تاملات
📍 یادداشت | نقد مناسک با یک کلیشه مبتذل در نقد دوگانهسازیهای حکومتی/غیر حکومتی در تحلیل حوزههای
🔘 بخش 1 از 3
🔹اگرچه در واکنش به این دوگانهسازی بارها این پرسش را طرح کردهام که بالاخره «منظور از حکومت (دولت/state) در این دوگانه چیست؟ آیا این دوگانه را از منظر «جامعهشناسی دولت» طرح میکنند یا صرفا درقالب یک رتوریک سیاسی روزمره آن را مصرف میکنند؟ یا مثلا آیا منظور از دولتی شدن وجه طبقاتی دولت است؟ اگر هست آیا دولت در ایران وجهی طبقاتی دارد؟ یا وجه بروکراتیک دولت منظور است؟ و اگر هست آیا آنگونه که وبر و دیگر جامعهشناسان سیاسی مدرن طرح میکنند دولت در ایران نیز واجد خصیصههای بروکراتیک اروپامدارانه است؟ و...» اما متاسفانه پاسخی دریافت نکردهام تا بتوان بحث را پیش برد.
🔹 با این همه بهنظر میرسد این دوگانه حاکمیتی - غیرحاکمیتی توسط سه رویکرد نظری خاص بازتولید میشود: رویکردی که تحتتاثیر رویکردهای شرقشناسانه به تاریخ ایران، تضادی دائمی میان «#دولت_و_ملت» را در جامعهشناسی تاریخی ایران بازشناسی میکند. مثالواره مشهور آن #همایون_کاتوزیان است که تحت تاثیر ایده «شیوه تولید آسیایی» #مارکس و انگلس و ذیل پارادایم «#استبداد_ایرانی» چنین تضادی را جوهر جامعهشناسی سیاسی ایران و به تبع آن جامعهشناسی توسعه، فرهنگی، اقتصادی و معرفتی آن معرفی میکند.
🔹 براساس این ایده بهواسطه آنکه ایران اقلیمی «خشک و پراکنده» بوده از این رو برخلاف تاریخ اروپای غربی، شکلگیری طبقات اجتماعی میانجی دولت و ملت اساسا ممتنع بوده و بهجای یک حرکت تکاملی و رو به پیشرفت با یک جامعه کلنگی واجد حرکتهای دوری تکراری «استبداد- انقلاب- استبداد» مواجه بوده و هستیم که در آن حکومتها «فعال مایشا» و عوام هم منقاد و منفعل و فاقد سوژگی خاصی بودهاند.
🔹 این ایده شرقشناسانه اگرچه فربهترین چتر گفتمانی جامعهشناسی دانشگاهی ایران طی عمر حدود ۸۰ساله خود بوده و جریانهای راست و (با تعجب بسیار) چپ دانشگاهی در ایران خود را ذیل آن تعریف کردهاند اما با پژوهشهای تاریخی که یکی دو دهه اخیر در حوزه تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران صورت گرفته کاربست آن برای تحلیل تاریخ ایران به چالش کشیده شده است.
⚜️ @Taammolat74