🔴⚡️«تله جنگ» اسرائیل چقدر واقعی است؟!
🔺️«تله جنگ» اسم رمز تحلیلهایی است که نه تنها پس از طوفانالأقصی، بلکه پس از برجام بر ذهن و نگاه نخبگان راهبردی ما سایه انداخته است. سوال اصلی این است که آیا این ارزیابی از رژیم صهیونیستی و حتی آمریکا درست است؟ شواهدی در ذیل تقدیم می گردد که نشان میدهد این تحلیل غلط بوده و ناشی از پیش فرضهایی ناسازگار با واقعیت های میدانی است که قدرت امریکا و اسرائیل را بیش از واقعیت آن میبیند؛
1⃣ نه تنها رأی دهندگان آمریکایی بلکه نخبگان آن نیز پس از افتضاح عراق و افغانستان دیگر هیچ تمایلی به درگیری مستقیم در هیچ جنگی ندارند. این امر پدیده جدیدی نیست و مدتهاست که از مدل جنگهای نیابتی چه در اکراین، چه در سودان و سومالی، چه در عراق و سوریه و چه در یمن بهره بردهاند و از ورود مستقیم به شدت پرهیز داشتهاند. پیامهای مسوولین آمریکایی از ابتدای طوفان الأقصی به صراحت هر نوع نقش مستقیم ایران را در این عملیات نفی میکرد. این خود نشان واضحی از عدم تمایل آمریکا به «ورود مستقیم ایران به این جنگ» بود. وضعیت امروز برای آمریکا به مراتب دشوارتر شده است. توجیه حمایت از اسرائیل برای آمریکای در آستانه انتخابات بسیار بالا است. حداقل تا پایان انتخابات آمریکا خبری از گشودن جبهه جدیدی نیست. آمریکا در حال حاضر حتی توان مقابله بازدارنده در مواجهه با انصارالله ندارد چه برسد که بخواهد مستقیما با ایران وارد جنگ تمام عیار شود و از این رو به هیچ وجه وارد تله اسرائیل نخواهد شد. بگذریم که اساسا وضعیت داخلی و خارجی آمریکا، تصویر کمیک تله اسرائیلی و به طور خاص تله نتانیاهو برای آمریکاییها و به طور خاص بایدن را باور ناپذیر می سازد. آمریکا حتی در پاسخ به حمله به پایگاهش در اردن توسط مقاومت عراق، محتاطانه عمل کرد و تنها به دنبال خاموش کردن خط مقاومت عراق و کاهش جبهه های درگیری بود.
2⃣ از آمریکا که بگذریم، اسرائیل نیز به هیچ وجه توان گشودن جبهههای جدید را ندارد و کاملا در چارچوب قواعد و آداب مدنظر #حزبالله وارد درگیری شده است. نه تنها هیچ تهدیدی را متوجه بیروت نکرده بلکه از خط جبهه جنوبی پایش را فراتر نمیگذارد، چرا که از عواقب آن به شدت وحشت دارد. بیروت و حتی شهرهای اصلی جنوب لبنان امن و امان است و زندگی عادی در آن جریان دارد. چرا که اسرائیل وقتی یقین داشته باشد که اگر حملهای به نقطهای بالاتر از خط جبهه جنوبی بکند، حزب الله نیز مقابله به مثل خواهد کرد، پایش را عقب میکشد و سعی میکند دامنه تنش را به شکل کاملا کنترل شدهای پیش ببرد. اسرائیل اگر به دنبال گسترش درگیری بود، مستقیم بیروت را میزد. خصوصا این که در این وضعیت اقتصادی بحرانی لبنان این درگیری میتوانست به جنگ داخلی لبنان نیز کمک کند و بر اساس همین تحلیل میتوانست آمریکا را به همین راحتی وارد جنگ در لبنان کند اما چرا چنین نمیکند و بسیار کنترل شده وارد جنگ میشود؟! واضح است چون قدرت آن را ندارد.
3⃣ تمامی حملات مستقیم اسرائیل به شخصیتهای ایرانی در زمانی محقق شده که اسرائیل به عدم واکنش ایران یقین داشته است. ضمانتهای این یقین الزاما توسط جاسوسانی در شورای عالی امنیت ملی امثال علیرضا اکبری در اختیار اسرائیل قرار نمیگیرد بلکه با مجموعهای از عوامل تلاش بر تحمیل محاسبه اسرائیل بر ذهن و تصمیم نخبگان راهبردی ما دارد. حملات اسرائیل به پایگاههای ما در سوریه کاملا هدفمند و هوشمندانه طراحی شده است. به گونهای که به وضوح به نظام سوریه پیام بدهد که کاری با شما نداریم و مسئله ما فقط ایران است. اسرائیل میداند که منافع سوریه ایجاب میکند که ایران را برای پاسخ به اسرائیل از خاک سوریه مهار کند و از این یقین دارد. از سویی دیگر تجربه میدانی اسرائیل در عدم مقابله به مثل، هم صرفا در ماجرای شهادت #سیدرضیموسوی محقق نشده بود. این تجربه محصول چند سال حملات اسرائیل در سوریه به پایگاههای ایران و عدم مقابله به مثل «بازدارنده» بود. مقابله به مثلی از همان جنس بازدارندگی حزب الله لبنان که در بند دوم توضیح داده شد که او را مطمئن به عدم مقابله به مثل ایران می کند.
🔺️عزیزانی خواهند گفت اتفاقاً طوفان الأقصی مقابله به مثل ما بود. این پاسخ به وضوح غلط است. حزبالله نیز میتوانست در مقابل تجاوزات بگوید، اینها پاسخ حمایتهای ما از حماس و جهاد اسلامی است و لذا نیازی به پاسخگویی نیست. در حالی که طوفان الأقصی سرمایه گذاری راهبردی ما است. «بازدارندگی» تابع قواعد تاکتیکی جاری در میدان جنگ است. حزب الله وارد جنگ شده و قواعدی را برای مهار اسرائیل در میدان جنگ نیز تحمیل کرده است.
👇ادامه مطلب در پست بعدی👇
✍ سیدعلی موسوی
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی