حکایت کدخدای خوش حساب
یه اربابى بود که یه زن و دو تا پسر و دو تا دختر داشت. یه روز کدخدای دِه پنج تا غاز ورداشت از ده آورد براى ارباب. ارباب گفت:«کدخدا، حالا که این پنج تا غاز آوردی، خودتم باید قسمت کنی که میون ما دعوا نشه. اگه به پسرا بیشتر بدى دخترا اوقاتشون تلخ میشه، اگه به دخترا زیادتر بدى پسرا بدشون میاد». کدخدا هم گفت:«منم همچى تقسیم مىکنم که هیچ کدوم زیاد و کم نبره». ارباب گفت:«بسمالله! بفرما ببینم چطور قسمت مىکنی!»
کدخدا گفت:«خیلی خوب، ارباب، تو با زنت دو نفر هستین، یه غاز مال شما، میشه سه نفر، دو تا پسرام دو نفر هستن، یه غازم مال اونا، اونم سه نفر، دو تا دخترام دو نفر هستن یه غازم مال اونا، اونام سه نفر. من خودم یه نفر هستم دو غازم مال من، مام سه نفریم. همهمون مساوی، سهتا سهتا شدیم». ارباب خندید و گفت:«خیلی خوب، حالا غاز خودمونو مىکشیم، گوشتشو چطور قسمت کنیم که دعوا نشه؟» کدخدا گفت: غازو بکشین، شب منو دعوت کنین بیام قسمت کنم!»
شب شد، کدخدا اومد. غازو پختند، آوردن سر سفره، گفتند:«کداخدا بسمالله، قسمت کن!» کدخدا گفت:«آقاى ارباب، شما سرِ خونواده هستید، این کله غاز مال شما، نوشِ جونتون!» دو تا بالشو ورداشت، داد به دوتا دخترا، گفت:«تا کى تو خونه بابا نشستین؟ این بالارو بگیرین، پر بزنین برین خونه شوهرتون، پدر و مادرو راحت کنین!» دو تا پاهاى غازو ورداشت، داد به دو تا پسر، گفت:«این پاهارو بگیرین، همون راهى که پدرتون رفته، همون راه رو بگیرید و برید!» دل غازو درآورد، داد به زن ارباب، گفت:«این صندوقخونهی عشقِ دل غازو بخور، عشق و محبتت به شوهرت زیادتر بشه!» کدخدا بقیه غازو ورداشت و گفت: «اینم حق زحمه من که به این خوبى براتون قسمت کردم.»
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺رسول خدا صلي الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
📜یا اباالحسن! به درستی که خدای تعالی قبر تو و فرزندان تو را بقعههایی از بقعههای بهشت و عرصهای از عرصههای آن قرار داده است.
و دلهای بزرگان از مردم و برگزیدگان بندگان خود را به آنها مایل ساخته تا خواری و اذیتها در راه [زیارت] شما را متحمل شوند و قبور شما را تعمیر کنند و بسیار به زیارت قبور شما آیند.
تا موجبات تقرب به خدا و دوستی پیغمبرش را فراهم سازند.
یا علی! شفاعت من مخصوص این گروه خواهد بود و آنان بر حوض من وارد خواهند شد و ایشان فردا زیارت کنندگان من در بهشت خواهند بود.
📚تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۲
📚بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۱۲۱
🍁#حدیث_گرافی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😑حق الناس همیشه که مربوط به پول نیست‼️
🔈 #گزیده_مراسم_حرم : حجت الاسلام سجادی
📱تلفن پاسخگویی به سؤالات شرعی و اعتقادی حرم مطهر رضوی 👈 ۰۵۱۳۲۰۲۰
#احکام_شرعی #احکام_حقالناس
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨آیه وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمينَ [118]
💫و بگو: «پروردگارا! مرا بيامرز و رحمت كن و تو بهترين رحمكنندگانى».
