🔹یک بار در شوش، از ساعت نه صبح تا یک بعد از ظهر تلاش کرد تا با تلفن عمومی با خانواده اش تماس بگیرد. گفتم: حاج آقا، سپاه که پنج خط تلفن دارد، از آنجا زنگ میزنیم، پولش را به حساب سپاه واریز میکنیم. گفت: نخیر، میخوام از #بیت_المال به هیچ شکلی استفاده نکنم. اگر خودم کوچکترین استفاده شخصی بکنم، دیگر به آن آقای نوعی نمیتوانم بگویم از بیت المال استفاده نکن. حتی هر ماه مبلغی از حقوق خود را به حساب سپاه واریز میکرد، مبادا از تلفن استفاده کرده باشد و هزینه آن را بیت المال بپردازد
🌹خاطره ای بیاد روحانی شهید عبدالله میثمی
📚کتاب "عبدالله" نویسنده: سردار سید علی بنی لوحی
#شهید_عبدالله_میثمی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
از یک محله به یک مدرسه میرفتند اما با دو مسیرِ متفاوت.
هر چه دوستش اصرار میکرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمیکرد.
میگفت: «این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم میشه!»
#شهید_علی_صیاد_شیرازی❤️
کتــاب یادگاران11، ص8
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
سعي ڪنيد عاشق باشيد!
عاشق خدمت ڪردن!
منتظر نباشيد ڪه ڪسي به شما بگويد خداقوت ، ڪسی از شما تشڪر ڪند
و یا ڪسی قدر ڪار و تلاش و مشقتی را ڪه ڪشیده اید بداند.
#شهید_حسین_ناجی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#محمد-تقی-سالخورده
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَینِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#شب_تون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
✍حسن درویش به پدرش ڪه وقتی متوجه شده بود پسرش در جبهه #فـرمـانـده هستش می گويد:
💢من فقط برای اسلام و اجرای احكام قرآن به سپاه رفته ام. #به_من_فرمانده_نگوييد. من خاك
پای بسيجيانم،من فقط يک خدمتگزارم.
💢حضرت امام با آن عظمت روحی اش می گويد: #به_من_رهبر_نگوييد خدمتگزار بگوييد و من ڪه خاك پای اويم به خود لقب فرمانده بدهم؟
💢در عملیات بدر، بصورت گمنام و بدون مسئولیت شرکت و در سخت ترین نقطه عملیات برای نابودی کمین های دشمن از ناحیه سر مورد اصابت تیر خصم قرار گرفت و جاودانه شد...
#سردارشهید_حسن_درویش
موسس تیپ ۱۷ علی بن ابیطالب
#شهادت؛ 63/12/21عملیات بدر
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
ازش گله کردم که چرا دیر به دیر سر میزند!
گفت پیش زن های دیگرم هستم..
گفتم: چی ؟!؟! گفت: مگه نمیدونستی؟
من چهار تا زن دارم..دیدم شوخی میکند
چیزی نگفتم؛ گفت جدی میگم.
من اول با سپاه ازدواج کردم، دوم با جبهه
ازدواج کردم؛ و بعد با شهادت ازدواج کردم..
و آخرش هم با تو ازدواج کردم..
#شهید_مهدی_زینالدین
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
با اصرار میخواست از طبقهی دومِ آسایشگاه به طبقهی اول منتقل شود.
با تعجب گفتم: «به خاطر همین من رو از دزفول کشوندی تهران!» گفت: «طبقهی دوم مشرف به خوابگاه دخترانه است. دوست ندارم در معرض گناه باشم».
وقتی خواستهاش را با مسئول آسایشگاه در میان گذاشتم نیش خندی زد و با لحن خاصی گفت: «آسایشگاه بالا کُلی سرقفلی داره، ولی به روی چشم منتقلش میکنم پایین».
#شهید_عباس_بابایی
📚کتــاب پرواز تا بینهایت، ص35
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#وقتى_كه_دیگر_کولهپشتی_نمانده_بود...!!
