eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
419 عکس
62 ویدیو
29 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه علمیه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب فقط با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ تواضع آیت الله مصباح در مواجهه با آیت الله شبیری زنجانی ☘ 💢 در این ویدئوی کوتاه، لحظه ای از تواضع آیت الله یزدی را می بینیم که یک رویه ثابت در حیات ایشان بود. 💢 آیت الله مصباح برای خود هیچ شأن و جایگاهی قائل نبود. روزی شاهد بودم با آیت اللّه که شاگرد آیت الله مصباح به شمار می آیند مواجه شدند و در مقابل طلاب خم شدند و دست ایشان را بوسیدند. این همه و بزرگواری از کسی که خود قله ی علم و اندیشه است، کم نظیر است... 🆔 @taalighat
💢 اسم من، محمد تقی... ☘ صحبتهای استاد که تمام شد سریع خودم را به سمت درب خروجی حسینیه امام خمینی رساندم. دیدم گروه زیادی از جوانان و نوجوانان به صف شده اند تا را از نزدیک ببینند. ☘ استاد آرام آرام از روی منبر پایین آمد و راهی درب خروجی شد. از دور که نگاه میکردم اوج را در سر به زیری و متانت مثال زدنی ایشان می دیدم. با خودم فکر میکردم بی حساب نیست که آیا الله شاگردانش را دعوت میکرد تا از آیت الله بخواهند تا برایشان درس اخلاق بگوید. تا اخلاق در عمل ظهوری نداشته باشد گفتن درس اخلاق لقلقه ای بیش نیست. ☘ استاد در میان صفی از دلدادگان که از دور و نزدیک خود را به درس اخلاق ایشان رسانده بودند آرام آرام از حسینیه خاج می شد. جوانی که خود را جامانده از این قافله میدید سراسیمه خود را به صف عاشقان رساند و با صدایی کمی بلند و از پشت سر خطاب به استاد گفت: 🔹 حاج آقا از راه دور اومدم تا شما رو ببینم و بهتون بگم برام دعا کنید. 🔸 استاد با شنیدن صدا ایستاد و سر برگرداند و خود را نزدیک جوان کرد و با صدایی آرام و نگاهی سرشار از مهربانی و با تبسمی که همیشه بر لب داشت جواب داد: 🔹 به شرط اینکه شمام برای من دعا کنید. و برگشت. جوان را دیدم که مات و مبهوت از جواب استاد بود. سریع چشم دوختم به استاد که در حال ترک حسینیه بود که ناگاه دیدم استاد در کنار درب خروجی ایستاد. رو کرد به آن جوان و فرمود: 🔅 ، اسمم محمد تقیه برای دعا کن، اینو گفت و رفت. (به قلم فاضل ارجمند حجت الاسلام ابوالفضل حسنی) 🆔 @taalighat
💢 در محضر ولی، نکند جلوه ای کند... ☘ سال ۸۹ در حاشیه دیدار با مقام معظم رهبری در قم، به همراه برخی از طلاب برای معمم شدن، خدمت رسیدیم. در فاصله پایان دیدار و نماز، تعدادی از آقایان جامعه مدرسین، دور آقا را گرفته بودند و طلاب که نمی‌توانستند خدمت آقا مشرف بشوند، هر یک به فراخور علاقه دور کسی از آقایان جامعه، حلقه‌ای زده بودند. ☘ در پی بودم که دیدم در زاویه‌ دوری از بیت و در سالن یکی از سرویس های بهداشتی برایشان صندلی گذاشته‌اند و ایشان آنجا منتظر نشسته است. ☘ گمان کردم برای تجدید وضو منتظرند، ولی سرویس‌ها استفاده نمی‌شد. جهت عرض ادب جلو رفتم و سلامی کردم. متوجه ذکرشان شدم و زحمت را ادامه ندادم. کسی که ظاهراً محافظ ایشان یا تشریفات بیت بود را دیدم و پرسیدم که چرا آیت الله اینجا نشسته‌اند؟ 🔻 پاسخ داد: از اینکه در محضر آقا خدایی‌نکرده طلاب دور ایشان هم جمع شوند پرهیز داشتند و سریعا آمدند اینجا که مبادا کسی دورشان را بگیرد. ☘ یعنی حتی در این حد هم راضی به ابراز وجود در نبودند... (خاطره‌ از برادر گرامی حجت الاسلام سید امید موذنی) 🆔 @taalighat
❇️ یکی از اساتید بزرگوار چندی پیش خاطره ای نقل کردند 🔻🔻 ☘ روزی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی بودم، بطور اتفاقی آیت الله را دیدم. نزدیک رفتم و سلام دادم و گفتم: خیلی نگران پسرم هستم و شرایطی دارد که من را برای آینده اش نگران کرده، لطفا برای عاقبت بخیری اش بفرمایید... ☘ آیت الله مصباح فرمودند چشم دعا می کنم. خداحافظی کردیم هنوز چند قدم از هم دور نشده بودیم که رو به من کردند و با حالتی خاص فرمودند: شما هم برای و بچه های تقی و نوه های تقی دعا کنید... 🆔 @taalighat