eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
16.1هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بسم الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ✨ 👏👏ﺍﺯ ﺳﻪِ ﺗﺎ " ﺝ " ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺘﺮﺱ : 🔅ﺟَﻬﻞ ... 🔅ﺟَﻨﮓ ... 🔅ﺟَﻔﺎ ... 👏👏ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻪِ ﺗﺎ " ﻭ" ﺍﺭﺯﺵ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﺎﺵ : 🔅ﻭﻗﺖ ... 🔅ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ... 🔅ﻭﺟﺪﺍﻥ ... 👏👏ﺗﻮِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻋﺎﺷﻖِ ﺳﻪ ﺗﺎ " ﺹ" ﺑﺎﺵ : 🔅ﺻﺪﺍﻗﺖ ... 🔅ﺻﻠﺢ ... 🔅ﺻﻔﺎ ... 👏👏ﺳﻪِ ﺗﺎ " ا" ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻩ : 🔅ﺍﻣﯿﺪ ... 🔅ﺍﺻﺎﻟﺖ ... 🔅ﺍﺩﺏ ... 👏👏ﺳﻪ ﺗﺎ " ﺵ" ﺗﻮِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺩﺍﺭﻩ : 🔅ﺷﮑﺮﺧﺪﺍ ... 🔅ﺷﺎﻧﺲ ... 🔅ﺷﻬﺎﻣﺖ ... 👏👏ﺳﻪِ ﺗﺎ " ﺥ" ﺭﺍ هيچ ﻮﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ : 🔅ﺧــــــــﺪﺍ ... 🔅ﺧﻮﺑــﯽ ... 🔅ﺧﻨــﺪﻩ ... 👏👏ﺁﺭﺯﻭﯼِ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ، ﺳﻪِ ﺗﺎ "ﺳﯿﻦ " 🔅ﺳﻌﺎﺩﺕ ... 🔅ﺳﻼﻣﺖ ... 🔅ﺳَﺮﺑﻠﻨﺪﯼ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌♡• •♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از من مپرس در شب جمعه✨ کجاست این دل؟ 💔دل بی خانه است زائر شهر خداست دل🕌 هرگز وجود حاضر غائب شنیده ای؟ در شهر خویش هستم و در کربلا ست دل💔😔 💚 💚 🤲 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خداوند شب را مایه‌ی آرامش قرار داد✨ 📚سوره مبارکه انعام ✍آیه ۹۶ شبی آرام✨ به امید تجلی روزی مملو از انوار الهی براتون آرزومندیم✨ شبتون منور به نور الهی✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎بسم الله الرحمن الرحیم💎     🦋الهی به امیدتو🦋 خدایا! 🤲 ما گمشده دریای متلاطم، روزگاریم و تو بزرگواری! خدایـا!🤲 تا ابد محتاج یاری تو، رحمت تو، توجه تو، عشق تو، گذشت تو، عفو تو، مهربانى تو، و در یک کلام "محتـاج توایم..... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸تقصیر ماست غیبت طولانی شما بغض گلو گرفته پنهانی شما ‌ بر شوره زار معصیتم می کنم.... جانم فدای دیده بارانی شما ‌ تعجیل در ظهور 🌸 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌸 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌼 اللهم عجل لولیک الفرج @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡• •♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 آورده صبا ازگذرٺ عطرخدا را تاروزے مانیز ڪند ڪرب‌وبلارا انگارڪه فهمیده نسیم‌سحرے باز صبح‌اسٺ ودلم لڪ زده ایوان‌طلا را 🌤 ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚘﷽⚘ 📎السلام علیک یا اباعبدالله «اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ» @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 🍀 🍀 یکی از نعمت‌هایی که کمتر به آن فکر میکنیم این است که انسان فطرتاً از خوبیها خوشش می‌آید🤗و از بدیها بدش می‌آید🤢 ...خدا ایمان را محبوب شما قرار داده و در دلهایتان آن را زینت بخشیده است و کفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است...حجرات۷ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌱حکایت موش و آهن در گذشته های دور ، بازرگانی بود که برای تجارت به کشورهای مختلف سفر می کرد . يك روز پيش از آغاز سفري ، با خود اندیشید که اگر در طول این سفر ، راهزنان اموال او را غارت کنند، هنگام بازگشت به شهر و ديار خود ، هيچ سرمایه اي نخواهد داشت . بازرگان نمی‌دانست این سفر چقدر طول می کشد و صلاح نمی دید که سرمایه اش را به صورت سكه‌هاي پول به امانت بگذارد. بنابراین سیصد کیلو آهن خرید و آن را نزد یکی از دوستانش به امانت گذاشت تا پس از بازگشت از سفر ، آن را پس بگیرد . بازرگان با خود گفت : « آهن از هرچیز دیگر بهتر است . از آنجایی که آهن سنگین است ، هیچکس نمي تواند آن را بدزدد . به علاوه ، آهن نه آتش می گیرد و نه فاسد می شود ، قابلیت شکستن ندارد و کهنه نيز نخواهد شد . » بازرگان بعد از آن با دوستش خداحافظی کرد و به سفر رفت. سفر بازرگان یک سال طول کشید . او در بازگشت متوجه شد که قیمت آهن بالا رفته است . لذا تصمیم گرفت آهن هاي خود را از