رسد که گویی فقط یک نفر وجود دارد و چون یکی اند، گویا یکدیگر را نبینند، مانند حضرت یعقوب که گفته اند: «وقتی یعقوب برای دیدار یوسف به مصر آمد و یوسف را دربرگرفت، در آن حالت فریاد می زد که یوسف کجاست؟ به او گفتند: تو اینک یوسف را دربرگرفته ای، تو که بوی پیراهنش را از کنعان شنیدی، چگونه اکنون او را دربر خود نمی بینی؟ گفت: آن روز من یعقوب بودم ولی امروز یوسفم، به همین جهت آن روز بوی او می شنیدم ولی امروز او را نمی بینم زیرا هیچ کس نمی تواند خود را ببیند». - حتی کأن شیئا لو أصابک أصابنی آنقدر تو را خودم می دانم تا آنجایی که هر چیزی به تو اصابت کند، انگار به من اصابت کرده است کلمه ی "مصیبت" به آزمایش ها و مشکلات سخت گفته می شود که به انسان "اصابت" می کند و آن غیر از "مس" است؛ "مسّ" كمترين مرتبه به هم رسيدن دو چيز است که به آن "لمس" گفته می شود؛ ولي "اصابه" رسيدن جامع است که وقتی اصابت کند، دچار تزلزل می کند - و کأن الموت لو أتاک أتانی و اگر مرگ به سوی تو بیاید، گویی زندگی من را گرفته است - فعنانی من أمرک ما یعنینی من أمر نفسی پس هر چیزی که در حقیقت به تو مربوط است از امر تو، انگار به من مربوط است از امر من(امر تو امر من است) - فکتبت إلیک این حساسیت و محبت باعث شد که بنویسم نامه ای که ظاهر کننده مسیر باشد، چه من باشم و چه من نباشم(در هر دو صورت این نامه مسیر را به تو روشن می کند‌) 🌹🌹🌹🌹 🔻تنهامنجی موعود🔻 @t_sardar ✨❇️✨ اللهم عجل لولیک الفرج