🏴#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
آن شب که ابر و بارشِ باران بود
آن شب که در دل همه طوفان بود
آن شب که دیدهها همه گریان بود،
او میهمان حضرت سلطان بود
آخر رسید دست به دامانش
آخر رسید محضر جانانش
آخر رسید او به رفیقانش
دلدادهٔ مسیر شهیدان بود
خدمت به خلق در نظر او بود
همواره با محبت و خوشرو بود
میز ریاستش سرِ زانو بود
در خانه نه، میانهٔ میدان بود
زخم زبان شنید ز بعضیها
روی خوشی ندید ز بعضیها
بر او چهها رسید ز بعضیها
آری شهید تهمت و بهتان بود
دل ها ز داغ رفتن او نالان
چشم همه ز رفتن او حیران
یک کشور از شهادت او گریان
او افتخار ملت ایران بود