دوستش بگيرد و بفروشد . بنابراین به خانه دوستش رفت تا آهن امانتی را پس بگیرد . اما دوست قدیمی اش ، آهن ها را در جای دیگری پنهان کرده بود . بازرگان پس از سلام و احوالپرسی گفت که براي بردن آهن امانتی آمده است . دوست قدیمی ، بازرگان را با مهرباني به خانه اش برد و به او گفت : « دوست عزیز ! خیلی متأسفم که به تو این خبر را می دهم . حقیقت این است که من آهن ها را در انبار خانه ام گذاشته و در آن را قفل زده بودم . اما وقتی چند ماه بعد در انبار را باز کردم ، دیدم که موشها همه آهن ها را خورده اند . از بابت این اتفاق متأسفم و نمی توانم به تو کمکی بکنم. بازرگان که متوجه حقه بازی دوستش شد ، تصمیم گرفت با او مقابله به مثل کند . ناراحتی خويش را پنهان کرد و به آرامی گفت : « تو درست می گویی . من هم شنیده ام که موش آهن دوست دارد و هرجا آهن پیدا کند ، می خورد . البته كه تو مقصر نیستی.» مرد خائن از این جواب خوشش آمد و با خود گفت : « این مرد احمق ، داستان موش را باور کرد . بگذار برای شام او را به خانه ام دعوت کنم تا به این وسیله اگر شکی در ذهن او هست ، از بین برود . » پس به بازرگان گفت : « مدت طولانی است که ما یکدیگر را ندیده ایم . دعوت مرا قبول کن و امشب برای صرف شام به خانه ام بیا . » بازرگان گفت : « برای لطفی که به من داری متشکرم ، اما امشب کار بسیار مهمی دارم . فردا برای ناهار می آیم.» بازرگان در هنگام خروج از منزل ، فرزند کوچک دوستش را دید که بیرون از خانه مشغول بازی است . او بچه را در آغوش گرفت و به خانه خود برد و از همسرش خواست که تا فردا شب از بچه مراقبت کند . روز بعد او به خانه دوستش رفت . صاحبخانه که به خاطر ناپدید شدن فرزندش ، بسیار ناراحت و پریشان بود ، به بازرگان گفت : « فرزندم از دیروز ناپدید شده است و ما تمام شهر را گشته و او را پیدا نکرده ایم . مرا ببخش امروز نمی توانم از تو پذیرایی کنم. بازرگان پرسید : بچه تو پسر بود ؟ پیراهن راه راه و ژاكت سیاه پوشیده بود ؟ آيا شلوار او سفید و كفش وي سیاه بود ؟ مرد با هیجان پاسخ داد : بله . این مشخصات فرزند من است . او را کجا دیدی ؟ بازرگان گفت : « دیروز وقتی از خانه ات بیرون رفتم ، یک کلاغ سیاه را دیدم که در آسمان پرواز می کرد و یک پسر با اين مشخصات را به منقار گرفته بود." مرد با اوقات تلخی فریاد زد : « اي مرد احمق و دیوانه ! این چه داستان مسخره و نا ممکنی است که تعریف می کنی ! چه دروغ بزرگی ! چطور یک کلاغ که کمتر از دو کیلو وزن دارد ، می تواند پسر بچه ای را که بیش از ده کیلو وزن دارد ، به منقار بگیرد و ببرد ؟» بازرگان گفت : « به نظر من عجیب نیست . در شهری که یک موش بتواند سیصد کیلو آهن را بخورد ، ‌یک کلاغ هم می تواند پسر بچه ده کیلویی را به منقار بگیرد و ببرد.» مرد از کار خود شرمنده شد و گفت : " همه چیز را فهميدم ، موش آهن تو را نخورده است ، فرزندم را بیاور و آهن خود را ببر." 📚کلیله و دمنه 📌مجموعه حکایات؛سخن بزرگان http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 📔داستان بسیار زیبا و عبرت انگیز 👌 توصیه میکنم این کلیپ استثنایی رو حتما ببینید که برای یک عمر درس زندگی می آموزد... حتما ببینید و برای عزیزانتان ارسال کنید توی تاریک ترین لحظه های زندگیت برای دیدن روشنایی تمرکز کن همه چیز در زندگی گذرا و موقتی است هروقت باران بیاید ، بالاخره بند خواهد آمد هر وقت ضربه می‌خورید، بالاخره خوب می‌شوید بعد از تاریکی همیشه روشنایی ست... 👌با اشتراک گذاری از ما حمایت کنید👇 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بچه که بودیم تمام تلاشمان این بود که وقتی گورستان می‌رویم روی قبرِ مرده‌ها پا نگذاریم؛‌ برایمان هم مهم نبود قبرِ کیست؛ پولدار است یا گدا؛ گناه‌کار است یا بی‌گناه؛ حتی قاتل است، یا شهید شده است. کاش! آن لطافتِ کودکی در بزرگسالی هم همراهمان می‌ماند؛ یعنی بازهم مثل دورانِ کودکی وسواس داشتیم که رویِ شخصیت و احساس و آبرو و حریم شخصیِ آدم‌های زنده پا نگذاریم. یا مقلّبَ القلوب، احوالِ کودکی‌مان را به ما برگردان 🌼🍃@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️☝️ ☝️☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 5 خرداد ماه 1402 🌞اذان صبح: 03:11 ☀️طلوع آفتاب: 04:52 🌝اذان ظهر: 12:01 🌑غروب آفتاب: 19:11 🌖اذان مغرب: 19:31 🌓نیمه شب شرعی: 23:11 @shamimrezvan ღگشا👆👆