#اصل_اول
#گزارش_عینی
🔰با عجله آمدم و قرآن را برداشتم. کمی نفسنفس میزدم و ضربان قلب داشتم. ولی چیزی نبود. یک نفس عمیق کشیدم و چشمهایم را آرام روی هم گذاشتم.
📚 نفَس کشیدنم که بیصدا شد و قلبم از هیجان ایستاد، نشستم و قرآن را دو دستی گرفتم.
📌تا خواستم آن را باز کنم، ناگهان یاد اصل اول افتادم؛
قرآن، یک شخص زنده است.
حسّ جدیدی داشتم، انگار...
...
✅ شما بگویید چه حسی داشتید. 👇👇
✉ ارتباط با خدمتگزار قرآن:
@M_Yasin_SH
#تدبر_مخاطبان
💎 خدای عالم، با تو سخن میگوید...
@tadabbor_anfosi
#اصل_اول
#گزارش_عینی
✳️ توی مترو خیلی شلوغ بود و دم عیدی، جای سوزن انداختن نبود؛ ولی وقتی سوار تاکسی شدم، بیست دقیقه وقت داشتم که فکر و ذهنم را خالی کنم و سرحال به کلاس برسم.
📱جلو نشستم. گوشی را درآوردم و همینجوری با برنامههایم ور میرفتم.
💡یکدفعه چشمم به نرمافزار "قرآن" افتاد. یاد اصل اول افتادم که گفتید قرآن زنده است. گفتم بذار امتحان کنم؛ به قرآن سلام کردم و آروم گوشی رو آوردم دم دهنم و بوسیدم.
...
✅ شما بگویید اولین بوسه با توجه، چه مزهای داشت. 👇👇
✉ ارتباط با خدمتگزار قرآن:
@M_Yasin_SH
#تدبر_مخاطبان
💎 خدای عالم، با تو سخن میگوید...
@tadabbor_anfosi
#اصل_اول
#گزارش_عینی
🔷 داشتم رانندگی میکردم که صدای اذان از گوشیم پخش شد. زدم بغل و رفتم مسجد. نماز عصر که تموم شد، قرآن ها رو پخش کردن.
♦️ فهمیده بودم بهتره با آمادگی برم پیش قرآن. واسه همین با توجه قرآن رو باز کردم ...
✅ شما بگویید با آمادگی به ملاقات قرآن رفتن، چه حالی داشت. 👇👇
✉ ارتباط با خدمتگزار قرآن:
@M_Yasin_SH
#تدبر_مخاطبان
💎 خدای عالم، با تو سخن میگوید...
@tadabbor_anfosi