🔴⚡️کجا سیدحسن #نصرالله برای #حزبالله ایران تأسف میخورد؟!
🔺️سیدحسن نصرالله میتوانست صرفاً یک مجاهد شهید یا یک عالم محبوب یا یک سیاستمرد انقلابی یا یک مبارز حرفهای باشد اما سیدحسن نصرالله نباشد. سیدحسن نصرالله، مقتدی صدر نشد، جمال عبدالناصر نشد، یاسر عرفات نشد، محمود احمدینژاد نشد، بلکه سیدحسن نصرالله شد.
🔺️در زمانه پایان سری و سروری، او محبوبترین و نامدارترین شخصیت جهان عرب شد. بودنش در هر جبههای نشانه حقانیت آن جناح بود. جنگ در برابر او جنگ در برابر پیروزی بود. مقاومت با وجود او داستان فاتحانهتر و سوزندهتری داشت. حالا که نیست گویی بلندترین شعله مقاومت خاموش شده است. برای فدائیان مقاومت، خود سید هم موضوعیت دیگری داشت، فدا شدن برای سید خودش طریق شده بود تا جایی که دیگر معلوم نبود عرضه زندگی در مسیر جهاد برای ازاله اسرائیل است یا اشاعه نصرالله ...
🔺️شیعه در جوهرهاش اهل دلدادگی هست اما قرار گرفتن در این حد از کمال و استقبال عادی به نظر نمیرسد. چهرههای گوناگونی در موقعیت سید واقع شدند اما هیچکدام فروغ او را نداشتند. در کنار علمیت، معنویت، سیادت، سیاست و شجاعت اما گوهر دیگری در وجود او درخشش داشت و آن #حکمت بود. سید حکیم مقاومت بود. همه فتوحات او برای مقاومت هم برخاسته از همان بود.
🔺️اما معدن این حکمت چه بوده؟ زیاد شنیدهایم که قرار گرفتن در میدان مجاهدت و مبارزه، چشمههای حکمت را برای انسان میجوشاند، اما جناب سید خودش مسیر اعطای این حکمت را در گرو عطیهای میداند و آن اتصال به #سیدعلیخامنهای است. اتصال میان این دو سید، یک اتصال اندیشهای به معنای متعارف آن نبود، فوق اخذ اندیشه از یک اندیشمند و آن سلوک ذیل شخصیت آیتالله خامنهای بود.
🔺️قرار گرفتن در ناموسیترین موقعیت حق و ارائه گرانترین میزان مجاهدت برای اقامه حقیقت، این قابلیت را به جناب سید داد تا سلوک ذیل شخصیت سیدعلی خامنهای برایش ممکن و مجاز شود. جناب سید از همان اوایل دوران مبارزهاش به این گنجینه دست پیدا کرده بود و کاملاً هم به آن خودآگاهی داشت. آیتالله خامنهای برای او نه یک استاد، مشاور و حتی رهبری سیاسی یا انقلابی بلکه ذریعهای بود که پاسخ همه پرسشها و رافع همه نیازهای معرفتی و راهبردی اش شده بود. میزان اهمیت این ارتباط را تاحدی شناخته بود که برخلاف رویه موجود دائماً بر ترویج زبان فارسی در میان تنظیم و تشکیلات حزب الله تأکید داشت و علت آن را هم زمینه سازی برای اتصال عمیق تر به امامش خامنهای میدانست.
🔺️این اعتماد و تکیه نه به علت جزمیتهای کلامی و نه از روی اقتضائات سیاسی و نه حتی بنابر وصیتهای خمینی بلکه از روی تجربیات میدانی و مواجهه با صخرههای سخت واقعیت بوده است. به روایت خودش او بارها و بارها حکمت رهبرانه آیتالله خامنهای را در عینیت لمس کرده بود. در لحظاتی که همه مصلحان و مدّبران جهان اسلام در یک مسیر دم دستی و غلط قرار میگرفتند این سیدعلی خامنهای بود که نور هدایتش راه دیگری را پیش پایش میگذاشته و مقصد و مراد را برای او در دسترس قرار میداده است.
🔺️اما تلخی این روایت این جاست؛ در تنها موردی که جناب سید از دوستان و برادران مجاهد ایرانیاش پوزش میطلبد و واقعیتی ناگوار را به آنها متذکر میشود، هم در همین وادی است. سید از موقفی که در آن ایستاده و از منظری که به حزبالله ایران مینگریست بر این باور بود که برادران ایرانیاش با نوعی خودبسندگی و استغنا، حقّ برخورداری از نعمت چنین امامی را ادا نمیکنند و از این جهت بر وضعیت آنان تأسف می خورد:
⚡️"حقیقت آن است که ما در برابر شخصیّتی عظیم و استثنائی هستیم. ولی میبینیم بسیاری در این امّت از ایشان چیز زیادی نمیدانند. و احساس میکنیم که این امام و این رهبر چه قدر در امّت خویش و حتّی، با پوزش از برادران ایرانی، در ایران مظلوم و تنها است؛ حتّی در جنبهی آشکار و روشن شخصیّتش یعنی جنبهی رهبری و سیاسی که در قالب رهبری بیست و دو سالهی امّت تجلّی یافته. شما در حقیقت در برابر شخصیّتی قرار دارید که، به معنای واقعی کلمه، دشمنان وی را محاصره کردهاند و دوستان حقّش را ادا نمیکنند. دشمنان محاصرهاش کردهاند و مانع رسیدن حقیقت و نور وی به جهان و امّت میشوند، دوستان هم که حقّش را ادا نمیکنند."
✍ مهدی افراز
🔻پینوشت: برای ادراک بهتر ماجرا و کیفیت اتصال جناب سید به شخصیت آیت الله خامنه ای، متن کامل بیانات ایشان در افتتاحیه همایش "نوآوری و اجتهاد از دیدگاه آیت الله خامنه ای" را در لینک زیر مطالعه فرمایید.
https://khl.ink/f/12605
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی