eitaa logo
شهدا
391 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
7.1هزار ویدیو
34 فایل
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال خانمان را چه کند دیوانه کنی هردو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند «برای شادی روح شهدا صلوات» تاسیس: 1401/22 پایان:شهادت به حمایتتون نیاز داریم🌿 بمونین برامون🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدای گمنام تفحص شده درسالهای ۱۴۰۰تا۱۴۰۲
شهدا
این مال تقریبا ۴ ماه پیشه
شهدا
برای فکر کنم هفته ی دفاع مقدسه بود آورده بودن تو چند شبی که نمایشگاه بود.شاید گذاشتن بودن
‍ 🔻بیوگرافی شهید ۲۴ ساله، سیدمهدی جلادتی؛ پایان ماموریت بسیجی شهادت است 🔹شهید سیدمهدی جلادتی ۲ آذر ماه سال ۱۳۷۸، در شب ولادت حضرت صاحب‌الزمان، چشم به جهانِ فانی گشود. وی اصالتا اهل گلپایگان بود ولی در تهران به‌دنیا آمد و بزرگ شد. شهید جلادتی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در بسیج مسجدِ حضرت میثم، واقع در منطقه ۱۴ تهران، گذراند و از مکتب حضرت روح‌الله(ره) کسب فیض کرد. 🔹وی با توجه به علاقه‌اش به رشته کامپیوتر وارد هنرستان فنی‌وحرفه‌ای «احمدی روشن» شد و در همین رشته تحصیلات دانشگاهی‌اش را ادامه داد. 🔹با اوج‌ گرفتن درگیری‌ها در منطقه غرب آسیا، علم شدن پرچم مبارزه با تروریسم‌ جهانی و راهی شدن خیل عظیم مدافعان حرم برای دفاع از ناموس شیعه و جمهوری اسلامی ایران، شهید جلادتی و بسیاری از دوستان وی به کار نظامی علاقه‌مند شدند. 🔹در همین راستا شهید جلادتی اقدامات لازم برای ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انجام داد. نهایتا وی در سال ۱۴۰۰ به عضویت رسمی نیروی قدس سپاه درآمد و در دفتر فرماندهی این نیرو مشغول به‌کار شد. 🔹پس از آغاز عملیات طوفان‌الاقصی و شدت گرفتن جنگ ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی علیه مردم مظلوم فلسطین و نقش ویژه‌ای نیروی قدس سپاه در پشتیبانی از جبهه مقاومت، شهید سیدمهدی جلادتی اول بهمن ماه ۱۴۰۲ وارد سوریه شد. شهید جلادتی و‌ هم‌رزمانش با ادامه دادن مسیر فرمانده شهیدشان، سردار حاج قاسم سلیمانی، خار چشم رژیم صهیونیستی شدند. 🔹نهایتا شهید جلادتی در تاریخ ۱۳ فروردین ماه ۱۴۰۳، در روز شهادت امیرالمومنین(ع)، در حالی که تنها دو روز به پایان ماموریت وی باقی مانده بود، در حمله هوایی رژیم صهونیستی به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق به شهادت رسید. 🔹لازم به ذکر است که پیکر این شهید، درست در روز پایان ماموریت‌ش، ۱۵ فروردین، به کشور بازمی‌گردد.💔 ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان 🔷️ دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان به تصاویری از یادمان شهدای نهر خَیّن ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
🩸برای بهترین دوستان خود آرزوی شهادت کنید 🌷شهید سردار زاهدی در کنار پیکر شهید سیدرضی پیش از اقامه نماز امام خامنه‌ای در محوطه بیت رهبری ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلا فِی سَبِیلِکَ خوش به حال آنهایی که می دانند چگونه رزق شهادت را بگیرند ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 💐 پيوسته بياد خدا باشيد كه الا بذكر الله تطمئن القلوب و براي اين كار به مكانهايي كه قداست دارد برويد مانند : مساجد و زيارت ائمه(ع) و زيارت اهل قبور و اماكن مذهبي و بياد داشته باشيد که محيط روي شخص بسيار تأثير مي گزارد ، شغلهايي را انتخاب كنيد كه در آن انسان با تقواتر شود و با كساني معاشرت كنيد كه رابطه شان با خدا بيشتر است. 🌹 🕊 🌹 🌹 ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉● 🌹 🕊🥀
🌹🏴🌹🕊🌹🏴🌹 شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است اصبغ بن نباته می‌گوید : چون بامداد شد ، حسن بن علی به میان مردم آمد و خطبه کرد : ای مردم، دیشب مردی شما را ترک گفت که پیشینیان در هیچ دانشی از او سبقت نگرفتند و پس‌ آیندگان نیز به هیچ کرداری به او نخواهند رسید... مرغ از قفس پرید، ندا داد جبرئیل: اینک شما و وحشت دنیای بی علی ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉● 🌹🏴🌹
