eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 در خانه یکی از دوستانش که از بزرگان نیشابور بود، میهمان بود. از هشتی ورودی خانه، صدای او را می‌شنید که در حال نصیحت و اندرز شخصی بود. آن شخص به دوست ابوریحان می‌گفت: « نقشی بر دکان خود افزون کنم و گلدانی خوشبوتر از پیش در پیشگاهش بگذارم بلکه عشقم از آن گذرد و به زندگیم باز آید.» دوست ابوریحان او را می‌کرد که: «عمر کوتاهست و عقل تعلل را درست نمی‌داند. آن زن اگر تو را می‌خواست حتما پس از سال‌ها باز می‌گشت. پس یقین دان در گروی مردی دیگر دارد و تو باید به فکر خویش باشی.» سه روز بعد ابوریحان در حال خداحافظی با دوست خود بود که خبر آوردند: «کسی را که نصیحتش نمودید بر افتاده و در این چند روز هیچ نخورده است.» میزبان ابوریحان قصد دیدار آن مرد کرد. ابوریحان دستش را گرفت و گفت: « را که بر گرمای دمیده و مرگ را به بالینش فرستاده دوباره روان مکن.» میزبان سر خم نمود. این بار ابوریحان به دیدار آن مرد رفت و چنان به او بخشید که او از جای برخواست و آب نوشید. گویند چند روز دیگر هم ابوریحان در نیشابور بماند و روزی که آن شهر را ترک می‌کرد آن مرد با همسر بازگشته‌اش اشک‌ریزان وی را بدرقه می‌کردند. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💎 آورده اند كه در مجلس شيخ ابوالحسن سخن از كرامت مي رفت و هر يک از حاضران چيزی می گفت. شيخ گفت: چيزی جز نيست. چنان كه دو برادر بودند و داشتند. يكی از آن دو پيوسته مادر می كرد و آن ديگر به خدا مشغول مي بود. يک شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود. آوازی شنيد كه برادر تو را بيامرزيدند و تو را هم به او بخشيدند. گفت: من سالها پرستش خدا كرده ام و برادرم هميشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نيست كه او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند. ندا آمد: آنچه تو كرده اي خدا از آن بي نياز است و آنچه برادرت مي كند، مادر بدان محتاج... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
766.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سکوت خیلی وقتا بهترین چیزه 🕊💙🕊 انسان، دو سال نیاز دارد حرف زدن بیاموزد و پنجاه سال نیاز دارد سکوت را بیاموزد... 🖋 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔴   مردی در حال نشاط و خوشحالى خدمت امام جواد (علیه السلام) رسید. حضرت فرمود چه خبر است که این چنین مسرور و خوشحالى؟ آن مرد عرض کرد ای فرزند رسول خدا، از پدر شما شنیدم که مى‌ فرمود بهترین روز شادى انسان، روزى است که خداوند توفیق انجام کارهاى نیک و خیرات و احسانات به او دهد و او را در حل مشکلات برادران دینى موفق بدارد. امروز نیازمندانى از جاهاى مختلف به من مراجعه کردند و به خواست خداوند گرفتاری‌ هایشان حل شد و نیاز ده نفر از نیازمندان را برطرف کردم، بدین جهت چنین سرور و شادى به من دست داده است. حضرت فرمود به جانم سوگند که شایسته است که چنین شاد و خوشحال باشى، به شرط این که اعمالت را ضایع نکرده و نیز در آینده باطل نکنى. 📚 منبع: بحارالانوار، جلد ۶۸، صفحه ۱۵۹ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ هوا هوای حسینیه ها شب جمعه رسیده این دل من تا خدا شب جمعه شب زیارت مخصوص سیدالشهدا شب زیارت ارباب ما شب جمعه حوائج همگی مستجاب خواهد شد رواست حاجت دل با دعا شب جمعه "حسین" گفتم و در بین روضه می شنوم صدای مادر سادات را شب جمعه خدا کند که همین روزها حرم باشم خدا کند برسم کربلا شب جمعه حرم بیایم و بر سینه مُهر غم بزنم کنار مرقد شش گوشه از تو دم بزنم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔸 🔸قسمت سوم🔸 🔸سجده کردن فرشتگان به آدم علیه السلام 🔸موضوع تکامل انسان، تا درجه ای رسید که فردی از آنان، به نام آدم(ع)، برگزیده خداوند قرار گرفت و به فرشتگان دستور رسید چنین سمبل خلقتی را مورد احترام فوق العاده ای قرار دهند؛ و برای او سجده کنند این حقیقت در پنج آیه مختلف مطرح شده 🔸همه فرشتگان بر آدم(ع) سجده کردند، مگر شیطان که از تکبّر، از سجده کردن سرباز زد. خداوند علّت را از او جویا شد. ابلیس برتری خود را بر آدم(ع) و اینکه وی از آتش و آدم(ع) از گل آفریده شده است، عنوان کرد. در این هنگام، خدای سبحان او را از بهشت راند و به دلیل تکبّرش، وی را پیوسته تا روز قیامت مورد لعنت خویش قرار داد 🔸شیطان از پروردگار خویش درخواست کرد تا روز قیامت او را زنده نگاه دارد. خدای متعال نیز بنا به حکمتی که اراده فرموده بود، به او پاسخ مثبت داد ولی خداوند او را نکوهش کرد و فرمود: سوگند می خورم که جهنّم را از تو و همه پیروانت از فرزندان آدم(ع) پر خواهم ساخت شیطان هم گفت من هم تا بتوانم بندگان تو را گمراه خواهم کرد.... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
485.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگران فردایت نباش ما اولین بارست که بندگی میکنیم ولی او قرنهاست که خدایی میکند امضاء خدا پای تک تک آرزوهاتون 🌟🌟 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
779.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو 🌹 سلام 🌹 جمعه تون پربرکت با صلوات بر حضرت محمد ص و آل محمد 🌹اللهمَّ صَلِّ علُى مٌحُمٌدِِ 🌹وَالُ مٌحُمٌدِ وعجل فرجهم در پناه امام_زمان_عج روز و روزگارتون پر از نعمت و خیر و برکت و سعادت 🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
اِلهى عَظُمَ الْبَلاء ... نبودنت،همان بلایِ عظیم است ؛ که زمین را تنگ کرده! میکنم باخودم این زمزمه برمیگردد بین دنیای پر از واهمه برمیگردد شک به دل راه نده در وسط بهت همه حتم دارم پسر فاطمه بر میگردد 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✋❤️ ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم فڪری بڪن برای من و آتش دلم دست ادب به سینه ی بیتاب میزنم صبحت بخیر حضرت آرامش دلم السلام علیک یا ابا عبدالله ع❤️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
295.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺   ❓شنیده ای می گویند: "سر بشکند، پا بشکند، دل نشکند"؟ چرا؟ به خدا می گویند: جبار. ❓جبار یعنی چی؟ یعنی شکسته بند. حالا خدا کجا را اگر بشکند درستش می کند؟ سر را؟ پا را؟ 🔹 نه. این ها را که همین دکترها درست می کنند. آن که از او برمی آید و از دکترها برنمی آید "دل" است. دکترِ دلِ شکسته، خودش است. 🌸 لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﻩ ﻣﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ . @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌱حکایت لقمان و میوه ها روزگاری، لقمان حکیم در خدمت خواجه ای بود. خواجه، غلام های بسیار داشت. لقمان بسیار دانا همواره مورد توجّه خواجه بود. غلامان دیگر بر او حسد می ورزیدند و همواره پی بهانه ای می گشتند برای بدنام کردن لقمان پیش خواجه. روزی از روزها، خواجه به لقمان و چند تن از غلامانش دستور داد تا برای چیدن میوه به باغ بروند. غلام ها و لقمان، میوه ها را چیدند و به سوی خانه حرکت کردند. در بین راه غلام ها میوه ها را یک به یک خوردند و تا به خانه برسند، همه میوه ها تمام شد و سبد خالی به خانه رسید. خواجه وقتی درباره میوه ها پرسید، غلام ها که میانه خوشی با لقمان نداشتند. گفتند: میوه ها را لقمان خورده است. خواجه از دست لقمان عصبانی شد. خواجه پرسید: «ای لقمان، چرا میوه ها را خوردی؟ مگر نمی دانستی که من امشب، مهمان دارم؟ اصلاً به من بگو ببینم، چگونه توانستی آن همه میوه را به تنهایی بخوری؟!» لقمان گفت: من لب به میوه ها نزده ام. این کار، خیانت به خواجه است!» خواجه گفت: «چگونه می توانی ثابت کنی که تو میوه ها را نخورده ای؟ در حالی که همه غلام ها شهادت می دهند که تو میوه ها را خورده ای!» لقمان گفت: «ای خواجه، ما را آزمایش کن، تا بفهمی که میوه ها را چه کسی خورده است!» خواجه برآشفت: «ای لقمان، مرا دست می اندازی؟ چگونه بفهمم که میوه ها را چه کسی خورده است؟ هر کسی که میوه ها را خورده است، میوه ها در شکمش است. برای این کار باید شکم همه شما را پاره کنم تا بفهمم میوه ها در شکم کیست.» لقمان لبخندی زد و گفت: «کاملاً درست است. میوه ها در شکم کسی است که آن ها را خورده است. اما برای اینکه بفهمید چه کسی میوه ها را خورده است، لازم نیست که شکم همه ما را پاره کنید! لقمان گفت: دستور بده تا همه آب گرم بخورند و خودت با اسب و ما پیاده به دنبالت بدویم. خواجه پرسید: «بسیار خوب، اما این کار چه نتیجه ای دارد؟» لقمان گفت: «نتیجه اش در پایان کار آشکار می گردد!» خواجه نیز فرمان داد تا آب گرمی آوردند و همه از آن خوردند و خود با اسب در صحرا می رفت و غلامان به دنبال او می دویدند. پس از ساعتی، لقمان و همه غلام ها به استفراغ افتادند. آب گرمی که خورده بودند، هر چه را که در معده شان بود، بیرون ریخت. خواجه متوجه شد که همه غلام ها از آن میوه ها خورده اند، جز لقمان. خواجه غلام ها را به خاطر خوردن میوه ها و تهمت ناروا زدن به لقمان، توبیخ کرد و لقمان را مورد لطف قرار داد. آری، وقتی یک بنده ضعیف مثل لقمان، چنین حکمت هایی دارد، پس آفریننده او که خداوند جهان است، چه حکمت ها دارد. و حکمت ها همه در پیش خداوند است. 🖋☕️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆👆