eitaa logo
تدریس یار پایه اول
10.4هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
17.5هزار ویدیو
17.1هزار فایل
اینجا همونجایی هست که بهت کمک میکنه تا با خیال راحت از معلمی لذت ببری. تمام مطالب کانال رایگان می باشد .تنها یک صلوات برای اموات بفرستید . برای #تبلیغات هم پیام دهید @teacherschool
مشاهده در ایتا
دانلود
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻در تبلیغ دین محتوا مهم است یا سبک؟ 👈🏻بخشی از جلسات "دانش تبلیغ دین" ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar12
🔅 ✍ چیزهایی که برای خدا مهم هستند 🔹خداوند نمی‌پرسد: چه ماشینی سوار می‌شدید؟ 🔸بلکه می‌پرسد: چند پیاده را سوار کردید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: مساحت منزلتان چقدر بوده؟  🔸بلکه می‌پرسد: در آن خانه به چند نفر خوش‌آمد گفتید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: در کمد خود چه لباس‌هایی داشتید؟ 🔸بلکه می‌پرسد: به چند نفر لباس پوشاندید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: بیشترین حقوق دریافتی شما چقدر بوده است؟ 🔸بلکه می‌پرسد: با آن پول چقدر به دیگران کمک کردید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: عنوان شغلی شما چه بود؟ 🔸بلکه می‌پرسد: چقدر سعی کردید با بیشترین توانتان بهترین کار را انجام دهید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: در همسایگی چه کسی زندگی می‌کردید؟ 🔸بلکه می‌پرسد: چه رفتاری با همسایگانتان داشتید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: چند دوست داشتید؟ 🔸بلکه می‌پرسد: با دوستانتان چگونه رفتار کردید؟ 🔺خداوند درمورد رنگ پوستتان نمی‌پرسد، بلکه از شخصیت شما سوال می‌کند. ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar12
20427_Gama.ir_Q_ckFqmq.pdf
717.7K
پیک آدینه هفته سوم مهر دبستان ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
th3.pdf
381.2K
تکلیف تم ۳ ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
طرح-درس-نگاره-4-به-مدرسه-رسیدیم-فارسی-(سری1)-اول-دبستان_Biamoz.com.pdf
370.4K
طرح درس نگاره ۴ به مدرسه رسیدیم دبستان ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
38186196527105.pdf
643.8K
کاربرگ نگاره یک ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
7867337215.pdf
739.2K
کاربرگ نگاره دو و سه ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
3.pdf
643K
کاربرگ نگاره چهار و پنج ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
4.pdf
728.9K
کاربرگ نگاره شش تا ده ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
5.pdf
722.5K
کاربرگ نشانه آ و ب ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
6.pdf
776.6K
کاربرگ نشانه‌ اَ و د ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
تمرین خواندن برای فهمیدن - بابابرفی آن سال زمستان، زمستان سختی بود: درخت‌ها را سرما زده بود – سبزیشان رفته بود – مثل شاخ بز، خشک و قهوه ای رنگ شده بودند. نه گل مانده بود نه سبزه، نه ریحان، نه پونه، نه مرزه داستان بابابرفی آن سال زمستان، زمستان سختی بود:  درخت ها را سرما زده بود – سبزیشان رفته بود – مثل شاخ بز، خشک و قهوه ای رنگ شده بودند. نه گل مانده بود نه سبزه، نه ریحان، نه پونه، نه مرزه.  آب هم از رفتن خسته شده بود، یخ زده بود همه جا سفید بود، همه جا، کوه و دشت و صحرا.  آسمان شده بود آسیاب، اما به جای آرد، برف می ریخت همه جا.  یک روز تعطیل، نزدیکی های ظهر، کامبیز و کاوه، میترا و منیژه، کوروش و آرش، سودابه و سوسن، به خانه‌ی پدربزرگ رفتند تا هم پدربزرگ را ببینند و هم در حیاطِ بزرگِ مدرسه، که خانه‌ی پدربزرگ آنجا بود، برف بازی کنند…..  ….. وقتی بچه ها به حیاط بزرگ مدرسه، که پر از برف بود، رسیدند، کاوه گفت: بچه ها، به جای برف گلوله کردن و توی سر هم زدن، چرا نیایم یه آدم برفی درست کنیم؟  بچه ها گفتند خوب فکری است. آرش دوید پارو آورد. کامبیز بیل آورد. کاوه بیل آورد، هرکدام هرچه دستشان رسید برداشتند و آوردند.  اول برف های وسط حیاط را پارو کردند و برف ها را با پارو و بیل کوبیدند تا سفت شد….. …..ساختنِ آدم برفی که تمام شد، بچه ها خوشحال بودند که توانستند خودشان این آدم برفی را بسازند، اما خوشحالی شان بیشتر شد وقتی دیدند آدم برفی، درست شکلِ پدربزرگی شده که آن همه دوستَش دارند. فقط یک کلاه کم داشت، این بود که یکی از بچه ها رفت و یک گلدان خالی آورد و سر آدم برفی گذاشت و دیگر آدم برفی شد مثل خود پدربزرگ.  بچه ها هم اسمش را گذاشتند بابابرفی و دست های همدیگر را گرفتند و دور آدم برفی چرخیدند و با خنده و شادی خواندند:  بابابرفی! بابابرفی! چه کم حرفی! چه کم حرفی!….  …. پدربزرگ که بابابرفی نبود تا آتش و آفتاب آبش کنند و از بین برود و چیزی از او باقی نماند. تازه اگر آدم خودش هم از بین برود. یادش و کارهایی که برای آدم های دیگر کرده، هیچ وقت از بین نمی رود. همیشه آدم های دیگر از او یاد می کنند. انگار که همیشه زنده است. بچه ها فقط به یاد بابابرفی خواندند:  سَرت رفت و کُلاهِت موند، بابابرفی، بابابرفی!  دِلِت شد آب و آهِت موند، بابابرفی. بابابرفی!  دو چشم ما به راهت موند، بابابرفی، بابابرفی!  پدربزرگ هم می خندید و سرش را تکان می داد و با آن ها می خواند: بابابرفی، بابابرفی با توجه به متن به سوالات داده شده پاسخ بدهید : 1 – برای متن داده شده یک عنوان انتخاب کنید. 2 – نام 6 شخصیت در متن را ذکر کنید . 3 – داستان در چه فصلی اتفاق افتاده است ؟ 4 – یاد و خاطره آدم‌ها چه زمانی از بین می رود ؟ 5 – بچه‌ها برای سفت شدن برف‌ها از چه راهی استفاده کردند ؟ پایه ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1