حمید رضا رضایی | ۱۸
🔻قبل از اسارت سه روز در محاصره جنگیدیم
در عملیات کربلای ۵ با آغاز مرحله سوم ما جمعی گروهان شهادت از گردان حضرت المهدی (عج) از لشگر ۱٠ سیدالشهدا (ع) بودیم و در موقعیت سه راه شهادت و با هدف پیشروی بسمت پتروشیمی بصره و تصرف آن مناطق عملیات کرده بودیم که توسط عراقی ها محاصره شدیم.
امیر دارابی تانک پیشرفته تی ۷۲ را از نزدیک منفجر کرد.
قبل از اینکه اسیر شدیم سه روز در محاصره عراقی ها بودیم و مقاومت می کردیم. در صبح روز دوم ۲ دستگاه تانک تی ۷۲ عراقی ها به سمت ما آمدند که بچه های آرپی زن بطرفشون چند شلیک داشتند اما اثر آنچنانی نداشت تا اینکه امیر دارابی (خدا بیامرز) با چند نفر رفتند و با نارنجک یکی از تانک ها رو که جلوتر آمده بود را منفجر و از کار انداختند یادم هست شنی تانکی که در چند قدمی بچه ها رسیده بود آتش گرفته بود.
🔻در حین محاصره اسیر و غنیمت گرفتیم
در طی ۳ روز که در محاصره عراقی ها بودیم ۲ نفر سرباز عراقی رو اسیر کردیم که از خدمه های تانک بودند. یک لودر که از اون برای ایجاد خاکریز استفاده می شد هم بدست ما افتاده بود.
🔻درست کردن سنگر مصیبت بود
بدلیل سفت بودن زمین همه واقعا با سرنیزه ای که داشتیم مشغول کندن زمین شدیم اما زمین پای نخل ها بدلیل فشرده گی خاکش اجازه نفوذ سرنیزه را نمی داد. یادم هست من و جبار شاید چند ساعت تلاش کردیم اما به دلیل سفتی زمین فقط توانستیم فقط حدود ۲۵ سانت زمین را حفر کنیم و امیدمان این بود که نیاز به جان پناه نداریم و نیروهای پشتیبانی هر آن از راه می رسند لذا دور و بر گودال را با کلوخ و شاخ های درخت خرما کمی ارتفاع دادیم که حداقل از ترکش خمپاره در امان باشیم و گودالی که کنده بودیم آن قدری بود که به حالت خوابیده ما را از ترکش خمپاره نجات بدهد من یک کلاش داشتم که سرنیزه سر خود بود اما با این حال نتوانستم بیشتر از ۲۰ سانتی متر از خاک سمج و فشرده دور نخل را بکنم.
🔻بعدازظهر وارد نخلستان شدیم
وارد نخلستان شدیم و به بچه هایی که قبل از ما بودند ملحق شدیم. آنها در امتداد نخلستان و روبروی عراقی ها پای هر درخت نخل ۲ نفر،۲ نفر موضع گرفته بودند. یکی از بچه ها که در سمت راست ما و با فاصله ای حدود ۷۰_۸۰ متر قرار داشت بر اثر ترکش خمپاره از ناحیه شکم شدیدا مجروح شد که آقای رشتبری و چند نفر دیگر خواستند ایشان را با برانکارد از کنار رودخانه و جاده ای که کنار رودخانه بود به عقب ببرند که موفق نشدند و گفتند: حدود ۸ الی ۱۰ تا عراقی از طرف موتورخانه ای که کنار جاده قرار داشت بطرف آنها تیراندازی کرده اند. اون بنده خدا هم که مجروح شده بود ظاهرا بر اثر شدت جراحات به شهادت رسید. لذا با اوصافی که آقای رشتبری گفت آقای امیر دارابی و محمد هادی و چند نفر دیگه گفتیم شب می ریم و ترتیب اون چند نفر عراقی را می دهیم، باصطلاح گوششون رو می بریم، غافل از اینکه عراقی ها ما را قیچی کرده و ما در محاصره کامل قرار گرفته بودیم.
🔻نجات بعضی از نیروها از محاصره
شب روز سومی که در محاصره قرار گرفته بودیم و در این مدت بر اثر ترکش های خمپاره ها تعدادی از نیروهایمان زخمی و یا شهید شده بودند. محمد هادی با چندتن از بچه ها (نه همه بچه هایی که در نخلستان بودیم) تصمیم می گیرند که صبح زود قبل از روشنایی کامل از همان راه کنار رودخانه و در پناه درختان نخل به خط محاصره بزنند بلکه نجات پیدا کنند و نجات پیدا کردند . ما فکر می کردیم طبق اون چیزی آقای رشتبری گفته بود تعداد عراقی هایی که راه را بسته بودند همان ۸_۱۰ نفر باشند.
آزاده اردوگاه تکریت ۱۱
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#حمیدرضا_رضابی