13.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌کاری که #رسانه_ملی دارد با دختران این سرزمین و مادران نسل سازنده #تمدن_نوین_اسلامی میکند!🤦♂️
😱یادتان میآید یک سال پیش و در آغاز شیوع #کرونا، موضع مردم درباره #ماسک_زدن چه بود؟ یادتان است خیلیها آن را قبول نداشتند، یا برایشان سخت بود؟ حالا چه؟ خیلی آسانتر از قبل شده؛ آنقدر که خیلیها میگویند: حتی اگر کرونا هم تمام شود، به ماسک زدن ادامه میدهند.
😱این، تأثیر یک سال فعالیت رسانهای بر این موضوع است. رسانه میتواند یک امر خنثی را تبدیل به ارزش کند؛ طوری که ترک آن، در جامعه ضد ارزش دانسته شود. رسانه حتی میتواند یک ضد ارزش را تبدیل به یک ارزش کند.
😱اجرای #فرشتههای_نینجا را روی صحنه برنامه #عصر_جدید دیدهاید؟ اگر ندیدهاید، همینجا تماشا کنید تا به چشم خودتان ببینید که چگونه فانتزی دختران خردسال ما را از بازی های دخترانه و عروسک بازی - که تمرین نقش مادری است - به یک رزمی کار تبدیل میکنند.
😱واقعاً چه ضرورتی دارد که دختران خردسال ما لباس ارتشی به تن کنند و قیافه خشن زنان ارتشی آمریکایی را ل
به خود بگیرند و حرکات این چنین را تمرین کنند؟ چرا ما باید اجرای این نقشها را از سوی آنان تشویق کنیم؟
😱این توجیه احمقانه را هم بگذاریم کنار که در آغاز اجرا، دخترک عروسک در آغوش داشت؛ ولی چون جنگ خبر نمیکند، باید دختران ما هم آماده باشند تا بتوانند از خود و فرزندانشان دفاع کنند. در این تصویر، نقش پسران و مردان این سرزمین چیست؟ مگر مردان ما مرده باشند که زنان و مادران ناچار شوند این چنین لباس ارتشی بپوشند و با این خشونت به میانه میدان بیایند.
نشانی در همه پیامرسانها:
🆔️ @mrajaae
احترام روی چه حسابی؟
یادم هست یکبار رستورانی رفتیم که در نوع خودش خاص به حساب میآمد. به نوعی لاکچری محسوب میشد و قیمت غذاها بالا بود. پیش از ورود اطلاعی از وضعیت داخل رستوران و قیمتها نداشتیم و فقط میخواستیم با این رستوران جدید آشنا شویم.
به محض ورود ما دو خدمه رستوران با شتاب به سمتمان آمدند. زمستان بود و هر دو کاپشن داشتیم. کاپشنها را گرفتند و با احترام روی چوب لباسی گذاشتند و گفتند جایی آویزان میکنند که ما راحت باشیم. بعد دو نفر دیگر آمدند و ما را به سمت میزی که باید مینشستیم راهنمایی کردند. کمی سریعتر حرکت کردند و صندلی ما را عقب کشیدند تا بنشینیم.
وقتی نشستیم میز را مرتب کردند و شمع روشن کردند و...
در طول صرف غذا هم بارها سراغمان آمدند که اگر کم و کسری هست اطلاع دهیم. حتی کشیک ایستاده بودند و وقتی لیوان نوشیدنی ما خالی میشد خودشان میآمدند و پر میکردند (که چه حس بدی داشت...)
صرف غذا تمام شد. در نهایت یک رقم سنگین پرداخت کردیم و با کمال احترام کاپشنهای ما را تحویل دادند و ما به آنها لبخند زدیم، آنها به ما لبخند زدند و از آن رستوران ویژه خارج شدیم.
آن روز تمام شد، اما حسم خیلی حس بدی بود. یک حزن خاصی داشتم و پکر بودم. اصلا بهم خوش نگذشته بود انگار و از آن همه تحویلی که گرفته بودند، حس خوشایند و حال خوب نداشتم. چرا؟! با خودم فکر میکردم...
چون تمام آن احترامها بخاطر پول بود! چون ما پول داشتیم. چون ما پول پرداخت کردیم. اگر پول نداشتیم اصلا راهمان میدادند؟ اگر راهمان میدادند، اینطور تحویلمان میگرفتند؟ این حس آزاردهنده همیشه با من بوده است. (در تمام این سبک تجربهها. مثل سیآیپی فرودگاهها)
که کسی به شأن و شخصیت من کاری ندارد. مهم این است که پول داشته باشم...
اما برای شما بگویم از اربعین و مسیر نجف تا کربلا...
حتما زیاد شنیدهاید یا تجربه کردهاید.
از کسانی که ما را رها نمیکردند و اصرار و التماس که خانه ما هست! لطفا بیایید برای استراحت! پذیرایی عالی و سفرههای آنچنانی، شستن لباسها، نگرفتن هزینه راه، در اختیار قرار دادن کل خونه با وسایل آن و نهایت عزت و احترام. نهایت عزت و احترام... بیمنت، بیچشمداشت...
چرا؟ چون ما انسانیم. و یک عشق مشترک داریم. عشقِ مردی از تبار انسانیتِ متعالی، که برای حفظ دین و مکتب و آیینی که این آداب و رسوم را به انسان بیاموزاند، جان خود و خاندانش را نثار کردهاست و همه ما دوست داریم شبیهش شویم...
#تمدن_نوین_اسلامی، داستانش این است.
نمایش معیارهایی که انسان جدا شده از مکتب الهی، عموم آنها را از دست داده است...
آشنا کردن مردم دنیا با شاخصهایی که انسانیت را بر نفسانیت غلبه میدهد و آرامش و تعالی و صلح و سلامت روان و افکار بلند را به بشریت هدیه میدهد.
و آموزش ملاکها و دلایل احترام به انسان و بشریت که با سبک و سیاق دنیای حساب و کتابی امروز زمین تا آسمان متفاوت است و فطرت همهٔ انسانها به آن کشش دارد... و همه خواه ناخواه به سمت این رشد در حرکت هستند و #شیعه_آلمحمد پیشتاز این حرکت جهانی است... همانهایی که زمینه سازان ظهور قائم این خاندان و این فرهنگ هستند...
#راوی_اربعین