eitaa logo
تدریس یار پایه ششم
9.7هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
7.9هزار ویدیو
16هزار فایل
اینجا همونجایی هست که بهت کمک میکنه تا با خیال راحت از معلمی لذت ببری. تمام مطالب کانال رایگان می باشد .تنها یک صلوات ب
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام لطفا پاسخش هم اگر امکان دارد ارسال بفرمایید
4_5888800750120730721.pdf
11.6M
فصل دوم ریاضی از کتاب گاج
1_2134430852.pdf
1.08M
سوالات درس هفتم علوم ورزش و نیرو ۲ جزوه دست نویس خانم آتش افروز
🌺 تکالیف عملکردی و تلفیقی👇👇
سلام همکاران عزیز میشه گام به گام کلاغ سپید کل دروس ششم تویه فایل بفرستید
درسی اخلاقی از سهراب سپهری🌸 سخت آشفته و غمگین بودم به خودم می گفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند دست کم میگیرند، درس ومشق خود را… باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم و نخندم اصلا تا بترسند از من و حسابی ببرند… خط کشی آوردم، درهوا چرخاندم... چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید ! اولی کامل بود، دومی بدخط بود بر سرش داد زدم... سومی می لرزید... خوب، گیر آوردم !!! صید در دام افتاد و به چنگ آمد زود... دفتر مشق حسن گم شده بود این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت تو کجایی بچه؟؟؟ بله آقا، اینجا همچنان می لرزید... ” پاک تنبل شده ای بچه بد ” " به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند" ” ما نوشتیم آقا ” بازکن دستت را... خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم او تقلا می کرد چون نگاهش کردم ناله سختی کرد... گوشه ی صورت او قرمز شد هق هقی کردو سپس ساکت شد... همچنان می گریید... مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد زیر یک میز،کنار دیوار، دفتری پیدا کرد …… گفت : آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود غرق در شرم و خجالت گشتم جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود سرخی گونه او، به کبودی گروید ….. صبح فردا دیدم که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر سوی من می آیند... خجل و دل نگران، منتظر ماندم من تا که حرفی بزنند شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید سخت در اندیشه ی آنان بودم پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی بکنید، و حسن را بسپارید به ما ” گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟ گفت : این خنگ خدا وقتی از مدرسه برمی گشته به زمین افتاده بچه ی سر به هوا، یا که دعوا کرده قصه ای ساخته است زیر ابرو وکنارچشمش، متورم شده است درد سختی دارد، می بریمش دکتر با اجازه آقا ……. چشمم افتاد به چشم کودک... غرق اندوه و تاثرگشتم منِ شرمنده معلم بودم لیک آن کودک خرد وکوچک این چنین درس بزرگی می داد بی کتاب ودفتر …. من چه کوچک بودم او چه اندازه بزرگ به پدر نیز نگفت آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم من از آن روز معلم شده ام …. او به من یاد بداد درس زیبایی را... که به هنگامه ی خشم نه به دل تصمیمی نه به لب دستوری نه کنم تنبیهی یا چرا اصلا من عصبانی باشم با محبت شاید، گرهی بگشایم با خشونت هرگز... با خشونت هرگز... با خشونت هرگز
آزمون نوبت اول هدیه ششم.pdf
564.4K
👈👈ششمی ها عضو شوید👇👇 ╭━⊰🌹❀🕊❀🍀⊱━╮ @solimani6 👈کلیک کن🇮🇷 ╰━⊰🌹❀🕊❀🍀⊱━╯
قانون برنولی وقتی بین دو بادکنک فوت کنیم سرعت هوای بین زیاد وفشار هوا کم میشه اما فشاربیرون بیشتره وباعث نزدیکیه دو بادکنک میشه هواپیما طوری طراحی میشه که سطح روی بال انحنای بیشتری دارد نسبت به سطح زمین و چون سرعت هوا در بالای بال بیشتر است از سرعت در زیر بال فشاری که هوا به زیر بال وارد میکند بیش تر از فشار روی بال است (طبق قانون برنولی)این اختلاف فشار باعث بالا رفتن هواپیما میشه