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 روزه‌داری در گرمای ۵۰ درجه شهر رومادیه رمضان آن سال، بسیار سخت بود. هوای بالای ۵۰ درجه شهر رومادیه با نبودن امکانات سرمایشی و یخچال، توان اسرا را می‌گرفت. سه ماهه اول اسارت را گذرانده بودم. عراقی‌ها سعی می‌کردند از همان اوایل اسارت زهرچشمی از بچه‌ها بگیرند تا اسرا موفق به انجام عبادات و روزه نشوند، لذا طبق برنامه قبلی باید ساعت هفت و نیم صبح صبحانه را تحویل می‌گرفتیم. تقریباً شش قاشق آش شوربا مانندی سهم هر نفر بود. در کل شش سال اسارت فقط یک قاشق، یک بشقاب روحی و یک لیوان روحی داشتیم و برای نگه‌داری سهمیه صبحانه و ناهار مشکل داشتیم. به ناچار شش قاشق سهمیه صبحانه را داخل لیوان ریخته و ناهار هم که حدود هشت قاشق برنج بود را باز داخل همین لیوان می‌ریختیم. هنگام افطار هم معمولاً آب پیاز، آب لوبیا (گاهی دو دانه لوبیا سهم ده نفر بود!!!!)، آب بادمجان، آب گوجه فرنگی، آب بامیه و گاهی هم آب گوشت البته بدون گوشت به خوردمان می‌دادند. جایی برای گرم کردن شوربا و برنج داخل لیوان نداشتیم. مجبور بودیم آن‌ها را به‌صورت سرد با یک نان سَمون ( به اندازه یک نان ساندویج کوچک) که داخل آن خمیر بود و به اندازه کمی روی آن برشته شده بود افطار کنیم و سهمیه شام با مشخصاتی که بیان شد را برای سحر، داخل همان لیوان خالی شده می‌ریخیتم. راوی : .. ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉● 🕊🌹🕊
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 روزه‌داری در گرمای ۵۰ درجه شهر رومادیه آب سرد نداشتیم. گاهی بدون آب روزه می‌گرفتیم و برای افطاری مقداری آب برای نوشیدن داشتیم. همین مقدار آب هم بسیار گرم بود. بچه‌ها با ابتکار و خلاقیت خاصی شیشه‌های دارو را از سطل‌های زباله درمانگاه می‌آوردند و به دور آن پارچه می‌بستیم تا بتوانیم به این وسیله آن، آب خنک داشته باشیم. یکی از روزهای ماه مبارک در سال ۶۴ را خوب به یاد دارم. نزدیک به ۱۰۰ شیشه با پوشش پارچه، گوشه بازداشتگاه برای ۶۳ نفر گذاشته بودیم. همه چشم انتظار بودیم تا افطار شود و آب خنک بنوشیم. پنج دقیقه قبل از افطار، بعثی‌ها به داخل آسایشگاه ریختند و دستور دادند همه را بیرون از آسایشگاه بریزیم. لب‌های روزه‌دار اسرا با دیدن این صحنه، کویری‌تر شد. موقع افطار صحنه عجیبی رخ داد، بچه‌ها از تشنگی روی موزاییک‌های خیس زبان می‌کشیدند تا از باقی مانده‌های آب و نمناکی زمین حداقل بتوانند زبان و لب‌های خود را خیس کنند! هنوز که هنوز است موقع افطار موقع نوشیدن آب این صحنه را به خاطر می‌آورم. به سبب همین سرد بودن غذاها و نداشتن جایی خنک برای نگه‌داری آن‌ها، اسیران ایرانی دچار امراض گوارشی از قبیل اسهال خونی و غیره شدند، به همین دلیل بعثی‌‌ها به زور دهانمان را باز می‌کردند و قرص‌های مختلفی به داخل دهانمان می‌ریختند تا مثلاً ما را معالجه کنند ولی در اصل می‌خواستند تا ما روزه‌های خود را افطار کنیم. راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و و سلامتی و ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉● 🕊🌹🕊
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 ماه رمضان چند روز قبل از ، از سردشت مےرفتیم باختران بین حرف هایش گفت: « بچه ها! من دویست روز روزه بدهڪارم» تعجب ڪردیم گفت : « شش ساله هیچ جا ده روز نموندم کہ قصد روزه ڪنم. » وقتے خبر رسید شده، توی حسینیه انگار زلزلہ شد ڪسے نمےتوانست جلوے بچہ ها را بگیرد توے سر و سینہ شان مےزدند چند نفر بےحال شدند و روے دست بردندشان آخر مراسم عزاداری، آقای صادقے گفت « ، بہ من سپرده بود ڪہ دویست روز روزه ی قضا داره ڪے حاضره براش این روزه ها رو بگیره » همہ بلند شدند نفرے یک روز هم روزه مےگرفتند، مےشد ده هزار روز 📚 یادگاران، جلد ده، صفحه ۹۴ ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉● 🕊🌴🌹