eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤تاسوعا .. 🥀آغاز عطشناک نهضت حسینی است 🖤و خط سرخ عاشورا 🥀باواژه های تاسوعا بہ حقیقت پیوست 🖤تاسوعای حسینی 🥀 تسلیت باد 🏴 🖤 🖤 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن 💚 ُوَ عَلَی عَبّٰاسِ الحُسَین ❤️ ️تمام ترس هایم را ، دخیل شانه هایِ قهرمانت میکنم! تــــُو ؛ نه فقط تکیه گاهِ قافله ی حسین ... که تکیه‌هایی هم که به نامَت عَلم شدند؛ برای اهل زمین ، پشت و پناه بوده‌اند! 💚 💚 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
اگر آن زن شما را بخشيد من هم شما را بيامرزم 👈 در ميان بنى اسرائيل پادشاهى بود كه يك قاضى داشت و آن قاضى برادرى كه به صدق و صفا و صلاح معروف بود و آن برادر زن صالحه اى كه از نسل پيامبران بود. پادشاه را كارى پيش آمد كه مى بايست كسى را دنبال آن مى فرستاد به همين خاطر به قاضى خود گفت: كه مرد خوب و مورد اعتمادى را برايش پيدا كند، قاضى هم برادر خود را معرفى كرد و گفت: كسى را معتمدتر از او سراغ ندارم. سپس كار پادشاه را با برادرش در ميان گذاشت و از او خواست كه خودش را براى سفر مهيا كند او قبول نكرد و گفت: من نمى توانم زن خود را تنها بگذارم، قاضى بسيار اصرار و پافشارى كرد تا برادرش را مجبور به سفر كرد و او چون مضطر شد گفت: اى برادر! بعد از خدا همه چيز من زنم مى باشد، من براى او خيلى دل واپسم تو بايد قول بدهى كه بعد از من كارهاى او را انجام دهى و نگذارى او سختى ببيند، قاضى قبول كرد و برادرش رفت در حالى كه زن او از رفتنش راضى نبود. قاضى بخاطر قولى كه به برادر خود داده بود زياد پيش زن برادر خود مى آمد و از نيازهاى او مى پرسيد و كارهاى او را انجام مى داد تا اينكه سرانجام شيطان كار خود را كرد و محبت آن زن را در دل او انداخت و زن برادر خود را وادار به زنا كرد ولى زن قبول نمى كرد و هر چه اصرار مى كرد، زن امتناع مى نمود. قاضى به زن گفت: به خدا سوگند اگر قبول نكنى به پادشاه مى گويم كه اين زن زنا كرده و نزد من ثابت شده است. زن گفت: هر كار كه مى خواهى بكن كه من زنا نخواهم كرد. قاضى نزد پادشاه رفت و گفت: زن برادرم زنا كرده. پادشاه گفت: او را سنگسار كن ✍ ادامه دارد.... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚 شبى که خارکن در خانه نبود، زن چون خود را تنها ديد خواست از موقعيت استفاده کند. از شمعون دعوت کرد که به خانه‌ٔ آنها براى صرف شام بيايد. زن نادان براى اينکه عشق خود را به شمعون نشان دهد تصميم گرفت که مرغ سفيد را کشته و براى معشوق خود غذاى چرب و نرمى تهيه کند. از قضا دو پسر خارکن زودتر از معمول به خانه آمدند و چون گرسنه بودند، برادر بزرگ سر مرغ و برادر کوچک دل و جگر مرغ سفيد را که پخته و آماده شده بود، خوردند و به دنبال کار خود رفتند. کمى گذشت و هنگام شام فرارسيد و مهمان تبه‌کار به خانهٔ خارکن آمد. در اين موقع دو فرزند خارکن که کار خود را تمام کرده بودند به خانه برگشتند. ولى در دهليز خانه، صداى شمعون را شنيدند. به يکديگر گفتند بهتر است ما همين جا بمانيم. ببينيم مادرمان و شمعون با هم چه گفت و شنود مى‌کنند. زيرا آنها از کردار مادر خود ناراضى و از افکار پليد او کم و بيش خبر داشتند. بنابراين پشت در گوش به زنگ ايستادند و به همه‌ٔ طنازى و عشوه‌گرى مادر آگاه شدند. در اين موقع مادر که شام را آماده کرده بود، روى سفره پيش شمعون گذاشت شمعون با سرعت به سراغ سر و دل و جگر مرغ رفت ولى چيزى نيافت. آه سردى از دل برکشيد و با حالتى خشمگين مرغ پخته را به عقب زد و گفت: 'اى زن، من که گرسنه نيستم و مرغ نخورده هم نمى‌باشم. من به‌خاطر سر و دل و جگر اين مرغ اينجا آمده‌ام' . ❌ ادامه در پست های بعدی... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🏴 عــزاداری‌هاتون قبول باشه 🏴 اگه داری دو تا دستتو 🤲 به حـــالـت دعـــا بلنـد کــن بگـــو یا اَبَالْغَـوْث‌اَدْرِڪْنٖـے بزن‌روی‌سقـا👇 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 🌐 🌐 🌐 🌐 🌐      💧💧 🌐 🌐      🌐🌐 🌐    🌐    🌐   🌐     🌐    🌐   🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐 ابالفضل باب‌الحوائجه دسـت رد به سیـنه ی هیـچ ڪــس نمیـزنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 🌹 : ❤ ﺧﺪﺍﻯ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻦ ﻋﻠﻰ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻘﺪﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺭﺍ ﻓﺪﺍﻯ ﺍﻭ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ، ❤ ﺧﺪﺍﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻥ ﻓﺸﺎﻧﻰ به اﻭ ﺑﺎﻝ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﺑﺂﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻛﻨﺪ. ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺮﺩ، ﻣﻘﺎﻡ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺷﻬﺪﺍﻯ ﻛﺮﺑﻠﺎ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻳﻰ ﭘﺎﻳﻪ ﻯ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﺩﺍﺭﺩ. 📚خصال/ص۶۸ ▪اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَالْفَضْلِ الْعَبّاسِ، ▪یا قَمَرِ بَنِی هاشِم یَا بَابَ الحَوائِجِ، @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 💠فقیری به ثروتمندی گفت: اگر من در خانه ی تو بمیرم، با من چه می کنی⁉️ 🌼ثروتمند گفت: تو را کفن می کنم و به گور می سپارم. فقیر گفت: امروز که هنوز زنده ام، مرا پیراهن بپوشان و چون مُردم، بی کفن مرا به خاک بسپار..❗️ ✅این حکایت بسیاری از ماست که تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمی دانیم ولی بعد از مردن، می خواهیم برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم‼️ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🍃🌹🍃 کرامات حضرت اباالفضل العباس(ع) ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﺣﺴﻴﻦ! ﺳﻘﺎﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺒﺎﻧﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﻨﺎﯼ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺘﻮﮐﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﻳﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﻭ ﮐﻮﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﺸﻢ ﻭ ﮐﺸﺘﻦ ﺯﻭﺍﺭ ﻣﺄﻳﻮﺱ ﺷﺪﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺭﻋﺎﻳﺎﯼ ﺩﻭﻟﺖ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﯽ ﺯﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﻦ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻨﺪ. ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺩﻳﻮﺍﻧﮕﯽ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﻋﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻠﻒ ﻭ ﺿﺎﻳﻊ ﻧﮑﻨﺪ. ﺻﻠﺎﺡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﻟﻴﺎﺕ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻭﺍﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻫﻴﻢ، ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻝ ﺭﻋﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﯼ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﺭﻋﻴﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺎﻝ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺳﺎﻝ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺸﻨﺪ، ﭘﻮﻝ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﭘﻮﻝ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻨﺪ. ﭘﺲ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ، ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺟﺎﺭ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺑﻪ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﺩﺭ ﻣﺮﺣﻤﺖ ﺩﺭﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺸﺘﻦ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻳﺪﻥ ﻭ ﮐﻮﺭﮐﺮﺩﻥ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﻭﺩ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺟﺴﺮ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺻﺪ ﺍﺷﺮﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻮﺍﺯ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺮﻭﺩ. ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﻧﺪ، ﻓﻮﺝ ﻓﻮﺝ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺷﻮﻕ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺳﺎﻝ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺳﺎﻝ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺸﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﯽ‌ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺘﻮﮐﻞ ﺩﺭ ﺑﺎﻟﺎﯼ ﻗﺼﺮﺵ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺟﺴﺮ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻣﺸﺮﻑ ﺑﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﻭﺍﺭ ﺳﻴﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺻﺪ ﺍﺷﺮﻓﯽ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ‌ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺩﻳﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻳﮏ ﭘﻴﺮﯼ ﻋﺼﺎ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﻟﻨﮕﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺁﻳﺪ، ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﯽ‌ﻧﺸﻴﻨﺪ. ﺳﭙﺲ ﺧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻃﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭﻳﺪ ﺁﻥ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ. ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﺮ ﺯﺍ! ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﻣﯽ‌ﺭﻭﯼ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ: ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺳﻴﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ. ﺧﻠﻴﻔﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﮕﺮ ﻗﺪﻏﻦ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻴﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺷﻨﻴﺪﻩ‌ﺍﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﺪ. ﺧﻠﻴﻔﻪ ﮔﻔﺖ: ﺻﺪ ﺍﺷﺮﻓﯽ ﺟﺰﻳﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ؟ ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺑﻞ! ﺧﻠﻴﻔﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﻴﺎﻭﺭ ﺑﺒﻴﻨﻢ. ﭘﻴﺮ ﺯﺍﻝ ﻫﻤﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﺪ ﺍﺷﺮﻓﯽ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻥ ﺣﺮﺍﻡ ﺯﺍﺩﻩ ﺩﺍﺩ. ﻣﺘﻮﮐﻞ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﻄﺎﻋﺖ ﺻﺪ ﺍﺷﺮﻓﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺁﻣﺪﯼ؟ ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺧﻠﻴﻒ! ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ ﺍﺳﺘﻄﺎﻋﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ؛ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭﯼ ﻭ ﺭﺧﺖ ﺷﻮﻳﯽ ﻭ ﭼﺮﺥ ﺭﻳﺴﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪﻡ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﺮﺍﻳﻪ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺧﺮﺝ ﺭﺍ ﻣﻬﻴﺎ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻴﺎﻳﻢ. ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﻳﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﭼﺎﻭﺷﯽ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺗﺮﺑﺖ ﺷﻬﺪﺍﺑﻮﯼ ﺳﻴﺐ ﻣﯽ‌ﺁﻳﺪ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺷﻮﺭ ﺣﺴﻴﻨﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺭﮒ‌ﻫﺎ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺑﺪﻧﻢ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ، ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺩﺭ ﻋﺰﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺗﻌﻮﻳﻖ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ ﻭ ﻋﻤﺮﻡ ﮐﻔﺎﻑ ﻧﺪﻫﺪ، ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺷﻪ ﻭ ﭘﺎﯼ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ. ﺍﯼ ﺧﻠﻴﻒ! ﭘﻮﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻭ ﺗﺬﮐﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ. ﺯﻭﺍﺭ ﻣﯽ‌ﺭﻭﻧﺪ ﻣﯽ‌ﺗﺮﺳﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻤﻴﺮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺮﺳﻢ. ﻣﺘﻮﮐﻞ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺁﻥ ﭘﻴﺮﺯﺍﻝ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﺼﺮ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻂ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﭘﻴﺮﺯﺍﻝ ﺯﻳﺮ ﺁﺏ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ، ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﻟﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﺍﯼ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩﻣﻨﺪﺍ! ﺍﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ! ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﺭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ، ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻧﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﺩﺭﮐﻨﯽ، ﺍﯼ ﭼﺮﺍﻍ ﭼﺸﻢ ﻋﺎﻟﻤﯽ! ﺍﺩﺭﮐﻨﯽ ﺍﯼ ﺣﺴین! ﻳﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﻳﺪ ﮐﻪ ﺷﺨﺺ ﻧﻘﺎﺑﺪﺍﺭﯼ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻩ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍﯼ ﭘﻴﺮ ﺯﺍ! ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ. ﭘﻴﺮ ﺯﺍﻝ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﺍﯼ ﺟﻮﺍﻥ ﻧﻘﺎﺑﺪﺍر ! ﺗﻮ ﮐﻴﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩﯼ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﻴﺮ ﺯﺍ! ﻣﻦ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﺣﺴﻴﻨﻢ، ﻣﻦ ﺳﻘﺎﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺒﺎﻧﻢ، ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺣﺴﻴﻨﻢ. ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺑﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﭘﻴﺮ ﺯﺍﻝ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﯽ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﻧﺪ، ﺍﻭﻝ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺧﻴﻤﻪ‌ﻫﺎ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: «ﻳﺎ ﺍﺧﯽ ﺍﺩﺭﮐﻨﯽ» ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻧﺠﻒ ﺍﺷﺮﻑ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: «ﻳﺎ ﺍﺑﺘﺎ ﺍﺩﺭﮐﻨﯽ»، ﺑﯽ ﺩﺳﺖ ﺷﺪﻡ، ﺑﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩﻡ ﺑﺮﺱ. 📚 کرامات حسینیه و عباسیه ( علیهما السلام ) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🍃🍂 🍃🍂 🖊 پیامبر اڪرم ﷺ ؛ "پنیر" بخورید ( با گردو ) زیرا خواب آور است وغذا را هضم می کند 📚 طب النبی ۱۸۹ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ گاهي خودت را مثل يك كتاب ورق بزن... انتهاي بعضي فكرهايت "نقطه" بگذار كه بداني بايد همانجا تمامشان كني بين بعضي حرفهايت "كاما" بگذار كه بداني بايد باكمي تامل ادايشان كني و بیندیشی پس از بعضي رفتارهايت هم "علامت تعجب" و آخر برخي عادت هايت نيز "علامت سوال" بذار اگر جایگاه تمام علامتها درست بود ، بدان نمره خوبی در زندگی گرفتی در غیر این صورت مثل مشق شب ، باید بیشتر تمرین کنی.... 💫اللهمَّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌ِالفَرَج‌💫 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
. بسم الله الرحمن الرحیم ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺕ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺒﻮﺩ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺩارو ، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺩﺍﺩ و ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ ... ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ بیمارستان ، برگ تسویه حساب ﺭﺍ به پیرمرد ﺩﺍﺩن تا هزینه ی جراحی را بپردازد . پیرﻣﺮﺩ همینکه برگه را گرفت ؛ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔتن ﻣﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔتن ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺭﺍ ﻗﺴﻄﯽ بگیریم ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺷﺪ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪنﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ تو را ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ نمیتوانی هزینه را ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯼ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎﻝ به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ برگه تسویه حسابی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ . ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ به ﻣﺎ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ داده ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ جز اینکه با او باشیم ... ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺎ ﻗﺪﺭ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺷﮑﺮﺵ ﺭﺍ به جا نمی آوریم ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍ از دست بدهیم ... شراب شوق می نوشم به گرد یار می گردم سخن مستانه می گویم ولی هشیارمی گردم گهی خندم، گهی گریم، گهی افتم گهی خیزم مسیحا در دلم پیدا و من بیمار می گردم...!! مولانا‌ فاعتبروا یا اولی الابصار 🌴الاحقر حسن زاده فومنی .@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
⁠ ⁠ ⁠ 🏴 ١-محاصره ی خیمه ها در کربلا💔 امام صادق علیه السلام فرمودند : تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند، و پسر مرجانه و عُمَر سعد به خاطر کثرت سپاه و لشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند، و آن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد و اهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود. ٢-آمدن‌امان‌نامه‌برای‌فرزندان امّ‌البنین(ع)💔 در این روز شمر ملعون برای حضرت عبّاس(ع) و برادرانش امان نامه آورد. آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله علیه السلام رسانید و بانگ برآورد : أینَ بَنُو اُختِنا:پسران خواهر ما کجایند؟ ولی آن بزرگواران جواب ندادند. امام حسین(ع)فرمودند : جواب او را بدهید اگر چه فاسق است. حضرت عبّاس در جواب فرمودند:چه می‌گویی ؟ شمر گفت : من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسین به کشتن ندهید. حضرت عباس با صدای بلندفرمود : لعنت خدا بر تو و امیر تو باد. ما را امان می‌دهید در حالی که پسر رسول خدا را امان نباشد؟ ٣-درخواست تأخیر جنگ ازسوی امام حسین(ع)💔 در عصرتاسوعا امام برای به تعویق انداختن جنگ یک شب دیگر مهلت گرفتند. چون عمر سعد لشکر را آماده‌جنگ با امام نمودو معلوم شد که قصدجنگ دارند، حضرت به برادرش عبّاس فرمود تا یک شب دیگر مهلت بگیرد. آنها درابتدا قبول نکردند،ولی بعد قبول نمودند که شبی را صبر کنند. ٤-آمدن لشکر تازه نفس به کربلا💔 در این روز لشکر مجهّزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد، و شمرنامه ابن زیاد را آورد. 📚آمالی. شیخ صدوق بحارالانوار. کافی.ج۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
علامه امينى شب تاسوعا و عاشورا براى امام زمان (عج)صدقه کنارميگذاشتندو ميگفتند: امشب قلب حضرت در فشاراست😔 یا صاحب الزمان روحی فداک💔😭😭😭 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ میگذاشت. ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ‌آمد، ﺷﯿﺮ را می‌خورد ﻭ سکه‌اﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ می‌انداخت. ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ. ﭘﺴﺮ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ بکشد ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻪﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ را ﮐﺮﺩ. ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺭ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ و ﭘﺴﺮ را نیش زد و ﭘﺴﺮ ﻣﺮﺩ. ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﯽﭘﻮﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﻗﺪﯾﻢ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﻣﺎﺭ ﺷﯿﺮ را ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺳﮑﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺩیگر ﺑﺮﺍیم ﺷﯿﺮ ﻧﯿﺎور، ﭼﻮﻥ ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﺮﮒ ﭘﺴﺮﺕ را فراموش میکنی و ﻧﻪ ﻣﻦ ﺩﻡ ﺑﺮﯾﺪﻩام را.» ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺯﺧﻢ ﮐﻬﻨﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﻮﺩ ... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
◾️ ۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است: ▪چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره‌ حمد، ۵۰ بار سوره‌ توحید خوانده می‌شود. پس از پایان نماز، ۷۰ بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود. ۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام ۳ـ دعا و نیایش ◾️ ۱ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است: ▪هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواسته ‌هایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد. ۲ـ زیارت امام حسین(ع) ۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود. ۴ـ آب دادن به زائران و عزاداران امام حسین(ع) ۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه ۶ـ خواندن زیارت عاشورا ۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(ع)» 📚 مصباح کفعمی 📚فرهنگ عاشوراص۴۰۵جواد محدثی 📚وسائل الشیعه،ج ۵ص ۳۹۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود.. امشبی را شه دین در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است ▪ امشب گرفته در میان اصحاب،ثار الله را فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها میشود امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان این حلقه یغما میشود ▪اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ▪وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن ▪ِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْن ▪ِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن ▪عاشورای حسینی تسلیت باد 🌹 نثار حضرت سیدالشهدا 🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
زنی با کشتی مسافرت می نمود. در وسط دریا کشتی گرفتار توفان شد تمام سرنشینان آن غرق شدند مگر زن، محکم به تخته پاره ای چسبیده و به ساحل رسید. در آنجا جوان راهزن و فاسقی که از هیچ گناهی فروگذار نمی کرد، زندگی می نمود. وقتی که چشمش به آن زن افتاد، خوشحال شد و به طرفش رفت و پرسید تو از جنّی یا انس؟ گفت: من انسانم. جوان فاسق به آن زن نزدیک شد و همین که خواست دست خیانت به سوی آن زن دراز کند. دید آن زن مضطرب شده و می لرزد، پرسید: چرا مضطربی؟ آن زن اشاره به آسمان کرد و گفت: از خدایم می ترسم، پرسید: هرگز گرفتار این گونه گناه شده ای؟ گفت: نه، به عزّت خدا سوگند که هرگز این گناه را مرتکب نشده ام، گفت: تو هرگز چنین کاری نکرده ای، چنین از خدا می ترسی و حال آن که به اختیار تو نیست و تو را به جبر به این کار وا می دارم ! پس من اولایم به ترسیدن و سزاوارم به خائف بودن، پس برخاست و از عمل خود پشیمان شد و به درگاه الهی توبه نمود . او آن زن را رها نموده و به سوی خانه خود روان شد. در بین راه به راهبی برخورد و با او همسفر گردید؛ وقتی که مقداری راه رفتند، هوا بسیار گرم شد و نور خورشید آنها را اذیت نمود. راهب به آن جوان گفت: دعا کن که خدا ابری بفرستد تا بر ما سایه افکند، جوان گفت: من در پیشگاه خدا خجلم، زیرا علاوه بر آن که حسنه ای ندارم، بلکه غرق گناهم. راهب گفت من دعا می کنم و تو هم آمین بگو، چنین گردند، بعد از مدت کمی، ابری بر سر ایشان پیدا شد و سایه افکند. مقداری از راه با هم بودند تا بر سر دوراهی رسیدند و با هم وداع نمودند، جوان به راهی رفت و راهب به راه دیگر روان شد، ناگهان راهب متوجّه شد که، بر بالای سر جوان سایه افکنده است، فوری خودش را به آن جوان رساند و گفت: تو از من بهتری، زیرا که دعای من با آمین شما مستجاب شد، بگو چه کرده ای که مستحق این کرامت شده ای ؟ جوان قضیه خود را نقل کرد، راهب گفت: چون از خوف خدا، ترک معصیت او کردی، خدا گناهان گذشته تو را آمرزیده است، سعی کن که بعد از این خوب باشی. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیایید امشب عاشقانه برای همدیگر دعا كنیم برای سلامتی برای آرامش برای رفع گرفتاریها برای بیماران و هرچه خیره مطمئن باشید وقتی برای دیگران دعامیكنید هزاران برابر به خود مامیرسد ⭐️شب بخیر⭐️ التماس دعا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚 زن گفت: 'اى مرد، گوشت ران و سينه بهتر از سر و دل و جگر مرغ است؛ از گوشت لذيذ و خوب که مخصوص تو تهيه کرده‌ام تناول کن' . شمعون گفت: 'اى زن نادان، آن چه من مى‌خواستم در همان سر و دل و جگر مرغ بود' . زن گفت: 'شمعون، سر و دل و جگر مرغ مگر چه خاصيتى دارند که بقيه گوشت او ندارند؟' شمعون گفت: 'اى زن خارکن، بدان که اين مرغ، مرغ حضرت سليمان است. هر کس سر آن را بخورد پادشاه مى‌شود و هر کس هم که دل و جگرش را بخورد مادامى که زنده است هر شب صد تومان زير بالين او گذارده مى‌شود!'زن از اين سخن مات و متحيّر شد و گفت: 'آنها را دو پسرم خورده‌اند' . شمعون گفت: 'اين را هم بدان که سر و دل و جگر هرگز هضم نمى‌شوند و هميشه همان‌طور در معده باقى مى‌مانند' . زن گفت: 'خوب، حالا ديگر بهتر شد؛ وقتى بچه‌ها آمدند آنها را مى‌کشم و سر و دل و جگر را از توى شکم آنها درمى‌آوريم و تو مى‌توانى آنها را بخورى و به اين سعادت نائل شوي!'شمعون پيشنهاد زن را قبول کرد. پایان داستان ❌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کانال در ایتا افتتاح شد❤️ خیلی از عزیزان مدام[PM]میدن که مجددا آدرس کانال روقرار بدیم.اینم آدرس این کانال👇👇👇 عاشق‌مادرت‌باشی‌عضوڪانال‌مـادرنباشی👇 https://eitaa.com/joinchat/1468530899C7180ad9d7a 🥀دلتنگ کدوم یک از عزیزانت هستی؟ 🧔پدر 👩مادر 👱‍♀خواهر 👱‍♂برادر