🔴⚡️سروده ای زیبا از شاعری انقلابی در محکومیت حادثه تروریستی در حرم مطهر #شاه_چراغ_ع
باز از سوی ابلیس، رهِ کینه علَم شد
غمبارترین حادثه با تیرِ ستم شد
رگبارِ مسلسل سوی زُوّارِ حرم شد
چون شاهچراغ اُمتِ اسلام به غم شد
از اشکِ حرم، دشمنِ دین در خطر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
ای دشمن مغضوب، وطن جان و تنِ ماست
پیراهنِ خونینِ زیارت، کفنِ ماست
ایران، حرمِ آل حسین و حسنِ ماست
هر گوشه قدمگاهِ شهِ بی کفنِ ماست
این شورِ حسینی است، که اینجا به سر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
تا یاورِ ما لایتناهیست بدانید
ایران حرمِ امنِ الهیست بدانید
این مملکتِ شیعه گواهیست بدانید
مملو ز بسیجی و سپاهیست بدانید
این خاک مپندار، که در دامِ شر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
اینجا همه نسلِ پسرِ فاطمه هستند
این نسل، سپاهِ قدَرِ فاطمه هستند
واللهِ جوانان، سپرِ فاطمه هستند
خوبان و شهیدان، ثمرِ فاطمه هستند
خصمِ علی و فاطمه در درد سر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
ما سینه زنانِ حرمِ خونِ خدائیم
دلسوخته ی تشنه لبِ کرب و بلائیم
جان بر کفِ آن بی کفنِ راس جدائیم
همناله ی زهرا و علی، چون شهدائیم
آهِ دلِ زهرا، به گلوی سحر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد ور افتاد
عالم ز نوای سحرِ فاطمه گِریید
هر کشته ز داغ پسرِ فاطمه گِریید
هر دیده ز سوزِ جگرِ فاطمه گِریید
مهدی شبِ جمعه به برِ فاطمه گِریید
هنگامه ی تعجیلِ فرج زودتر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
شاعر: #محمود_ژولیده
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
🔴⚡️ سروده ای مشترک از شاعران محفل تغزل خانه شعر و ادبیات در محکومیت حادثه تروریستی در حرم مطهر #شاه_چراغ_ع:
ز خون پاک مردم، دامن خاک حرم تر شد
چه گلها در امان بارگاه شاه، پرپر شد
ترک خوردست دست مرد چینیبندزن، هر بار
صدای خندههای میهنش افتاد و لبپر شد
کجایی صاحب دنیا که این زخم ترک خورده
دهان واکرده و صحن حرم صحرای محشر شد
همان زخمی که روی سینهی ایران زد اهریمن
دهان وا کرده بود از قبل و با این ضربه بدتر شد
فلک، تقدیر این ایام ما را لالهگون چیده
چه داغی زد به دلها تا ربیعالاول، آخر شد
غمی در سینهی ما بود، عشق آمد دوایش کرد
فراق کربلا را یک شهادتنامه معبر شد
برای خواهرم یا خواهرت یا خواهران ما
دو کودک بر زمین غلتان، به خون آغشته مادر شد
برای مادر و کودک، که عشق آوردشان آنجا
به جای آن همه هشتگ که در دنیا مکرّر شد
بخوان از آن زنی که در زیارت خون پاکش ریخت
برای دخترش که در حرم پر زد، کبوتر شد
کبوترهای ایران را بدون بال میخواهند
برای بغض دیرینه پر پرواز پرپر شد
چرا حالا که جان داده، کسی از "زن" نمیگوید؟
چه شد فریاد "آزادی"؟ جهان هم لال هم کر شد!
دریغا نطفهی آشوب را با نام "زن" میکاشت
شعار "زندگی آزادی" اش آبستن شر شد
نمیبیند که از جای گلوله نور میبارد
نمیداند که از خون شهیدان خاکمان زر شد
شهادت در دفاعِ از حرمها آبروی ماست
حلب، شیراز، مکه، قدس... هرجا که مقدر شد
🔺شاعران به ترتیب ابیات:
ریحانه ابراهیمزادگان، مجتبی ابوطالبی، فاطمه رجبی، نفیسهسادات موسوی، علی بهاری، مهدی عندلیب، مهدیه نژادابراهیم، فخرالسادات تقیزاده، طیبه محمودی، رباب کلامی، صهبا رحیمی
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
🔴⚡️شعری زیبا از خانم حسینی در محکومیت حادثه تروریستی در حرم #شاه_چراغ_ع
غم است و هرچه بگویم از این قضیه کم است
نگو دروغ که راوی کبوتر حرم است
به بال خونی گلدستۀ حرم بنگر
از این شهادت صادق چه شاهدی بهتر
شکسته آینهکاری، عزا گرفته حرم
به دوش پیکر زوار را گرفته حرم..
کجاست آنکه تسلی دهد دل ما را
که غم گرفته دل احمد بن موسی را..
تفألی زدم و گریه کرد دیوان، گفت
شکسته سینۀ حافظ ز داغ ایران گفت:
«ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است»
در این عزا دل حافظ غمین و محزون است
چه کردهاند که امروزِ ما پر از درد است
چه کردهاند که رخسارِ لالهها زرد است
در این زمانۀ سفله دگر دلی خوش نیست
و کام سعدی شیرینسخن، پر از تلخیست:
«دل شکسته که مرهم نهد دگر بارش؟
یتیم خسته که از پای بر کَنَد خارش؟»
حریم دوست همیشه محل احرام است
گلوله خورده ببین کودکی که بینام است
گلوله خورده خدایا سرور و سبزی باغ
گرفته شاهِ خراسان عزای شاهِ چراغ
و خادمی که از این داغ شعلهور شده بود
شهید بود و در آن دم شهیدتر شده بود
گلوله خورده در این بین نخبۀ ایران
آهای نخبهپرستان کجاست غیرتتان..
گلوله خورده زن مهربانِ آبادی
کجاست مدعی حُقّۀ «زن... آزادی»
گلوله میزند و سینه منفجر شده است
دوباره درد در این خِطّه منتشر شده است
مباد مرثیه ما را اسیر غم سازد
حماسۀ شهدا را مباد کم سازد
و روی سرخ شقایق مباد زرد شود
و خون گرم شهیدان مباد سرد شود
به دشمنان قسم خورده حرف ما این است
که ضرب سیلی مردم مهیب و سنگین است
شاعر: #سیده_فرشته_حسینی
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
🔴⚡️محکومیت_حادثه_تروریستی در حرم #شاه_چراغ_ع توسط شاعر آئینی کشور
چه فرق می کند اینجا کجای ایران است؟
تمام وسعت ایران حریم ایمان است
بگو به هر که نگاه چپی به ما کرده
نگر به کاسه ی صبرم که رو به پایان است
شدیم یک «یَد واحد» که بی صدا هم نیست
میان پنجه ی ما اقتدار طوفان است
قسم به چادر خونین بر فراز حرم
که حرمت زن ما هم تراز قرآن است
که «آرشام»، «محمدرضا»، «علی اصغر»
به درس روضه رسیدند و امتحان، جان است
دخیل شاهچراغیم و داغ دل داریم
و پشت گریه ی ما خشم و عزم پنهان است
شاعر: #زهرا_آراسته_نیا
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
🔴⚡️ سروده ای در محکومیت حادثه تروریستی در حرم #شاه_چراغ_ع
برخیز که داغ دل خود باز بگوییم
از غصه ی مردان سرافراز بگوییم
از مادر و از کودک همراز بگوییم
از قلب ترک خورده ی شیراز بگوییم
هر اهل دلی سوخته از این غم و داغ است
شمع غم ما واقعه ی شاه چراغ است
تا صوت اذان پخش شد از حنجر آیات
تا عشق کمر بست به تسبیح و مناجات
در اوج ملاقات خدا، اشرف اوقات
آمد به حرم قاتلِ سرمست و سیه ذات
در ظلمت خود معرکه ی ظلم به پا کرد
رگبار به زوار حرم بست و جفا کرد
آن قاتل بی رحم چه فکری به سرش بود
کز سمت خیابان نه دی گذرش بود
از باب رضا آمد و ظلمی دگرش بود
در صحن جواد، آن سر بیدادگرش بود
«چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است»
این فتنه، از آشوب منافق صفتان است
ای آنکه در این آتش بی داد دمیدی
با کشف حجابت به کجا ها تو رسیدی؟
اینقدر از این موج بر آن موج پریدی
هی بوق زدی، ناله و فریاد کشیدی
هشدار! که همسنگر تو شمر و یزید است
بر گردن تو حرمت خون های شهید است
هم ایده ی قاتل شدی و فکر سیاهش
پاسخ بده آشوبگر! از کار تباهش
آن پیر زمین خورده که بوده است پناهش؟
آن کودک ده ساله چه بوده است گناهش؟
این داعشیان فکر زن و بچه ندارند
بی منطق و بی عاطفه و بی کس و کارند
ای بی خبر، از قبر و قیامت خبرت هست؟
از پنجه ی تدبیر و عدالت خبرت هست؟
بی عاطفه! از مهر و لطافت خبرت هست؟
از مادر و آغوش محبت خبرت هست؟
آن کودک و مادر ز بلا جام گرفتند
جان داده، در آغوش هم آرام گرفتند
یاران خراسانی! ای مردم مشهد
زوار گرانقدر و دل آشفته ی گنبد
پرسید دل از قدر شهیدان، سخن آمد
«تا یار که را خواهد و میلش به که باشد»
ماییم همه عاشق سلطان خراسان
ای کاش بیفتد سوی ما چشم شهیدان
این جمعیت آمد پیِ تکریم شهیدان
یکپارچه غم شد همه ی کشور ایران
تقدیم ره دین همه ی جسم و سر و جان
جان ها به فدای لب آن تشنه ی عریان
تشییع شد از سم ستوران بدن او
در سایه خورشید رها ماند تن او
شاعر: #سیدروح_الله_موید
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی