7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🎬 #کلیپ ؛ #موشن_گرافیک
▪️ صندلی چرخدارش کنار یک لبهٔ سیمانی در خیابان گیر کرد. پسری به کمکش آمد.
ناگهان صندلی چرخدار واژگون شد. مرد جانباز با صورت زمین خورد. اشک در چشمانش حلقه زد و بلندبلند گریه کرد.
پسرک با ناراحتی گفت: «آقا گریه نکن، به خدا من قصدی نداشتم!»
مرد جانباز گفت: «من برای خودم گریه نمیکنم! حالا فهمیدم از روی اسب بدون دست زمینخوردن، چقدر سخته!»
🚩 اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلآءَ
▪️ #بفرمایید_روضه ۵ ؛ #محرم
-----•••🕊•••-----
✌️ @tafakor_at 💬
-----•••🕊•••-----
2.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🎬 #کلیپ ؛ #موشن_گرافیک
▪️ تیر را در چلهٔ کمان گذاشت.
- پدر را بزنم یا نوزاد را؟
- مگر سفیدی زیر گلو را نمیبینی؟!
🚩 اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلآءَ
▪️ #بفرمایید_روضه ۷ ؛ #محرم
-----•••🕊•••-----
✌️ @tafakor_at 💬
-----•••🕊•••-----
3.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🎬 #کلیپ ؛ #موشن_گرافیک
▪️ اطراف خیمه گذر میکرد. اطراف بیابان...
خم میشد.
چیزهایی از روی زمین جمع میکرد.
بچههای کوچک با تعجب نگاهش میکردند.
دستان اباعبدالله پر از تیغ بود.
بچهها دلیل این کار را نمیدانستند.
فردای آن روز، وقتی خیام آلالله آتش گرفت و بچهها پابرهنه به هر سو میدویدند، حکمت کار را فهمیدند.
🚩 اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلآءَ
▪️ #بفرمایید_روضه ۸ ؛ #محرم
-----•••🕊•••-----
✌️ @tafakor_at 💬
-----•••🕊•••-----