📖آیه ۱۱۸سوره مبارکه مومنون
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#احسن_القصص
✨#داستان_های_بحار_الانوار
✨#جلد_چهارم
👈 مقدس اردبیلی در محضر امام زمان عج
🌴عالم فاضل و پرهیزگار میر علام(که از شاگردان مقدس اردبیلی بوده است) می گوید: در یکی از شبها در صحن مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام بودم مقدار زیادی از شب گذاشته بود که ناگاه دیدم شخصی به طرف حرم امیرالمؤمنین می رود. وقتی نزدیک او رفتم، دیدم استاد بزرگ و پرهیزگارم مولانا مقدس اردبیلی (قدس سره) است.
🌴من خود را از او پنهان کردم، مقدس به درب حرم رسید. در بسته بود، ولی به محض رسیدن او، در باز شد و وارد حرم گردید. در کنار قبر مطهر امام قرار گرفت. صدای مقدس را شنیدم مثل این که آهسته با کسی حرف می زند. سپس از حرم بیرون آمد در بسته شد.
🌴من به دنبال او رفتم، از شهر نجف خارج شد و به طرف کوفه رهسپار گشت. من هم پشت سر او بودم به طوری که او مرا نمی دید. تا این که داخل مسجد کوفه شد و به سمت محرابی که امیرالمؤمنین علیه السلام آنجا شهید شد، رفت و مدتی آنجا توقف کرد، آن گاه برگشت از مسجد بیرون آمد و به سوی نجف حرکت کرد.
🌴من همچنان دنبال او بودم تا به دروازه نجف رسیدیم، در آنجا سرفه ام گرفت، نتوانستم خود داری کنم، چون صدای سرفه مرا شنید برگشت و نگاهی به من کرد و مرا شناخت، گفت: تو میر علام هستی؟ گفتم: آری! گفت: اینجا چه می کنی؟ گفتم: از لحظه ای که شما وارد صحن مطهر شدید تاکنون همه جا با شما بوده ام. شما را به صاحب این قبر سوگند می دهم! آنچه در این شب بر تو گذشت از اول تا به آخر برایم بیان فرمایید.
🌴گفت: می گویم، به شرط این که تا زنده ام به کسی نگویی! وقتی اطمینان پیدا کرد به کسی نخواهم گفت، فرمود: فرزندم! بعضی اوقات مسائل علمی بر من مشکل می شود، به حضور آقا امیرالمؤمنین رسیده و حل مشکل را از او می خواهم و پاسخ پرسشها را از مقام آن حضرت می شنوم، امشب نیز برای حل مشکلی به حضورش رفتم و از خداوند خواستم که مولا علی علیه السلام جواب پرسشهایم را بدهد.
🌴ناگاه صدایی از قبر شریف شنیدم که فرمود: برو به مسجد کوفه و از فرزندم قائم سؤال کن! زیرا او امام زمان تو است. من هم به مسجد کوفه آمدم و به خدمت حضرت رسیدم و مسأله را پرسیدم و حضرت پاسخ داد و اینک برگشته به منزل خود می روم.
📚 بحار ج 52، ص 174
#تشرفات
@tafakornab
@shamimrezvan
🔴حکایت خربزه شیرین خوردن لقمان از روی قدردانی
لقمان، غلامی دانا و درستکار بود و شب و روز در کار برای ارباب خود تلاش میکرد. ارباب او هم وقتی درستکاری و زیرکی لقمان را می دید، او را عزیز میداشت و به او ارزش زیادی میداد. تا جایی که در مهمانی ها هر گاه غذا می آوردند، ارباب از لقمان میخواست با آنها غذا بخورد و تا لقمان غذا نمی خورد، ارباب هم دست به غذا نمی زد.
روزی برای آنها خربزه ای آوردند. ارباب در حضور میهمانان دستور داد تا لقمان را پیش او بیاورند. سپس از روی علاقه تکه ای از خربزه را برید و به لقمان داد. لقمان قاچ خربزه را از دست ارباب گرفت و با علاقه آن را خورد.
