سعید دافعیان | ۱
یک عمر ازت می ترسیدم اما الان خوش آمدی!
من در ملحق اردوگاه ۱۸ بعقوبه در اسایشگاه ۲ با شهید حسین پیراینده و حسین مدیری هم آسایشگاهی بودم. آقای مدیری دو سه باری در آسایشگاه تئاتر اجرا کرده بود و به رغم مجروحیتی که از ناحیه پاش داشت خیلی پر انرژی بود در ضمن صدای خوبی هم داشت. گاهی که پیش می آمد با صدای دلنشینش اشعاری میخواند.
حسین مدیری با حسین پیراینده دوست بود. یک شب بعد از نماز مغرب و عشاء و شاید به درخواست شهید پیراینده بود یا نه نمی دانم اما وقتی این اشعار را می خواند، چهره پیراینده که روبروی من بود هنوز در نظرم هست.
اشعار، این ابیات بودند که بعد پس از شهادتش یک بار دیگر آقای حاج حسین مدیری آن را باز صدای خوب اما این بار بدون حسین پیراینده خواند!
عمری به اسارت تو بودم ای مرگ.....
ترسان ز اشارت تو بودم ای مرگ .....
امروز خوش امدی صفا آوردی .....
مشتاق زیارت تو هستم ای مرگ.....
و در نهایت در حالیکه همه برای بازگشت آماده می شدیم حسین پیراینده، پیر جبهه های نبرد، آن عاشق عارف در ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ در حالیکه اولین روز تبادل اسرا بود در اردوگاه ۱۸ بعقوبه، مشتاقانه شهادت را در آغوش گرفت!
آزاده تکریت ۱۱
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#سعید_,دافعیان