🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#بیت_المال
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#مهدی_باکری
با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم میرفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرآت نمیکردم کولر رو روشنکنم. بالاخره بهخاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم. وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بندهسی «بندهی خدا» میدونی وقتی کولر روشن میکنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن میکنی؟
#مردان_بی_ادعا
#بیت_المال
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
🌹🕊🥀
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
#شهیدانه
خط مقدم جبهه بود.
گردان به میدون مین که رسید، مثل همیشه قرار شد تعدادی از رزمنده ها
برن و معبر باز کنن .
چندتاشون داوطلب شدن و رفتند.
او هم رفت.
چند قدم که رفت، برگشت.
15 سال بیشتر نداشت.
یعنی ترسیده بود! ....
خب! ترس هم داشت! ....
اما .... نه ....
پوتین هاشو از پاهاش در آورد و داد به یکی از بچه ها و گفت:
تازه از گردان گرفتم.
حیفه! بــیــت الــمــالــه...
و ... پابرهنه رفت...
خدایا کمک کن بتوانیم رهرو راه #شهدایی باشیم که با این چنین افکار پسندیده ای از جان خود گذشتند...
و رفتند تا ما در آرامش زندگی کنیم.
#بیت_المال
#حق_الناس
🥀 🕊🌹
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#حسین_صابری
#صرفه_جویی
در اولین ماموریتش چهار ماه در پاوه ماند و در درگیری با اشرار از ناحیه سر مجروح شد.
هر چه اصرار كردیم تا جهت مداوا به بیمارستان سپاه برود قبول نمیكرد.
آنقدر در استفاده از #بیت_المال دقت داشت كه میگفت: این كار برای سپاه خرج برمیدارد، درست نیست و حدود سه هفته جهت پانسمان به دكتر مراجعه میكرد و زحمت راه و هزینه آن را متقبل میشد تا در هزینهها صرفهجویی كرده و این مبالغ برای جبهه هزینه شود و پس از بهبودی از آنجا كه به برادرش حسن علاقه زیادی داشت دوباره عازم كردستان شد و یكماه همانجا ماند و هر بار كه حسن او را به ترمینال میآورد تا به تهران باز گردد، هنگام مراجعت به مقر، #حسین را زودتر از خود در آنجا میدید.
عشق #حسین به حضور در جبههها همه را مات و مبهوت ساخته بود.
راوی :
#خانواده_شهید
#شهید_حسین_صابری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
🌹 🕊🥀
🔹یک بار در شوش، از ساعت نه صبح تا یک بعد از ظهر تلاش کرد تا با تلفن عمومی با خانواده اش تماس بگیرد. گفتم: حاج آقا، سپاه که پنج خط تلفن دارد، از آنجا زنگ میزنیم، پولش را به حساب سپاه واریز میکنیم. گفت: نخیر، میخوام از #بیت_المال به هیچ شکلی استفاده نکنم. اگر خودم کوچکترین استفاده شخصی بکنم، دیگر به آن آقای نوعی نمیتوانم بگویم از بیت المال استفاده نکن. حتی هر ماه مبلغی از حقوق خود را به حساب سپاه واریز میکرد، مبادا از تلفن استفاده کرده باشد و هزینه آن را بیت المال بپردازد
🌹خاطره ای بیاد روحانی شهید عبدالله میثمی
📚کتاب "عبدالله" نویسنده: سردار سید علی بنی لوحی
#شهید_عبدالله_میثمی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠 بیت المال
🌷خادم بودیم، هر دویمان دوکوهه #خادم بودیم. زائران را که می آوردند برای بازدید، #ماشینی تهیه دیده شده بود تا فاصله یادمان گردانتخریب را که 2 کیلومتر با ساختمانهای دوکوهه فاصله داشت ببرد و برگرداند.
🌷من قرار بود همراه زائران بروم و برگردم، وقتی رسیدم به جلوی ساختمان مقداد، متوجه شدم #موبایلم را در حسینیه یادمان تخریب جا گذاشته ام. بعدازظهر بود، هوا نسبتا گرم بود. راه افتادم به سمت یادمان ...
🌷کسانی که این راه را رفته اند به خوبی میدادند که هیچ ساختمان و چادری وجود ندارد. #بیابان است و بیابان....
اواسط راه بودم که دیدم #تویوتا جلوی پایم ایستاد. #حمید بود. گفت خانم این وقت روز تنها کجا داری میری وسط این بیابون؟
جریان را برایش تعریف کردم.
🌷گفت الان باید برود یادمان تخریب و کار فوری دارد و کار من هم #کار_شخصی محسوب میشه و شما رو نمیتونم با ماشین ببرم. سوار ماشین شد و گاز داد به سمت یادمان....
من 2 کیلومتر که راه رفتم #بالاخره رسیدم به یادمان...تازه کارش تمام شده بود آمد و لبخند زد و گفت مسیر #برگشت را #باهم برمیگردیم.
🌷تویوتا را داد به سرباز و گفت ماشین را ببر جلوی ساختمان مرکزی.برای اینکه از #بیت_المال استفاده شخصی نکنیم. 2 کیلومتر راه رفته را باهم برگشتیم.
🌷پاهایم #توان نداشت.ولی آقا حمیدبرای اینکه ذهنم را مشغول کند از #گلهای کوچک زرد رنگ کنار جاده میچید و به من میداد تا بقول خودش مسافت را متوجه نشوم و پا به پایش بیایم......
جانش میرفت #اعتقاداتش حرف اول را میزد❤️
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#راوی_همسر_شهید
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●