تاملات
📍 عسرت انسان انقلابی ✍️ مجتبی نامخواه 🔹بخت بد ارمیاهای پس از جنگ، این است که چارچوبهای کلان فکری
🔹 مسئله از آنجا شروع شد که در دهه پس از #جنگ، #محافظهکاران تفسیری از جنگ، رزمندگی و شهادت ارائه دادند که در آن #شهادت به مثابه «سکوت نکردن در برابر ظلم به معنای نابرابری» امری غریب مینمود. زمانه پس از جنگ، تفسیری از دفاع مقدس را میطلبیدکه سیاست و عدالت از آن زدوده و در عوض به میزان قابل توجهی معنویتاندود شده باشد. این طلب و تقاضا منشا پیدایش چنین تفسیری از هویت بسیجی شد.
🔹 نیاز کشور به #توسعه سبب شد چشمها بر برآمدن طبقهای از سوداگران توسعه بسته شود و نوعی از سرمایهداری لجام گسیخته، دیگر بار و اینبار پس از انقلاب اسلامی به متن مناسبات اجتماعی بازگردد. انسان انقلاب اسلامی، به مثابه کنشگری عدالتخواه، دیگری این بازگشت ارتجاعی بود؛ بنابراین مهمتر از تقابلهای اجتماعی دچار یک تقلیل یا دست کم #تحیر_هویتی شد.
🔹 رمان #ارمیا بازنمای مناسبی از این تحیر است. بسیجی که در بازگشت تاب شهر ندارد و به جنگل میرود؛ او نمیتواند وارد شهر شود چون هویتی #عدالتخواهانه ندارد. بخث بد ارمیاهای پس از جنگ، این است که چارچوبهای کلان فکری و فرهنگی به ظاهر متنازع در دو سوی سنت و تجدد، هیچگاه نهضت جنگ فقر و غنا را به عنوان نهضتی مقدس از امام خمینی(ره) نمیپذیرد؛ گویی سراسر مجلات روشنفکری تا خطابهها و خطبههای مذهبی، دست اندرکار #تقدسزدایی از #جنگ_فقر_و_غنا و از رسمیت انداختن کنشگری عدالتخواهانه انسان انقلاب است.
🔹دوران عسرت سوژه انقلابی آغاز شده است. گسست میان امر انقلابی و امر عدالتخواهانه. زمانه انسانی را طلب میکند که همچنان انقلابی است، اما عدالتخواه نیست. آنها در تلاش هستند به او بفهمانند که انسان انقلابی در گذشته هم عدالتخواه نبوده است؛ بسیجی تنهاست. او در میان شهری پرهیاهو و غریب، چراغ قرمز نقد و امکان و امید و سرزدن نو در افق را در یکسو میبیند اما دیگران با او همراه نیستند. بسیجی روشن است اما مردمان شهر این روشنی را نمیبینند...
همچون روایت کاظم چلیپا در تابلوی بسیجی
📚 نوعدالتخواهی در مصاف با ناعدالتخواهی / نشریه نامه جمهور
⚜️ @Taammolat74