وقتی ارباب شور و علاقهی لقمان را در خوردن خربزه دید، تکه های دیگری برید و به او داد تا به هفده تکه رسید. لقمان همچنان تشکر میکرد و با اشتیاق میخورد. عاقبت یک تکه از خربزه باقی ماند و ارباب با خودش گفت: این یک تکه را خودم می خورم تا ببینم چقدر شیرین است که لقمان اینطور با لذت میخورد.
ارباب تکه آخر خربزه را در دهانش گذاشت تا بخورد اما دید آن چنان تلخ است که گلو را میسوزاند.
ارباب از لقمان پرسید: چطور توانستی این زهر و تلخی هربزه را تحمل کنی و آن را با این اشتیاق و شادی خوردی و اصلا چرا به روی خودت نیاوردی که تلخ است؟
لقمان گفت: من از دست تو آنقدر میوه های شیرین و غذاهای لذیذ خورده ام که حالا خجالت کشیدم به خاطر خربزه تلخی که یک بار از تو به من رسید، شکایت کنم.
ارباب لبخند پر مهری از روی رضایت بر لبش نقش بست. حاضرین نیز همه لبخند زدند و قدردانی و سپاسگزار بودن لقمان را تحسین کردند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
وقتی رنگت خــدایی میشود
دنیا و سختیهایش هم زیباست
انگار همهچیز به بهترین شڪل است
چــــون تو در پنــاه
بهترین معنای زندگی هستی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🔴داستان کوتاه حضرت علی (ع)
از يمن جماعتى نزد پيغمبر آمدند و گفتند: ما بقاياى ملك مقدم هستيم از آل نوح، و از براى پيغمبر ما وصیی بود كه اسم او سام بوده است. خبر داده در كتابش به اين كه از براى هر پيغمبرى معجزه ای است و نيز از براى او وصيى هست كه قائم مقام او مى شود.
وصى تو چه كسى است؟ آن حضرت اشاره فرمود به طرف على (ع)، پس گفتند: يا محمد (ص) اگر از وصى شما بخواهيم كه سام بن نوح را زنده كند، مى تواند؟ فرمود: بلى، به اذن خدا. سپس فرمود: يا على بلند شو با آنها به مسجد نزديك محراب برو و پاى خود را به زمين بزن.
پس على (ع) نزديك محراب رفت و در دست آن جماعت نوشته هايى بود. على (ع) دو ركعت نماز خواند و پاى خود را به زمين زد در آن هنگام زمين شكافته شد و لحد و تابوتى ظاهر شد، سپس پيرمردى از تابوت بلند شد و ايستاد كه صورت او مثل ماه شب چهارده مى درخشيد و خاك از سر خود مى افشاند.
سپس صلوات فرستاد بر على (ع) و گفت: شهادت مى دهم كه معبودى جز ذات پروردگار نيست. و اين كه محمد (ص) سيد پيغمبران است و به درستى كه تو وصى محمد و سيد اوصيا هستى. منم سام بن نوح، پس آن جماعت باز كردند صحيفه هاى خود را چنان كه وصف شده بود ديدند.
سپس آن قوم گفتند: مى خواهيم كه سوره اى از صحف را بخوانى. پس شروع كرد به خواندن، تا آن كه سوره را تمام كرد، سپس سلام كرد بر على (ع) و به همان حالت كه بود خوابيد و شكاف زمين به هم آمد و آن جماعت تماما گفتند: ان الدين عندالله الاسلام، و مسلمان شدند.
📚مناقب اهل بيت، ص 45 و 46.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احسن_القصص
#تلنگر
🌸فردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت:
من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم!
امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است)
امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است)
امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت:
نمی توانم چیزی نخورم .
امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو.
مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند.
امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود.
امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟
او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست.
( بحار الانوار جلد 78 صفحه 126)
#کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
💕نصیحت ڪن،
اما رسوانڪن
سرزنش ڪن،اما
جریحه دار نڪن
بهشت وعده دور از
دسترسی نیست
اگربی بهانه خوب باشیم
عادلانه این است ڪه
بهشت موعود
بیش ازهمه سهمِ آنها
باشد ڪه ڪمتر دل شڪسته اند
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💫امشب از خــدایـی کـه
✨از همیشه نزدیکتر است
💫برایتان عاشقانهترین
✨لحظات را میطلبم
💫زیبـاتـریـن لبخندها
✨را روی لبهایتان و
💫آرام ترین لحظات را
✨برای هر روز و هر شبتان
💫شبتون خـوش در پنـاه خــدا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از بنرها
#گلچینی ازبهترین های ایتا اینجاس👇👇
ذڪرهاےگرـღـگشا همه حاجات مهم وختم هفتگی خانه دارشدن ومادر همه ذکرها برای درمان تمام امراض درعکس کانال سنجاق شده
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
مـتـن هــایے از جنس آگاهی وداستانهای زیبا وآموزنده
eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
عجیب اما واقعی عجایبی که هیچ جا ندیده اید اینجاس
عجایب و دیدنیها و شگفتیهای جهان
http://eitaa.com/joinchat/3579904022Ca7da734213
راز زندگی زناشویی عالی اینجاس همسرداری عاشقانه
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
مفاتیح همراه واسرار نماز وذکر روزانه وتعقیبات نماز وتقویم نجومی
http://eitaa.com/joinchat/1501757468C885d27dfb4
دلتنگ ڪــღــربــلایی بیا اینجا کربلایی شو
http://eitaa.com/joinchat/1068105750Cf2670e35cc
https://eitaa.com/joinchat/1066860566C7019303c3b
#ڪـانـال_تخصصےطــღــب_شــفا👆به ما بپیوندید👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 پروردگارا !
بر هر چه بنگرم...
تـو را می بینم ...
چه مبارک است
روزی که با نام تو
و توکل بر اسم اعظمت...
آغاز می گردد ....
🌸 برای آغاز دوباره زندگی
🌸بسم الله الرحمن الرحیم
🌸 الهی به امید تو
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ السلام علیک یا ابا صالح المهدی
❤ #سلام_امام_زمانم
سلام ای همه #هستی اَم، تمام دلم
سلام ای که به #نامت،سرشته آب و گلم
سلام حضرت دلبر، بیا و رحمی کن
به پاسخی بنوازی تو قلب مشتعلم..
امام خوب زمانم هر کجا هستید
با هزاران عشق و ارادت سلام
السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْک یا شَریکَ الْقُرْآنِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
🌼 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
تعجیل در ظهور مولا صلوات
🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌹و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنتَ
.پروردگارا! تکالیف و سختی هایی که توانش را نداریم، بر دوشمان قرار مده و از ما در گذر و ما را ببخش و بر ما رحم بفرما.
