eitaa logo
طبس بانو
2.1هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
215 فایل
Admin1: @Kosarehagh Admin2: @Fs_hagh طبس بانویی ها 😍 📌نظرات، پیشنهادات و انتقادات خودتون رو بصورت ناشناس برای ما ارسال کنید https://daigo.ir/secret/1583447807
مشاهده در ایتا
دانلود
: خرید عروسی 🎊🎉 با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا ... می خواستیم برای خرید جهیزیه بریم بیرون ... امکان داره تشریف بیارید؟ ... ⁉️ - شرمنده مادرجان، کاش زودتر اطلاع می دادید😟 ... من الان بدجور درگیرم و نمی تونم بیام ... هر چند، ماشاء الله خود هانیه خانم خوش سلیقه است😊 ... فکر می کنم موارد اصلی رو با نظر خودش بخرید بالاخره خونه حیطه ایشونه ... اگر کمک هم خواستید بگید ... هر کاری که مردونه بود، به روی چشم😉 ... فقط لطفا طلبگی باشه ... اشرافیش نکنید ...😊 مادرم با چشم های گرد و متعجب بهم نگاه می کرد😳 ... اشاره کردم چی میگه ؟ ... از شوک که در اومد، جلوی دهنی گوشی رو گرفت و گفت ... میگه با سلیقه خودت بخر، هر چی می خوای ... 😲 دوباره خودش رو کنترل کرد ... این بار با شجاعت بیشتری گفت ... علی آقا، پس اگر اجازه بدید من و هانیه با هم میریم... البته زنگ زدم به چند تا آقا که همراه مون بیان ولی هیچ کدوم وقت نداشتن ... تا عروسی هم وقت کمه و ... بعد کلی تشکر،گوشی رو قطع کرد📞 ... هنگ کرده بود😶 ... چند بار تکانش دادم ... مامان چی شد؟ ... چی گفت؟ ... بالاخره به خودش اومد ... گفت خودتون برید ... دو تا خانم عاقل و بزرگ که لازم نیست برای هر چیز ساده ای اجازه بگیرن 😦... و ... برای اولین بار واقعا ازش خوشم اومد😏 ... تمام خریدها رو خودمون تنها رفتیم ... فقط خریدهای بزرگ همراه مون بود ... برعکس پدرم، نظر می داد و نظرش رو تحمیل نمی کرد ... حتی اگر از چیزی خوشش نمی اومد اصرار نمی کرد و می گفت ... شما باید راحت باشی ... باورم نمی شد یه روز یه نفر به راحتی من فکر کنه 😯... یه مراسم ساده👰 ... یه جهیزیه ساده ... یه شام ساده ... حدود 60 نفر مهمون ... پدرم👨 بعد از خونده شدن خطبه عقد و دادن امضاش رفت🏃 ... برای عروسی نموند ... ولی من برای اولین بار خوشحال بودم😃... علی جوان آرام، شوخ طبع و مهربانی بود ... http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕 @ tabasbanoo