eitaa logo
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان
633 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
904 ویدیو
13 فایل
♦️اولین کانال رسمی اطلاع رسانی آزادگان ایران اسلامی اخبار کاملا صحیح و واقعی مرتبط با آزادگان، ایثارگران، سیاسی و اجتماعی می‌باشد. انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است. از پذیرش تبلیغات غیرمرتبط معذوریم. ارتباط با کانال @Powms69
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ شهیدی که جوانی را از چوبه‌دار نجات داد. 🔷️ جوان نوزده ،بیست ساله‌ای که متعلق به یکی از خانواده‌های سرمایه‌دار شهر بود به جرم عضویت در سازمان مجاهدین خلق و احتمالا حمل اسلحه به اعدام‌ محکوم شده بود. ◇ پدر پیرش هرکسی را لازم بود ببیند دیده بود که کاری کنند جوانش را از اعدام نجات دهند. ◇ نمی‌دانم چه کسی آدرس آقا جلال را داده بود.‌گفته بود برو پیش جلال، این با بقیه فرق دارد. ◇ جلال را پیدا کرد.‌ حرف‌هایش را با ناامیدی زد و رفت.‌ ◇ جلال به زندان رفت تا پسر جوان را ببیند. ساعت‌ها با او صحبت کرد.‌ ◇ اطمینان پیدا کرد که او تحت تاثیر فضای روانی قرار گرفته و حالا به اشتباهش پی برده، رفت پیش دادستان متقن و محکم استدلال آورد تا دادستان راضی شد حکم را لغو کند. ◇ جلال نگاه متفاوتی داشت. معتقد بود خیلی از جوانانی که دچار محاسبات اشتباه شده‌اند را اگر برایشان استدلال آورده شود با آنها صحبت شود به اشتباهشان پی می‌برند. ◇ جلال معتقد بود این جوانان سرمایه‌های آینده این مملکت هستند، نباید به راحتی آن‌ها را نادیده گرفت تا جایی‌که امکان دارد باید تلاش کرد که جذب شوند. ◇ پیرمرد بعد از نجات پسرش به همراه او به خانه جلال آمد و گفت: آقا جلال تو زندگی فرزندم را نجات دادی بگو چگونه برایت جبران کنم؟! 🔻آقا جلال پاسخ داد: چیزی نمی‌خواهم جز شهادت، دعا کن شهید شوم. فرمانده تیپ ۱۴۵ مصباح الهدی 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
🌷مزار شهیده فائزه رحیمی 🔸️قطعه ۲۸ گلزار شهدا 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
🍂 دشت آزادگان در روزهای شروع جنگ ۴۰ عبدالواحد عباسی ┄┅┅❀┅┅┄ 🔹شهید چمران یاد داده که حد اکثر نیازهای خودمان را از دشمن به غنیمت بگیریم، حتی غذا و لباسمان را از او می‌گرفتیم. در هر حال محورهای جنگی سوسنگرد، از محورهای اصلی جبهه بود زیرا سوسنگرد به اهواز خیلی نزدیک و ۵۵ کیلومتر با اهواز فاصله دارد و در مسیر عارضه طبیعی وجود ندارد. شهید چمران و نیروهایش تلاش می‌کردند که از نفوذ دشمن به سوی سوسنگرد، حمیدیه و اهواز جلوگیری کنند. گفتم، ما در زمین کشاورزی و سفت و سخت آنجا کانال در می‌آوردیم. ۲۲ نفر بودیم و کار را تقسیم بندی کرده بودیم. مثلاً ۵ متر ما کانال می‌کندیم و آن طرف بچه‌های دیگری بودند و این پنج مترها را به هم وصل می‌کردیم تا بتوانیم فاصله مورد نظر را کانال‌کشی کنیم. در خلال شناسایی که می‌رفتیم عمده کارمان این بود که ببینیم دشمن چقدر تانک داشت؟ چه تعداد نیرو هستند، جاده‌شان چیست؟ مقرشان کجاست؟ همۀ جزئیات و موقعیت‌های نیروها را کاملاً مشخص می‌کردیم. هر چه مربوط به آنها بود ما آن را شناسایی و اطلاع پیدا می‌کردیم. شناسایی ما به حدی دقیق انجام می‌گرفت که ما حتی نوع غذای نیروهای دشمن را می‌دانستیم. از برنامه جنگی آنها و از اهدافشان کاملاً آگاهی داشتیم. تا عملیات فتح المبین ما با بچه‌های شهید چمران بودیم. در عملیات بستان (طریق القدس) حسن آقا و حمید عزیزنژاد شهید شدند. دوباره من و فدایی ماندیم و تا شب عملیات فتح المبین بودیم. بعد از آن دوباره یک گروه تشکیل دادیم. این گروه در برگیرنده حسن احمدی، رضا رسولی، محمد رضا غریبی، ابوالفضل عمرانی، محمود عمرانی، من و تعداد دیگری که روی هم رفته ۲۲ نفر می‌شدیم و در تیپ کربلا، مرتضی قربانی عمل می‌کردیم. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد از کتاب اهواز در ۸ سال دفاع مقدس حمید طرفی 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
🔸دستگیری هکر ۱۵ ساله با هک حساب بانکی ۵۰۰ شهروند 🔹فرمانده انتظامی استان البرز از شناسایی و دستگیری متهم ۱۵ ساله کلاهبرداری اینترنتی و برداشت غیرمجاز از حساب بانکی ۵۰۰ نفر از شهروندان خبر داد. 🔹متهم با انجام اقدامات اطلاعاتی شناسایی و به همراه همدست ۱۹ ساله‌اش با هماهنگی قضایی در مخفیگاه‌شان در استان همدان دستگیر شدند.
🌷 ای کاش مادرت می دانست اینجایی 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
🔻 گلستان یازدهم/ ۵۵ زهرا پناهی / شهید چیت سازیان نوشته بهناز ضرابی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔸می‌دانستم علی آقا خسته و غصه‌دار است. به قول خودش از اول جنگ یک گردان از دوستانش شهید شده بودند. کنارش نشستم و با هم به عکس‌های شهدا نگاه کردیم. او بدون رودربایستی از من، اشک می‌ریخت و من از گریه او بغض می‌کردم و می‌گریستم. شب شام مختصری خورد. بعد گفت: «گلم، می‌خوام بخوابم. ساعت دو و نیم بیدارم می‌کنی؟» همیشه چند ساعت قبل از رفتنش غم دنیا رو می‌ریخت توی دلم، کلافه بودم حوصله هیچ کاری را نداشتم رختخوابش را باز کردم، چراغ را خاموش کردم و گذاشتم بخوابد. می‌دانستم تا صبح توی ماشین خوابش نمی‌برد. از اتاق بیرون آمدم. منیره خانم توی آشپزخانه بود. منصوره خانم و آقا ناصر و حاج صادق داشتند تلویزیون نگاه می‌کردند. برنامه مستندی درباره شهید خرازی بود. دوربین زوم کرده بود روی صورت پسر کوچکش، مهدی همسرش از خاطرات مشترکشان می‌گفت، دلم لرزید. یک طوری شدم، با خودم فکر کردم نکند زبانم لال علی شهید بشود و بچه ما هم اینطوری بشود. بلند شدم و رفتم توی اتاق. چراغ را روشن کردم. علی آقا خیلی زود خوابش برده بود. آن‌قدر خوابش عمیق بود که نور زیاد لامپ هم چشم‌هایش را نزد. نشستم بالای سرش دلم شکسته بود. یاد عصر افتادم و بغضش به خاطر دوستان شهیدش چقدر توی خواب قیافه‌اش مظلوم شده بود. انگار کسی می‌گفت: «فرشته، خوب نگاهش كن، فرشته این صورت را این جزئیات چهره را همه را خوب حفظ کن؛ برای یک عمر زل زدم به صورتش و آن همه چین و چروک روی پیشانی و دور چشمش، آخر بیست و پنج سالگی و این همه خط روی پیشانی! پاهایش از زیر پتو بیرون بود. فکر کردم باید خوب نگاه کنم و یادم نرود. یادم نرود این حالت انگشت‌های پایش را، انگشت‌های گوشتی و سفیدش را و پاهایی که آنقدر سفید بود که مثل پارچه‌ای نازک روی رگ‌ها کشیده شده بود؛ رگه‌ای آبی و فراوان مثل ریشه‌های یک درخت قوی و تنومند. می‌خواستم همه جزئیات بدنش را حفظ کنم. باید شکل آن بازوهای عضلانی را آن قد و بالا، ریش‌های بلند و بور، چشم‌های آبی ابروهای درهم و پرپشت و موهایی سیخ که هیچ وقت درست و حسابی شانه نمی‌شد به یاد می‌سپردم. ابروهایش چرا اینقدر زود به زود بلند می‌شد. گاهی قیچی برمی‌داشتم و به دنبالش می‌دویدم. می‌گفتم بذار ابروهات رو مرتب کنم. نمی‌گذاشت. زیر بار کوتاهی ابرو نمی‌رفت. به اصرار من دستش را با آب دهان خیس می‌کرد و می‌کشید روی ابروها، آن چشم‌های آبی هیچ وقت یک خواب سیر به خود ندید. انگار یک چشمش خواب بود و آن یکی بیدار. اما، آن شب عجیب بود. چه خواب عمیقی! مدت طولانی بالای سرش نشستم، اما بلند شدم و آمدم بیرون ساکش را بستم. فصل انار و نارنگی بود. دو تا انار ترک خورده بزرگ برایش گذاشتم. حاج صادق و منیره خانم و بچه‌ها توی اتاق خواب خودشان بودند، آقا ناصر و منصوره خانم توی هال خوابیده بودند. رفتم توی آشپزخانه ظرف‌ها را شستم و گریه کردم. روی کابینت‌ها را دستمال کشیدم، خوابم نمی‌برد. حالم خوش نبود. باز دلم زیر و رو بود باز می‌خواستم عُق بزنم با آن شکم، با آن حالت‌های بد و کسالت آور، شلنگ را گرفتم و کاشی‌های سفید کف آشپزخانه را خوب شستم. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/takri11tpw90
12.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نواهای ماندگار 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
🍂 دشت آزادگان در روزهای شروع جنگ ۴۱ عبدالواحد عباسی ┄┅┅❀┅┅┄ 🔹در عملیات فتح المبین گردان جنگ‌های نامنظم شهید چمران ما را با بچه‌های سپاه ادغام کردند. سپس به گردان ما «جمال گودرزی، مکی یازع و عزیز فرخ نیا ملحق گردیدند. به ما "بچه‌های چمران" می‌گفتند. جمال گودرزی پاسدار بود از آبادان فرمانده ما شد و همینطور مکی یازع که او هم آبادانی بود، معاونش شد. قبل از عملیات فتح المبین گردان بچه‌های چمران که ما در آن بودیم، یک شب قبل از آغاز تهاجم به تنگه رقابیه رفتیم. در آن زمان عراقی‌ها دست به عملیات زدند و علیه بخشی از جبهه که در آن تیپ هوابرد شیراز متمرکز بود شوریدند و تعدادی اسیر گرفتند، تعدادی از نیروها را به شهادت رساندند تا بامداد محور تیپ هوابرد دست عراقی‌ها بود. ما را از داخل چادرها آوردند با یک یورش محور را از دست عراقی‌ها بازپس گرفتیم، ولی این‌ها کاملاً عقب نشینی نکردند و در تنگه رقابیه مستقر گردیدند. به گردان گفتند: بدون استفاده از سلاح سبک فقط با آر پی جی‌ها حمله کنیم و فقط تانک‌ها را بزنیم تا دشمن مجبور به عقب نشینی شود. اما از همه نیروهای ما فقط من و یک سرهنگ زنده ماندیم، بقیه دوستانمان که بچه‌های شهید چمران بودند همگی شهید شدند. در میان تپه‌ها و کوه‌های رقابیه دشتی بسیار وسیع بود و آن را دشت رقابیه می‌نامیدند. در این دشت پهناور کلیه تانک‌ها در روی زمین صاف و مسطح صف آرایی کرده بودند؛ چون آنجا سنگر نبود، در خود دشت هم عارضه طبیعی وجود نداشت. خاکریزی هم نبود، این‌ها در همان شب آمده بودند و در آنجا متوقف شدند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد از کتاب اهواز در ۸ سال دفاع مقدس حمید طرفی 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
♦️ انتقام خون شهدای کرمان در پای صندوق رای محقق می‌شود. 🖤 یکی از مخاطبان با طراحی این پوستر و ارسال پیامی در خصوص انتقام خون شهدای تروریستی کرمان نوشت: ■ من بعنوان یک شهروند ایرانی انتقام خود را از آمریکا، اسرائیل و دشمنان وحشی ملت، روز ۱۲ اسفند با حضور در انتخابات مجلس خواهم گرفت. ◇ چرا که هیچ چیز به اندازه مشارکت بالا در انتخابات، برای دشمن زجرآور نخواهد بود! 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
🔰 بیانیه سپاه پاسداران در پی حمله صبح امروز رژیم صهیونیستی به دمشق 🔸روابط عمومی کل سپاه: بار دیگر رژیم ددمنش و جنایتکار صهیونیستی اقدام به تجاوز به شهر دمشق، پایتخت کشور سوریه نمود. 🔸طی حمله هوایی جنگنده‌های رژیم متجاوز و غاصب تعدادی از نیروهای سوری و ۴ تن از مستشاران نظامی جمهوری اسلامی ایران به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. تصویر شهید حاج صادق امیدزاده (نفر سمت چپ)، مسئول اطلاعات سپاه قدس در سوریه که امروز به شهادت رسید، 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
♦️نتانیاهو از ترورها چه می‌خواهد؟! 🔹قبل از اینکه وارد بحث اصلی بشویم لازم است توضیح دهم ایران امروز در میانه یک جنگ ترکیبیِ پیچیده که در آن همه گزینه‌های یک نبرد واقعی فعال شده، اما این‌که مردم احساس می‌کنند جنگی وجود ندارد، ثبات برقرار، ترورهای گاه و بی‌گاه را عجیب می‌دانند، این دیگر هنر جمهوری اسلامی است که علی‌رغم قرار داشتن در کانون اصلی تحولات و نبردهای سخت غرب آسیا، کشتی خود را از این تلاطم‌های شدید به گونه‌ای آرام و مطمئن عبور داده که کمترین تکانه‌ها برای مردمش عجیب و غیرقابل انتظار به نظر می‌رسد. 🔹حال آنکه هر کشور دیگری اگر می‌خواست بجای جمهوری اسلامی این‌چنین آشکار پنجه در پنجه آمریکا و ناتو بیاندازد، اسرائیل را به ورطه نابودی بکشاند، مسئولیت آن را نیز شجاعانه بپذیرد، حتی اگر تسلیم نمی‌شد، احتمالا اکنون به ویرانه‌ها شباهت داشت، نه آنکه مردمش در شبکه‌های اجتماعی کیفیت رفاه اجتماعی را به بحث بنشینند! 🔹اما کشوری که در نبرد علیه باطل است، در راه اهداف بلند خود خون هم می‌دهد و این شهادت‌ها در یک نبرد مستمر امری طبیعی است. اگر ایران را با آمریکا مقایسه کنید، آنها هم مکرر تلفات می‌دهند، خسارات سنگین متحمل می‌شوند و تقریبا در همه طرح‌‌هایشان ناکام مانده‌اند؛ اگر سطح تلافی را در قواره رژیم صهیونیستی و شرایطش در جنگ ارزیابی نمایید، باید بگویم این کجا و آن کجا؟ 🔹یکی پایتختش روز و شب زیر موشک‌ها و راکت‌های مقاومت، بنادرش تعطیل، اقتصادش مختل، شهرک نشینانش آواره، ارتشش درگیر، استیصال بی سابقه تجربه می‌نماید، با افکار عمومی در داخل و خارج طرف است، دیگری هم خیلی آسوده و با تمرکز کل جبهه‌های منطقه را در آرامش مدیریت می‌کند، در حالی‌که خط مقدم فرسنگ‌ها با مرزهایش فاصله دارد و صد البته گاهی شهدایی را نیز تقدیم می‌کند و اگر این نباشد نامش جنگ نیست! اما بعد ...! 🔹نتانیاهو با این ترورها واقعا به دنبال چیست؟ واقعیت این است که او خود و اسرائیل و حتی آمریکا را در یک مخمصه عجیب قرار داده، توقف جنگ برایشان شکست است؛ ادامه جنگ دردی از دردهایشان دوا نمی‌کند و مکرر هزینه‌های جدید می‌سازد و محاصره را تنگ تر می‌کند، علاوه بر تلفات زیاد و ضررهای مالی فراوان، به اختلافات داخلیِ مردم و سیاسیون، و سیاسیون با هم نیز دامن زده است؛ آمریکا نیز صراحتا اعلام کرد ادامه جنگ بی فایده است. 🔹بلینکن به سران رژیم گفته مطابق ارزیابی‌های ما این جنگ به نابودی و شکست حماس منتج نمی‌شود، بهتر است از آن دست کشید. این یعنی آمریکا نیز چشم انداز مثبتی در ادامه نبرد غزه نمی‌بیند! فشارهای داخلی و خارجی نیز بر نتانیاهو افزایش یافته است و هر روز ملت‌ها و کشورهای دیگری به جمع مخالفان رژیم اشغالگر می‌پیوندند. 🔹علاوه بر آفریقای جنوبی، مکزیک و شیلی نیز سخن از شکایت از اسرائیل نزد دادگاه کیفری بین المللی برای نسل کشی در غزه به میان آورده‌اند، و جالب آنکه سوئیس که خود در ایران حافظ منافع آمریکا است، لب به شکایت از اسرائیل گشوده و این رژیم را تهدید به شکایت کرده است. 