علّامه در اين وقت متوجّه به سلطان شد و گفت: اى پادشاه، دانستى كه هيچ يك از رؤساء مذاهب اربعه در زمان رسول خدا صلّى الله عليه و آله نبودهاند؛ و در زمان اصحاب رسول خدا نيز نبودهاند؛ و اين مطلب يكى از بدعتهاى آنان است كه از ميان مجتهدين خود فقط اين چهار نفر را انتخاب نمودهاند،؛ و اگر احياناً در ميان آنان فردى باشد كه به مراتب از آن چهار نفر افضل باشد باز جايز نمىدانند كه بر خلاف رأى يكى از اين چهار نفر فتوا دهد. سلطان محمّد گفت: هيچ يك از اين چهار تن در زمان رسول الله صلّى الله عليه و آله نبودهاند، و در زمان صحابه نيز نبودهاند؟ همگى متّفقاً گفتند: نه. علّامه گفت: امّا ما شيعيان همگى از امير المؤمنين عليه السّلام كه نفس رسول خدا صلّى الله عليه و آله و برادر و پسر عمو و وصىّ آن حضرت است پيروى مىكنيم. و بر هر تقدير طلاقى را كه سلطان واقع ساختهاند باطل است؛ چون شروط آن تحقّق نپذيرفته است؛ و از جمله شروط دو شاهد عادل است؛ آيا پادشاه زن خود را در حضور دو شاهد عادل طلاق دادهاند؟ سلطان گفت: نه؛ و علّامه درباره اين مسئله مشغول بحث شد با علماى عامّه و به طورى بحث كرد كه همگى را مُلزم و مُجاب نمود.
سلطان، تشيّع را اختيار كرد و جماعتى را به سوى اقليمها و شهرها گسيل داشت، تا آنكه بنام ائمّه اثنا عَشَر خطبه بخوانند؛ و نام آنها را در مساجد و معابد بنويسند.
منبع: امام شناسى(علامه طهرانی) جلد3، ص134
#ولایت #امیرالمؤمنین #امام_علی_ع
#تشیع #داستان