eitaa logo
شهدا
660 دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
9.2هزار ویدیو
61 فایل
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال خانمان را چه کند دیوانه کنی هردو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند «برای شادی روح شهدا صلوات» تاسیس: 1401/22 پایان:شهادت به حمایتتون نیاز داریم🌿 بمونین برامون🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
یک هفته قبل از از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر مشغول دعا و گریه است و دارد با صحبت می‌کند. دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام. . 🍃صبح موقعی که جهاد می‌خواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی می‌گفتی؟ چرا اینقدر بی قراری می‌کردی؟چی‌شده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من به‌خاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم. گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز می‌خواندم . دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... . 🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر التماس برای چه بوده است !. راوی: مادرشهید 🌷 ‌‎‌‌‌●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم حاج آقا گفت :می خواهیم بریم سفر تو شب بیا خونھ مون بخواب،بد زمستانی بود . .سرد بود، زود خوابیدم ساعت حدود دو بود؛در زدند فکر کردم خیالاتی شده ام در را که باز کردم، دیدم و چند تا از دوستانش از آمده اند آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد، هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم! انگار کسی نالھ می کرد. از پنجره کھ نگاه کردم، دیدم آقا مهدی تویِ آن سرمای دمِ صبح، انداخته توی ایوان و رفتھ به🤍🌱!(: شهید‌مهدی‌زین‌الدین شهیدانهـ ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●