فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#اسوه_تواضع
#خاطره2
☘ تواضع آیت الله مصباح در مواجهه با آیت الله شبیری زنجانی ☘
💢 در این ویدئوی کوتاه، لحظه ای از تواضع آیت الله #مصباح یزدی را می بینیم که یک رویه ثابت در حیات ایشان بود.
💢 آیت الله مصباح برای خود هیچ شأن و جایگاهی قائل نبود. روزی شاهد بودم با آیت اللّه #تحریری که شاگرد آیت الله مصباح به شمار می آیند مواجه شدند و در مقابل طلاب خم شدند و دست ایشان را بوسیدند. این همه #تواضع و بزرگواری از کسی که خود قله ی علم و اندیشه است، کم نظیر است...
#مصباح_یزدی
#اسوه_تواضع
#عمار_انقلاب
🆔 @taalighat
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#اسوه_تواضع
#خاطره3
💢 اسم من، محمد تقی...
☘ صحبتهای استاد که تمام شد سریع خودم را به سمت درب خروجی حسینیه امام خمینی رساندم. دیدم گروه زیادی از جوانان و نوجوانان به صف شده اند تا #مطهری_زمان را از نزدیک ببینند.
☘ استاد آرام آرام از روی منبر پایین آمد و راهی درب خروجی شد. از دور که نگاه میکردم اوج #تواضع را در سر به زیری و متانت مثال زدنی ایشان می دیدم. با خودم فکر میکردم بی حساب نیست که آیا الله #بهجت شاگردانش را دعوت میکرد تا از آیت الله #مصباح بخواهند تا برایشان درس اخلاق بگوید. تا اخلاق در عمل ظهوری نداشته باشد گفتن درس اخلاق لقلقه ای بیش نیست.
☘ استاد در میان صفی از دلدادگان که از دور و نزدیک خود را به درس اخلاق ایشان رسانده بودند آرام آرام از حسینیه خاج می شد. جوانی که خود را جامانده از این قافله میدید سراسیمه خود را به صف عاشقان رساند و با صدایی کمی بلند و از پشت سر خطاب به استاد گفت:
🔹 حاج آقا از راه دور اومدم تا شما رو ببینم و بهتون بگم برام دعا کنید.
🔸 استاد با شنیدن صدا ایستاد و سر برگرداند و خود را نزدیک جوان کرد و با صدایی آرام و نگاهی سرشار از مهربانی و با تبسمی که همیشه بر لب داشت جواب داد:
🔹 به شرط اینکه شمام برای من دعا کنید. و برگشت. جوان را دیدم که مات و مبهوت از جواب استاد بود. سریع چشم دوختم به استاد که در حال ترک حسینیه بود که ناگاه دیدم استاد در کنار درب خروجی ایستاد. رو کرد به آن جوان و فرمود:
🔅 #یادت_نره، اسمم محمد تقیه برای #محمدتقی دعا کن، اینو گفت و رفت.
(به قلم فاضل ارجمند حجت الاسلام ابوالفضل حسنی)
🆔 @taalighat
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#اسوه_تواضع
#خاطره4
💢 در محضر ولی، نکند جلوه ای کند...
☘ سال ۸۹ در حاشیه دیدار #جامعه_مدرسین با مقام معظم رهبری در قم، به همراه برخی از طلاب برای معمم شدن، خدمت #رهبر_معظم_انقلاب رسیدیم. در فاصله پایان دیدار و نماز، تعدادی از آقایان جامعه مدرسین، دور آقا را گرفته بودند و طلاب که نمیتوانستند خدمت آقا مشرف بشوند، هر یک به فراخور علاقه دور کسی از آقایان جامعه، حلقهای زده بودند.
☘ در پی #آیتالله_مصباح بودم که دیدم در زاویه دوری از بیت و در سالن یکی از سرویس های بهداشتی برایشان صندلی گذاشتهاند و ایشان آنجا منتظر نشسته است.
☘ گمان کردم برای تجدید وضو منتظرند، ولی سرویسها استفاده نمیشد. جهت عرض ادب جلو رفتم و سلامی کردم. متوجه ذکرشان شدم و زحمت را ادامه ندادم. کسی که ظاهراً محافظ ایشان یا تشریفات بیت بود را دیدم و پرسیدم که چرا آیت الله #مصباح اینجا نشستهاند؟
🔻 پاسخ داد: از اینکه در محضر آقا خدایینکرده طلاب دور ایشان هم جمع شوند پرهیز داشتند و سریعا آمدند اینجا که مبادا کسی دورشان را بگیرد.
☘ یعنی حتی در این حد هم راضی به ابراز وجود در #محضر_آقا نبودند...
(خاطره از برادر گرامی حجت الاسلام سید امید موذنی)
🆔 @taalighat
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#اسوه_تواضع
#خاطره6
❇️ یکی از اساتید بزرگوار چندی پیش خاطره ای نقل کردند 🔻🔻
☘ روزی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی بودم، بطور اتفاقی آیت الله #مصباح_یزدی را دیدم. نزدیک رفتم و سلام دادم و گفتم: خیلی نگران پسرم هستم و شرایطی دارد که من را برای آینده اش نگران کرده، لطفا برای عاقبت بخیری اش #دعا بفرمایید...
☘ آیت الله مصباح فرمودند چشم دعا می کنم. خداحافظی کردیم هنوز چند قدم از هم دور نشده بودیم که رو به من کردند و با حالتی خاص فرمودند:
شما هم برای #تقی و بچه های تقی و نوه های تقی دعا کنید...
🆔 @taalighat