هرکه به من میرسد
بوی قفس میدهد
جز تو که پر میدهی
تا بپرانی مرا...(:🕊
#شهید_آرمان_علی_وردی
#برادر_شهیدم
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
موقع رفتن بهش گفتم:
برو داداش،ولی برگـرد
یه لبخندی زد و گفت:
من دیگه برنمیگردم
گفتم: نزن این حرفو،تو بچه ڪوچیک داری
یه دست زد به گردنش و گفت:
این گردنو میبینے؟!
خوراک بریدنه!💔
#شهیدمحسنحججی
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
🔴با کلی عکس مستهجن وارد حیاط شد،بیشتر که دقت کردم دیدم یه تعداد مجله هست که روشون عکس چندتا زن با وضع نا مناسب هست.
بهش گفتم احمد اینا چیه مادر؟
گفت مامان داشتم از کنار دکه روزنامه فروشی محل رد میشدم دیدن اینا رو گذاشته جلو دکه واسه فروش
بهش گفتم مرد حسابی اینا چیه؟همه جوون ها رو به #گناه میندازه...
هرچی باهاش بحث کردم که اینا رو جمع کنه راضی نشد!🙄
آخر سر مجبور شدم کل شون رو بخرم ازش و بیارم تو حیاط خونه آتیش بزنم.
گفتم مامان با کدوم پول خریدی؟
گفت با پس اندازم !
گفتم مگه نمیخواستی با اون پول موتور بگیری؟😲
گفت مامان آخه هرجور فکر کردم دیدم موتور تهش منو تا سرکوچه میبره...
ولی اینجوری میتونم تا #بهشت برم..☺️
✅نقل قول از مادر شهید #احمد_کشوری
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
وای برما....
به کجا چنین شتابان
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
✨یکی از خصوصیات فائزه این بود که یک نماز قضا هم نداشت
و غبطه کسایی رو میخورد که نمازشون رو اول وقت میخونند.
📜|نقلازمادرشهیده
#شهیده_فائزه_رحیمی
#شهیده_دانشجومعلم
آرزوی شهادت 🦋
فائزه دختر درونگرایی بود
من تا موقعی که باهاش دوست بودم مستقیم ازش نشنیدم که بگه دوست داره شهید بشه
ولی بعضی موقع ها ازش میشنیدم که به شوخی میگفت الهی شهید بشی
یا موقعی بود که از شدت خستگی نشست و گفت وای خدایا چقدر خسته شدم الهی شهید بشم...
و به همین ریزه کاری ها که نگاه میکنم میبینم انگار که بله آرزوی شهادت داشت و این آرزو چیزی بود که توی دلش بین خودش و خدای خودش بود. چیزی نبود که مستقیم به زبون بیاره
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
#داستان_کوتاه
فرزند شیخ رجبعلی خیاط میگوید پدرم چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند. یکی ازدوستان پدرم نقل میکرد. یک روز با جناب شیخ به جایی میرفتیم که دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لبـاس شیـکی داشـت نگـاه میکند. از ذهنم گـذشت که شیـخ به ما میگوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و خود ایشان اینطور نگاه میکند! نگاهی به من کرد و فرمـود: تو هم میخواهی ببینی من چی میبینم؟ ببین! نگاه کردم دیـدم همینطور از بـدن آن زن مثل سُرب گـداخته، آتش و سرب مذاب به زمین میریزد و آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبـال اوست سـرایت میکند. شیخ رجبعلی فرمـود این زن راه میـرود و روحـش یقـه مـرا گـرفته او راه میـرود و مردم را همینطور با خـودش به آتش جهنـم می بَرَد.
📚 کتاب بوستان حجاب، ص۱
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●