[ تائب ]
_
جایی در قرآن خداوند متذکر میشود که :
قالَ لا تَخافا ۖ إِنَّني مَعَكُما أَسمَعُ وَأَرىٰ﴿۴۶﴾
فرمود : نترسید ! من با شما هستم ؛
(همه چیز را) میشنوم و میبینم .
خداوندا ؛
این بندهی عابد و مستضعف،
قلبی به تلاطم ِدریاهای خروشان،
و نامهی اعمالی به سیاهی ِشب دارد ..
خودت از فضلات دست ِمرا بگیر و ببخشایم .
عزیزِ من ،
ما آدمها چیزی به اسمِ فراموشی نداریم ، میدانم شبهایت سخت میگذرد و روزهایت را به امید "فراموشش میکنم" میگذرانی ، اما من به تو میگویم که منتظر فراموش کردنش نباش
تو فقط میتوانی خاطراتِ او را لایِ یک کتاب بُگذاریُ ببندی و خودت را مجبور کنی سمتِ آن کتاب نروی و بعد از مدتهایِ طولانی ، گریههایِ ممتد و شبهایِ سخت ، تازه عادت میکنی که دیگر سمتِ آن کتاب نروی . پس در واقع فراموشی در کار نیست ،
[ ما فقط به نبودنها عادت میکنیم . ]