🔹اینها باعث شده تا نتانیاهو بیش از پیش عصبی شود و قطعا بانی تمام این بدبختی‌ها را جمهوری اسلامی ایران می‌داند. جنگ متوقف شود، عمر سیاسی نتانیاهو پایان خواهد یافت، به احتمال زیاد وی را محاکمه خواهند کرد. هم بخاطر سهل انگاری هنگام وقوع حادثه هفتم اکتبر و ناتوانی در مدیریت جنگ، هم پرونده‌های قضایی که پیش از این حوادث داشت. 🔹او یک راه بیشتر ندارد، آن هم وارد کردن آمریکا به درگیری با ایران است؛ به نحوی که جنگ در منطقه آنقدر گسترده گردد که نبرد غزه در میان آن گم شود. به این شکل هم آمریکا و غرب را بصورت واقعی کنار خود می‌آورد، هم آسیب جدی به مقاومت می‌زند و هم این‌که به خیال خام خود با بروز یک جنگ بزرگ اسرائیل را از کانون توجهات منطقه و دنیا خارج می‌کند. 🔹آمریکا به هیچ وجه این را نمی‌خواهد چون می‌داند جنگی را اگر شروع کنند پایانش را دیگران ترسیم می‌کنند! در واقع این جنگ یعنی نابودی همه امکانات آنها...! او می‌داند که ایران هم از چنین وضعیتی واهمه ندارد، اما چون ابتکار عمل در دست جمهوری اسلامی است، هیچ وقت ایران رسما و علنا ورود نخواهد کرد، اما می‌گوید بیا ما منتظریم! 🔹باور کنید یکی از زیباترین و دقیق‌ترین شیوه‌های مدیریت جنگ را این روزها ایران پیاده کرده است. همه جوره دشمن را به باتلاق کشانده و خود محکم و استوار با هیبتی قانونی، دیپلماتیک و عملا بعنوان سخنگوی مقاومت در جهان حرف منطقی می‌زند و حتی توانسته ذهنیت مردم دنیا را تا حدود زیادی به نفع مقاومت تغییر دهد. 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
قبول نداری؟! (گفت و شنود) گفت: از بیانیه چهارشنبه شب وزرای خارجه اتحادیه عرب چه خبر؟! کدام اقدام را به شدت محکوم کرده‌اند؟! گفتم: چه می‌دانم؟ احتمالاً جنایات رژیم صهیونیستی و قتل عام بیش از ۲۰ هزار زن و مرد و کودک در غزه را محکوم کرده‌اند! گفت: ‌ای عوام؟! گفتم:‌ حتماً همراهی برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و سکوت آنها در مقابل جنایات صهیونیست‌ها را محکوم کرده‌اند! گفت: چرا پرت و پلا می‌گویی؟!‌... یک راهنمایي می‌کنم‌... مربوط به عراق است. گفتم: خُب چرا از اول نگفتی؟ حتماً حمله پهپادی آمریکا به مقر نیروهای مقاومت عراق در بغداد را محکوم کرده‌اند که در آن «‌ابو‌تقوی السعیدی‌» یکی از فرماندهان حشد‌الشعبی را به شهادت رساندند؟ گفت:‌ نه جانم! نه عزیزم! خونه خرس و بادیه مس؟! مگر وزرای خارجه اتحادیه عرب جرأت می‌کنند به آمریکا بگویند بالای چشمش ابروست؟!... حمله سپاه به مقر سازمان موساد در اربیل را محکوم کرده‌اند! گفتم: سران این کشورها مگر مسلمان نیستند؟! یعنی از انسانیت هم بویی نبرده‌اند؟! گفت: مثل همیشه برای همسویی خود با رژیم صهیونیستی کلی لاطائلات می‌بافند! گفتم: جنایتکاری را دستگیر کرده و به دادگاه بردند. قاضی پرسید؛ از این همه جنایت که مرتکب شده‌ای خجالت نمی‌کشی؟! گفت؛ به دستور ۳ پیامبر عمل کرده‌ام! قاضی با تعجب پرسید کدام ۳ پیامبر؟! و یارو گفت؛ فرعون و نمرود و شدّاد! قاضی گفت؛ این عده که پیامبر نبوده‌اند و یارو در جواب گفت؛ اینها خودشان را خدا می‌دانستند، آن‌وقت شما آنها را به پیامبری هم قبول ندارید؟! 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90