#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم
کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم
تا سحر خواب نداری و دعا گوی منی
شده بیماری تو قاتل جانم ، چه کنم
مردم از گریه ی تو خسته ، تو از گریه ی من
اشک از دیده ز داغت نفشانم ، چه کنم
من که صد ها گره ی کور به دستم وا شد
گِرِهم روی گره خورده ندانم ، چه کنم
حاضرم جان بدهم چهره ی خود باز کنی
گرچه شرمنده از این روی نهانم ، چه کنم
تا مغیره رسد از راه حسن می لرزد
من به حال پسرم بس نگرانم ، چه کنم
گیرم از کوچه به یادت رفت و آمد نکنم
با در سوخته ی خانه ندانم ! ! ، چه کنم
استخوان های تو بیرون زده لاغر شده ای
چِقَدَرَ پیر شدی یار جوانم ، چه کنم
ای زمین خورده ، علی هست زمین خورده ی تو
بیش از این نیست به تن ، تاب و توانم ، چه کنم
به یقین حرف دلم بود که "انسانی" گفت:
"من زمین خورده ترین مرد زمانم ، چه کنم"
سعید_خرازی