🌷در عملیات والفجر ، گردان «یا رسول» تلفات زیادی داد و خیلی از بچههایی که در این گردان بودند، به شهادت رسیدند. به دستور حاج حسین بصیر، باید به این گردان میرفتم تا کار مداوای مجروحان را انجام دهم. از قبل هم هیچگونه توجیهی نشده بودم و اطلاعی از موقعیت آن منطقه نداشتم. حوالی ساعت ١١ شب بود که به آنجا رسیدم و کارم را در سنگر بهداری شروع کردم. نیروهای کمکی در حال ورود به منطقه بودند که ناگهان عراقیها منور زدند و وقتی متوجه حضور آنها شدند، منطقه را زیر رگبار و آتش سنگین گرفتند، حجم آتش به گونهای بود که بسیاری از بچهها را زمینگیر کرد و یکی پس از دیگری در اثر اصابت تیر و ترکش به زمین میافتادند. فوراً دست به کار شدم و کار مداوای مجروحان را آغاز کردم. با باند و هر چیزی که در دست داشتم، سعی میکردم جلوی خونریزی مجروحان را بگیرم. رفته رفته وسایل پانسمان تمام شد، دیگر....
🌷دیگر نه خبری از باند بود که بتوانم جلوی خونریزی را بگیرم و نه از وسایل پانسمان. به ناچار سراغ بچههایی که شهید شده بودند، رفتم و از داخل کوله پشتیشان هر چه که داشتند، را درآوردم تا شاید بتوانم چیز به درد به خوری که به کارم بیاید، پیدا کنم. دیگر کوله پشتی نمانده بود که بتوانم از وسایل داخل آن استفاده کنم. نمیدانستم باید چکار کنم. آتش عراق، همچنان ادامه داشت و تعداد شهدا و مجروحین لحظه به لحظه بیشتر میشد. چارهای جز استفاده از پیراهن و پارچههای همراه شهدا نداشتم. با اینکه این کار خیلی برایم سخت بود اما با پاره کردن آستین لباس شهدا، چفیه و هر چیزی که همراهشان بود و با آن میتوانستم جلوی خونریزی را بگیرم، کار امدادرسانی را انجام میدادم. وقتی به بالای سر شهدا میرفتم تا لباسشان را پاره کنم، اشکم در میآمد اما چارهای جز این نداشتم و با همین شیوه توانستم تعداد زیادی از بچهها را از خطر مرگ نجات بدهم.
راوی: رزمنده دلاور امدادگر رضا دادپور
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
•
اصن بایدم ترور میشد،
اونم وسط بازار تهران...!
آخه مسؤل بود،
اونم از مسؤلین
قوه قضائیه!!!
اما شبا تو زیرزمین خونش
خیاطی میکرد،
تا حقوق خودشو به
جمهوری اسلامی
تحمیل نکنه!
#شهیدسیداسداللهلاجوردی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
✍هر وقت از سوریه تماس میگرفتن، میخندیدن و میگفتن از تمام وسایلی ڪه برام گذاشتین فقط قـرآن به ڪارم میاد
قرآن مدام تو جیبش بود و آن را
می خواند، در هنگام رفتنش هم یه قرآن تو جیبی با معنی براش گذاشتم چون عادت داشت قرآن رو با معنی بخونه.
#شهید_حمید_سیاهڪالی_مرادی
#راوی : همسرشهید
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
📃فـــرازی از #وصیتنامه
در بـدتریـن...
شرایط اجتماعی, اقتصادی و ....
پیرو ولی فقیه باشید
هیچگاه این سید مظلوم،
حضرت آقـا سیـدعلی را تنها نگذارید.
امـر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خـون شهـدا پـایمـال شود...
#جانباز_فتنه۸۸
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_معزغلامی
#شهادت: ۹۶/۰۱/۰۴ سوریه🕊
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●