📖تلاوت قسمتی از سوره البقره آیه۲۸۶
#تلاوت_خاشعانه_دلنشین
#شیخ_عبدالباسط_عبدالصمد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✍#پیمان_با_خدا
ملاحسین واعظ کاشفی در اخلاق محسنی مینویسد:
برای یکی از پادشاهان مشکلی پیش آمد، او با خدا عهد کرد که اگر کار من به نیکی پایان پذیرد هر چه پول در خزانه دارم به مستمندان میدهم، خداوند نیز خواسته ی او را برآورد. پادشاه تصمیم گرفت به پیمان خود وفا کند، خزانه دار را خواست و دستور داد موجودی را حساب کند. پس از بررسی معلوم شد پول زیادی در خزانه موجود است، امیران دولت گفتند: این همه پول را نمی توان به مستمندان پرداخت؛ زیرا مملکت از نظر مالی آشفته خواهد شد و اداره ی لشکر به این پول نیاز دارد. شاه گفت: من عهد کردهام و خلاف آن نمی کنم. گفتند: علما به ظاهر آیه ی «وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا » استدلال میکنند و میگویند لشکریان کسانی هستند که خراج جمع میکنند و خود ایشان بنا بر این آیه یک دسته از مستحقان هستند. پادشاه از این سخن در اندیشه شد و پیوسته فکر میکرد. روزی کنار غرفه ای نشسته بود، ژولیده ای شبیه دیوانگان از راه میگذشت، پادشاه او را خواست و جریان پیمان را برای او بازگو کرد و گفت: نظر تو چیست؟ گفت: اگر شهریار هنگام پیمان بستن با خدا، سپاهیان را از خاطر گذرانده باشد صحیح است وگرنه نمی توان به آنها داد. شاه گفت: من در آن هنگام فقط به یاد مستمندان بودم. یکی از امیران گفت: ای دیوانه! مال بسیار است و سپاهیان نیز بی برگ و نوایند. ژولیده روی از او برگرداند و به شاه گفت: اگر دیگر با کسی که پیمان بستی کاری نداری وفا نکن؛ ولی چنانچه به او احتیاج داری به عهد خویش وفا کن. پادشاه چنان تحت تأثیر قرار گرفت که اشک از دیدگانش فرو ریخت و همان دم دستور داد اموال را بین فقیران تقسیم کنند.
وعدهها باید وفا کردن تمام
ور نخواهی کرد، باشی سرد و خام
وعده ی اهل کرم گنج روان
وعده ی نا اهل شد رنج روان
در کلام خود خداوند ودود
امر فرموده است أوفوا بالعهود
گر نداری خوی ابلیسی بیا
باش محکم بر سر عهد وفا
"مولوی"
📙هزارویک حکایت اخلاقی
✍ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✍#همسایگی_مردگان
سید نعمت الله جزائری در الأنوار العمانیه مینویسد:
جوانی به تمام معاصی آلوده بود به طوری که عمل ناشایستی نبود که انجام نداده باشد. اتفاقا مریض شد. هیچ کدام از همسایگان به عیادت او نرفتند. یکی از همسایگان را خواست و به او گفت: همسایهها در زندگی از من ناراحت بودند و از مجاورت من رنج میبردند، قطعا بعد از مرگ نیز کسانی که در اطراف من هستند رنج خواهند برد، پس مرا در گوشه ی خانهام دفن کنید. وقتی از دنیا رفت در خواب دیدند
دارای وضع بسیار شایسته ای است، پرسیدند: با تو چه معامله شد؟ گفت: به من گفته شد:
بنده ی من! تو را تنها گذاشتند و به تو اعتنا نکردند؛ ولی من از تو رو برنمیگردانم و تنهایت نمی گذارم.
📙پند تاریخ2. پند تاریخ111/2 -112؛ به نقل از: دار السلام 195/2.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
📚داستانک خواندنی!!!
انسان سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچ کسی ریالی کمک نمیکرد فرزندی هم نداشت وتنها با همسرش زندگی میکرد در عوض قصابی در آن شهر به نیازمندان گوشت رایگان میداد روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هر چه اورا نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخای در جواب میگف نیاز شما ربطی به من نداره بروید از قصاب بگیرید تااینکه او مریض شد احدی به عیادت او نرفت این شخص در نهایت تنهایی جان داد هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود همسرش به تنهایی او را دفن کرد اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد اوگفت کسی که پول گوشت رامیداد دیروز از دنیا رفت!!
🔹زودقضاوت نکنیم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پدرومادر
پدر و مادر
مثل قند هستن
چای زندگیت را که
شیرین کردن
خودشان تمام میشوند...
تا هستند قدرشان را بدانیم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
# پیام_سلامتی:
#آیا_میدانید⁉️
⇦به نان جو «اکسیر سلامت» ميگن؟
⇦زیرا مفید برای↯↯
⚜لاغری
⚜کمخونی
⚜سلامت قلب
⚜آرامش اعصاب
⚜حفظ شادابی پوست
⚜پاکسازی دستگاه گوارش
⚜جلوگیری از سفیدشدن مو
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🔴حیله های شیطان در لحظه مرگ انسان!
✳️موقعى که انسان در حال احتضار قرار مى گیرد ونزدیک است جان از بدنش مفارقت کند، شیطان با فرزندان و یاران خود بر بالین او حاضر مى شوند و تلاش مى کنند تا با حیله هاى مختلف ایمان او را گرفته و آن را از چنگش بیرون آورند و این سخت ترین حالت براى محتضر است .
وارد شده است :
انسان هنگام مرگ ، زیاد تشنه مى شود. شیطان از این فرصت براى گرفتن ایمان او استفاده مى کند و ظرف پر از آب سرد و گوارایى را در دست گرفته و بر بالین انسان مى ایستد و ظرف را حرکت مى دهد.
🔅محتضر در حالى که شیطان را نمى شناسد به او مى گوید: مقدارى از این آب را به من بده تا بیاشامم .
🔥شیطان در جواب او مى گوید: اگر مى خواهى به تو آب دهم ، بگو خدایى در عالم وجود ندارد.اگر جواب او را ندهد و صورت خود را از او برگرداند، شیطان از طرف پا ظاهر مى شود و آن ظرف را حرکت مى دهد. شخص مؤ من باز درخواست مقدارى آب مى کند.
🔥شیطان مى گوید: اگر مى خواهى به تو آب دهم ، بگو محمد صلى الله علیه و آله و سلم پیامبر من نیست . اگر او ایمانش عاریه اى باشد آن جمله را مى گوید و بدین وسیله ایمان خود را به شیطان مى دهد و کافر از دنیا مى رود.
💥در این هنگام آن ملعون آب را روى زمین مى ریزد و ظرف را مى شکند و مى گوید: من کار خود را کردم و احتیاجى به تو ندارم . اما اگر ایمانش ثابت و محکم باشد کلام شیطان را رد مى کند و به او توجهى نمى نماید.
🔵اگر انسان مى خواهد ایمانش دستخوش وسوسه هاى شیطان نگردد:
✨به بندگان خدا ستم روا ندارد،
✨دعاى عدلیه را زیاد بخواند،
✨اعتقاد خود را به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه معصوم علیهم السلام محکم کند.
✨ نمازهاى خود را ضایع نکند و از آن ها مواظبت نماید در اول وقت بخواند.
🌺از امام صادق علیه السلام نقل شده است : کسى که از نمازهاى خود مواظبت کند و آنها را با شرائطش انجام دهد. هنگامى که شیطان براى گرفتن ایمانش نزد او حاضر مى شود "ملک الموت " آن ملعون را مى راند و دور مى گرداند و شهادتین را به او تلقین مى نماید.
🔥حتی شیطان ممکن است به صورت جد و پدر انسان در آید و بگوید: از مذهب و ایمان خود دست بردار، زیرا من هم بر این دین بودم و اکنون مرا به واسطه آن عذاب مى کنند.سپس فرمود: از این جهت خویشان محتضر باید شهادتین را به او تلقین کنند و اعتقادات را به وى تذکر دهند؛ زیرا شیطان دشمنى آشکار براى انسان است!
🌇🌷🌇🌷🌇🌷🌇🌷🌇🌷
📚انسان از مرگ تا برزخ,نعمت الله صالحى حاجى آبادى
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام
صبح زیباتون بخیر و شادی
الهی همیشه شاد باشید
الهی همیشه سالم باشید
الهی که حاجت روا باشید
🌹 چهارشنبه تون پر از بهترینها
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
سر و گوش آب دادن
این اصطلاح را هنگامی به کار میبرند که کسب خبر و گردآوری اطلاعات مراد گوینده باشد.
در روزگاران گذشته که حمام عمومی و خزینهدار وجود داشت، مردمی که به حمام میرفتند ناگزیر بودند که چند ساعت از روز را در صحن حمام به نظافت و شستشوی خود و کودکانشان بپردازند. زنان خانه دار نیز که از نظر معاشرت در بیرون از خانه محدودیتهایی داشتند بهترین فرصت را در حمام مییافتند تا برای هم سفره دل را بگشایند و رویدادهای هفتهای را که گذشت برای یکدیگر تعریف کنند. در حمامهای زنانه چون زنان در گروههای دوتایی، سهتایی و چهارتایی با هم حرف میزدند، سر و صدای زیادی در صحن حمام ایجاد میشد و به همین دلیل چون صدای کسی درست شنیده نمیشد همگی مجبور بودند حرفهای خود را با صدای بلند برای یکدیگر تعریف کنند.
کسانی هم که با یکدیگر اختلافی داشتند و گاه هر دو در حمام حضور داشتند از این فرصت استفاده میکردند و برای آن که بدانند که آن دیگری پشت سر او چه میگوید و چگونه از او بدگویی میکند، یکی از آشنایانشان را به بهانهی شستشوی تن به درون خزینه میفرستادند تا "سر و گوش آب بدهد". یعنی وانمود کند که دارد خود را میشوید ولی دزدانه به حرفها گوش بدهد و خبرها و بدگوییها را برای فامیل خود ببرد.
به طور کلی در آن روزگار هر کس میخواست از اوضاع و احوال و رویدادهای روزهای گذشته در محل باخبر شود با رفتن به حمام و "سر و گوش آب دادن" در خزینه و دزدانه گوش دادن به گفتههای دیگران که با صدای بلند با یکدیگر حرف میزدند، از همه این رویدادها آگاه میشد.
بدین ترتیب عبارت "سر و گوش آب دادن" که هم برای جاسوسی کردن و هم برای کسب خبر به کار میآمد، رفتهرفته در میان مردم به صورت اصطلاح در آمد.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🔷🔶🔸➰〰➰🔸🔶🔷
⚜ #نـشــــــــــونـــــے⚜
🔔 #مراحلخودسازی
👌مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ
🔹 کسی ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﺴﺎﺏ ﻛﺸﺪ، ﺳﻮﺩ می ﺑﺮﺩ
🔸ﻭﺁﻥﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻏﻔﻠﺖ ﻛﻨﺪ، ﺯﻳﺎﻥ می ﺑﻴﻨﺪ
🔹 ﻭ کسی ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺘﺮﺳﺪ ﺍﻳﻤﻦ ﺑﺎﺷﺪ
🔸ﻭ کسی ﻛﻪ ﻋﺒﺮﺕ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺁﮔﺎهی ﻳﺎﺑﺪ
🔹 ﻭ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﮔﺎهی ﻳﺎﺑﺪ می ﻓﻬﻤﺪ
🔸ﻭ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
#نشونی #نهج_البلاغه
💌 حکمت۲۰۸ نہج البلاغہ
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
✨﷽✨
‼️داستان تربیتی واقعی
💎معلّم از دانشآموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد، همه او را تمسخر کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد. زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگهای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچکس در این مورد صحبت نکند. روز بعد، معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّهها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود. بچّهها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار میکرد و از بچّهها میخواست تشویقش کنند. دیگر کسی او را مسخره نمیکرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" مینامیدند، نیست و تمام تلاش خود را میکرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند.
💥آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاسهای بالاتر رفت. وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و اکنون پدر پیوند کبد جهان است.
📚کتاب زندگانی دکتر ملک حسینی
🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶
🔸🔸@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان