هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
▪بسم اللهِ الرّحمنِ الرّحیم
▪️الهی به امیدتو
▪به نام خدای محمد(ص)
سلام روز شما بخیر
عزاداری شما قبول🏴
ذکر پنجشنبه،صد مرتبه
لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين
با آرزوی بهترینها در
هر دو دنیا برای شما
به حق حضرت محمد(ص)
▪لحظه هاتون پراز یاد خدا
▪امروزتون پر از استجابت دعا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 سلام روزتون بخیر
عزاداریتون قبول
پنجشنبه تون معطر به
ذکر شریف صلوات
بر حضرت محمد (ص)
و خاندان پاک و مطهرش
💚 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
💚 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
💚 در پناه لطف خدا و
عنایت اهل بیت (ع)
پنجشنبه تون پرخیر و برکت
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
▪#السلامعلیکیابقیهالله
مولای غریب ما ، امروز
در بین الحرمين بقیع
گاهی در عزای جدش
رسول الله(ص) می گرید و
گاه بر غربت و بی کسی
عموی عزیزش امام حسن(ع)
▪#اجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
▪#امام_خوب_زمانم_تسلیت
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_عليك_یااباعبدالله_حسین_ع
🍃اول صبح پس از گفتن یک بسم الله
از دل و جان تو بگو
السلام علیک یا اباعبدالله
#روزتون_حسینی💚
#یا_حسین_اباعبدالله💚
#زیارت_كربلا_ان_شاألله💚
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج 💚
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
─═ঊ ❥❥ঊ═─
💚 #ویژگیهایرسولخاتمصلیاللهدرقرآنکریم
⁉ چرا خداوند متعال پیامبر اکرم صلی الله را با دو نام خود توصیف کرده است؟
🌷 مرحوم طبرسی می گوید:
❤ خدای سبحان برای هیچ یک از پیامبران، دو نام از نام های خود را در یک جا جمع نکرده جز برای پیامبر_اسلام صلی الله علیه و آله که درباره اش فرموده:
🌸 «بِالمُؤمِنِینَ رَئُوفٌ رَحِیمٌ» (سوره توبه/128)
و درباره خودش نیز فرموده «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ»
( سوره حج/65)؛
▪بدین ترتیب دو صفت از صفات خدا در یک آیه به پیامبر_اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت داده شده است.
🌷علامه طباطبایی(ره) می گویند:
همه این صفاتی که در این آیه بیان شده، برای تأکید قبول دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و اجابت فرمان اوست و دلیل این مطلب،
آیه بعد است که می فرماید: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّه»
📖 سوره سوره توبه/129
💚 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
💚 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
─═ঊ ❥❥ঊ═─
.داستانی آموزنده وبسیار زیبا ازپاکدامنی یک زن
عفت و پاکدامنی (داستانی بسیار زیبا و عبرت انگیز)زنی که از خدا ترسید وخداوند او را پادشاه گردانیدحکایت شده است که مردی با زنی که در نهایت جمال و زیبایی بود، ازدواج کرد، هر دو همدیگر را بسیار دوست می داشتند، آن دو ازدواج بسیار موفقی داشتند،، پس از مدت زمانی شوهر برای مسائل مادی قصد سفر می کند، ولی قبل از مسافرت می بایست همسرش را به شخص امینی بسپارد، چون ماندن زن به تنهایی در خانه صلاح نیست، و این زن نیز در آنجا بیگانه و غریب بود، و هیچ کس از بستگانش در آنجا نبودند،،، ناچارا شوهر کسی بهتر از برادرش را پیدا نمی کند، و نزد برادرش رفته و در مورد همسرش به او توصیه می کند،،، ولی مسکین نمی دانست که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده: الحمو الموت، یعنی برادر شوهر مرگ است.چند روزی گذشت که آن برادر در طمع همسر برادرش افتاد و قصد مراوده با او نمود ولی آن زن از خدا ترسید، و تسلیم هوای برادر شوهرش نشد، برادر شوهرش نیز تهدید کرد اگر تسلیم او نشود أبرویش را خواهد ریخت، زن نیز با ایمان کامل رو به او کرد، و گفت: هر کاری می خواهی انجام بده، پروردگارم با من است.هنگامی که مرد از سفر باز گشت، برادرش به او گفت: همسرت قصد خیانت به تو را داشته، ولی من به او اجابت نکردم.آن مرد بدون سوال و پرس همسرش را طلاق داد، و او از خانه بیرون کرد. بدون اینکه سخن او را بشنود.بالاخره آن زن بی گناه، بدون هیچ پناهگاهی از خانه خارج شد، و در مسیر راه از خانۀ عابدی گذشت، به آنجا رفت و داستان را برای او تعریف کرد، آن عابد سخنان زن را تصدیق کرد، و به او پیشنهاد داد تا در خانۀ وی برای مراقبت از فرزند کوچکش، در مقابل حقوقی مشخص کار کند، آن زن نیز موافقت نمود.در روزی از روزها آن عابد از خانه خارج شد، و زن در خانه تنها ماند، در آن هنگام غلام عابد قصد سوء با آن زن نمود، ولی آن زن تسلیم او نشد و از پروردگارش ترسید، غلام تهدید کرد اگر او را اجابت نکند، کاری خواهد کرد که از این خانه رانده شود، ولی باز هم تسلیم وی نشد، آن غلام خبیث طفل عابد را کشت، و به عابد گفت: این زن بچه ی تو را کشته است، عابد نیز بسیار خشمگین شد، ولی خشم خود را کنترل کرد و از وی در گذشت،،، حقوقش که دو دینار بود به او داد، و او را از خانه بیرون کرد.زن پاکدامن از خانه عابد خارج شد و راهی شهر شد، در مسیر راه مشاهده نمود که چند مرد یک مرد دیگر را ضرب و شتم می کنند، سوال گرفت که چرا چنین می کنند؟ گفتند: این مرد بدهکار ماست یا باید قرضش را ادا کند یا باید بردۀ ما باشد، گفت: چقدر بدهکاری دارد؟ گفتند: دو دینار.دو دینار خود را به آنها داد و آن مرد را أزاد نمود، آن مرد نیز تعجب کرد و از او پرسید، تو کیستی و چرا این کار را انجام دادی؟ زن نیز داستان روزگارش را برای او تعریف کرد.آن مرد از زن در خواست کرد تا همراه او کار کند، و سود را بین خودشان مساوی تقسیم کنند، زن نیز پذیرفت، پس به او گفت: بهتره سوار کشتی شویم و این شهر بد را ترک کنیم.وقتی به کشتی رسیدند به زن گفت: تا سوار کشتی شود، و خودش نزد ملوان کشتی رفت، و گفت: کنیزکی زیبا برای فروش آوردم، ملوان نیز او را خرید، و پول را به مرد داد.کشتی حرکت نمود، و زن مسکین دنبال آن مرد می گشت، ولی متوجه شد ملوانان قصد معاشقه با او را دارند، و گفتند تو کنیز ما هستی و باید اجابت کنی، اربابت تو را به ما فروخته است، در این هنگام بود که خداوند طوفانی را فرستاد و آن کشتی با همه کارکنانش غرق شدند مگر آن زن پرهیزگار که بروی تخته چوبی به ساحل رسید.در آن هنگام پادشاه بر ساحل نشسته بود و ناگهان متوجه شد که طوفان شدیدی شروع به وزیدن می کند با وجودی که الان فصل وزش باد نبود، سپس بعد از دقایقی دید که زنی بر روی تخته چوبی که از بقایای یک کشتی است شناورکنان به ساحل رسید.به نگهبانش دستور داد تا آن زن را به قصر ببرند، طبیب را برای معالجه اش احضار کردند، و از او مراقبت شد تا اینکه به هوش آمد،،، پادشاه از وی در مورد حادثۀ رخ داده سوال نمود،،، و آن زن همۀ حکایت زندگی اش را برای او تعریف کرد، از خیانت برادر شوهرش، تا داستان عابد، و فروخته شدنش توسط مردی که به او احسان کرد،،، ولی در همه این موارد، او فقط صبر پیشه کرده است.پادشاه از داستان زندگی او بسیار شگفت زده شد، و با او ازدواج نمود، و در همه امورات حکومتی با وی مشورت می نمود، آن زن نزد پادشاه دارای مکانت و منزلت خاصی بود.روزگار سپری شد تا اینکه پادشاه مریض شد، و وفات نمود، بزرگان شهر دور هم جمع شدند، تا کسی را جایگزین او نمایند، همه به اتفاق رسیدند که کسی بهتر از زن پادشاه لایق پادشاهی نیست.بدینوسیله این زن پرهیزگار پادشاه آن شهر شد.آن زن دستور داد تا تخت پادشاهی را در مکان عمومی شهر برده، و دستور دهند همه مردان آن شهر یک به یک از جلوی او بگذرند.مراسم شروع شد در حالی که او بر تخت نشسته بود مردان یکی
یکی از
ادامه داستان👆👆
.جلوی وی می گذشتند، شوهرش را دید که از جلویش گذشت، دستور داد تا او را از صف بیرون آورند،،، سپس برادر شوهرش رسید، دستور تا او را نیز بیرون آورند،،، سپس عابد را دید، او را نیز از صف بیرون کشاندند،، سپس غلام عابد را دید، او را نیز بیرون کشاند، سپس آن مرد خبیث که او را آزاد نموده بود را دید، او را نیز از صف بیرون کشاندند.دستور داد تا همه این افراد در روبروی او قرار دهند، آنگاه به طرف شوهرش رو کرد، وگفت: برادرت تو را فریب داد، و من خیانت نکردم، تو ازادی، ولی برادرت، پس او را شلاق میزنیم، چون به من تهمت دروغ بسته است.سپس به عابد گفت: غلامت تو را فریب داده، تو آزادی، ولی غلامت کشته خواهد شد، چون فرزندت را کشته است.سپس به آن مرد خبیث گفت: .. اما تو .. به زندان خواهی رفت تا نتیجۀ خیانت ، و فروختن زنی که تو را نجات داد، ببینی.و این نهایت داستان این زن با عفت بود، به راستی که خداوند هیچ وقت عمل بنده اش را ضایع نخواهد کرد، و خداوند می فرماید: (وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ) هر كس هم از خدا بترسد و پرهیزگاری كند ، خدا راه نجات از هر تنگنائی را برای او فراهم میسازد . و به او از جائی كه تصوّرش نمیكند روزی میرساند . هر كس بر خداوند توكّل كند و كار و بار خود را بدو واگذارد، خدا او را بسنده است....
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✅#فروتنىشگفتانگیزامامحسن(ع)
✍️فروتنى حضرت امام حسن (عليه السلام) و تواضع آن انسان الهى چنان بود كه : روزى بر گروهى تهيدست مى گذشت و آنان پاره هاى نان را بر زمين نهاده ، روى زمين نشسته بودند و مى خوردند ، چون حضرت امام حسن (عليه السلام) را ديدند گفتند : اى پسر رسول خدا ! بيا و با ما هم غذا شو ! به شتاب از مركب به زير آمد و گفت : خدا متكبران را دوست ندارد و با آنان به خوردن غذا مشغول شد .سپس همه آنان را به ميهمانى خود دعوت فرمود ، هم به آنان غذا داد و هم لباس.
📚 منبع: اهل بیت عرشیان فرش نشین.
تالیف استاد حسین انصاریان
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪ ۲۸ صفر از راه رسید
▪ آسمان و زمین عزادار داغ
▪ نبی اکرم و سبط ارشدش شد
در این روز معنوی
امیدوارم حضرت محمد(ص)
در دنیا و آخرت راه گشاتون
و امام حسن مجتبی علیه السلام
واسطه شما نزد خداوند ، برای
حل مشکلاتتون باشه
▪شهادت حضرت محمد(ص)
▪و امام مجتبی علیه السلام تسلیت باد
💚 تقدیم به شما عزیزان
💚 دعاگوی شما هستم
#التماسدعابرایبیمارانوبیمارمنظور
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
میگویند: روزی یکی از انبیای الهی در گذر خود به مردی پیر و فرتوت برخورد که برای خود جایگاهی در بالای درختی کهن سال ساخته بود و در آن به عبادت خدا مشغول بود. سر سخن را با او باز کرد و در نهایت پرسید: حالا چرا اینجا زندگی میکنی؟
گفت: جوان که بودم در عالم رؤیا به من خبر دادند که بیش از 900 سال زندگی نخواهم کرد، لذا حیفم آمد که این عمر کوتاه را به جای عبادت، در راه ساختن خانه و کاشانه تلف کنم.
آن نبی گفت: اما به من خبر رسیده که زمانی خواهد رسید که در آن زمان مردمان بیش از 80 یا 90 سال عمر نخواهند کرد اما برای خود قصرها و برجها میسازند.
او گفت: ای بابا، اگر عمر من 90 سال بود که آن را با یک سجده سپری میکردم.
⚘|❀ ❀|⚘
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
#ضرب_المثل نه سیخ بسوزه نه کباب
شجاعالسلطنه، پسر فتحعلیشاه، حاکم کرمان بود. اسم کوچکش حسنعلی میرزا بود. او در کرمان تجربه کرده بود و متوجه شده بود که ترکههای نازک انار میتواند کار سیخ کباب را بکند و کباب بر سیخی که چوبش انار باشد خوشمزهتر هم میشود.
برای همین پخت کباب با چوب انار را باب کرد که در کرمان به «کباب حسنی» معروف شد و حاکم وقتی میل کباب داشت به نوکرها میگفت: «طوری کباب را بگردانید که نه سیخ بسوزه نه کباب.»
این دستور او به صورت ضربالمثل درآمد و برای بیان میانهروی و اعتدال در کارها توسط مردم به کار میرود.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚چشمی که شفا گرفت، مسجدی که ساخته شد
گفتهها و شنیدهها درباره مسجد سادات هندی در این سالها آنقدر زیاد بوده که میشود از داستانهایی که برایش ساختهاند، کتاب نوشت. قصهها گرچه پایه مشترکی دارند، اما گاه چنان شاخوبرگهای اضافهای گرفتهاند که با ماجرای اصلی که قدیمیهای مسجد شاهدش بودهاند، تفاوتهای اساسی دارند.
«علی قریبی»، خادم سابق مسجد سادات هندی که سابقه بیست سال زندگی در این مسجد دارد، میگوید: «هر وقت جلوی مسجد میایستادم، رهگذران سراغم میآمدند و میپرسیدند: این مسجد، مال هندیهاست؟ میگفتم: نه بابا. و داستان ساختهشدن مسجد را برایشان تعریف میکردم.» علی آقا همه شنیدههایش از روایتهای اهالی محله را روی هم میگذارد و ادامه میدهد: «میگویند در مکان فعلی مسجد سادات هندی، تا ۶۰ سال قبل، یک کافه وجود داشت و بساط عرقخوری در آن به راه بود! آن سالها یک تراشکار معروف به نام «سید حبیبالله سادات هندی» در محله شاپور مغازه داشت. یک روز در حین کار، براده آهن به یکی از چشمهای آقا حبیبالله رفت و بیناییاش را مختل کرد. از آن روز، به مطب هر پزشک حاذقی در کشور که بگویید، مراجعه کرد و حتی تا آلمان هم رفت اما معالجات افاقه نکرد و بینایی چشمش برنگشت. آن روزها نزدیک محرم بود. سادات هندی به اهل بیت(ع) متوسل شد و در دلش نذر کرد اگر چشمش شفا پیدا کند، زمین آن کافه را بخرد و به جایش یک مسجد بسازد.صبح فردا که از خواب بیدار شد، چشمش خوب شدهبود؛ طوریکه انگار اصلاً هیچوقت مشکلی نداشته. همان روز سراغ صاحب کافه رفت و با ۴۵ تومان، مغازه بدنامش را خرید. در قرارداد هم با او شرط کرد تا ظهر همان روز کافه را تخلیه کند. انگار میخواست به همان سرعت که شفا گرفته، نذرش را ادا کند. خلاصه کافه تخریب شد، برای آن زمین، صیغه مسجد خواندند و مسجدی که در محل کافه سابق ساختهشد، به نام بانی آن، مسجد سادات هندی نامگذاری شد.»
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🍁☘🍁
#قصه_و_عبرت
جوانی که #خدا_رابه_مبارزه_طلبید
ومانند الاغ مرد
💥در دهه ی پنجاه میلادی در یکی از دانشکده های کشور های عربی دانشجویی ساعتش را در دست گرفت، به آن نگاه می کرد و فریاد می کشید: اگر خدایی وجود دارد یک ساعت بعد جان مرا بگیرد.
صحنه عجیبی بود، گروهی از دانشجویان و اساتید شاهد آن بودند. دقیقه ها به سرعت گذشت. وقتی دقیقه ها به پایان رسید با غرور و مبارزه طلبی برخواست و به همشاگردی هایش گفت: ببینید، اگر خدا وجود داشت جان مرا می گرفت!
دانشجویان رفتند. شیطان بعضی از آن ها را وسوسه کرد، بعضی از آنها گفتند خداوند به خاطر حکمتی به او مهلت داده است و بعضی سرشان را تکان دادند و او را مسخره کردند.
این جوان با خوشحالی نزد خانواده اش رفت «با غرور» گویا با دلیل عقلی که پیش از این کسی آن را به کار نبرده ثابت کرده است که خدا وجود ندارد و انسان بیهوده خلق شده است و پروردگاری وجود ندارد و معاد و حسابی هم در میان نیست!
وارد خانه شد. مادرش سفره ی غذا پهن کرد. پدرش در جایش کنار سفره نشسته بود و منتظر بود تا همراه اعضای خانواده خوردن را شروع کند. پسر به سرعت رفت تا دستش را بشوید. صورت و دستانش را شست سپس آن ها را خشک کرد. در همین زمان بر زمین افتاد و هیچ حرکتی نکرد.
بله افتاد و مرد. پزشک در گزارشش قید کرد که مرگش به خاطر آبی بود که داخل گوشش رفته بود.
دکتر عبدالرزاق نوفل رحمه الله در این باره می گوید: خداوند نپذیرفت مگر اینکه مانند الاغی بمیرد!
در مورد الاغ و اسب به لحاظ علمی معروف است که اگر آب وارد گوش یکی از آنها شود در جا می میرد.
🆔@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ
▪الوَصِیِّیَنَ یاامام حسن مجتبی
صحن و حرم و گنبد
و گلدسته نداری
بر روی کسی
خانه ی در بسته نداری
آنقدر غریبی که
در ایام شهادت
در هیچ خیابان
علم و دسته نداری
▪شهادت کریم اهل بیت
▪امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🕯پنج شنبه شهریورماه است و یاد درگذشتگان😭
اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ،
تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَهِ الفَاتِحهِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
پنج شنبه که می شود
ثانیه هایمان سخت بوی دلتنگی می دهد😭
و عده ای از عزیزانمان
آن طرف
چشم به راه هدیه ای تا آرام بگیرند😭
با فاتحه و صلواتی هوایشان را داشته باشیم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🏴🖤🏴🖤🏴
💠خداوند به رسول رحمتش – محمد مصطفی (ص) – خطاب کرد تا به مردم چنین امر کند:
"به پاس آنچه در هدایت و سعادت شما کوشیدم، هیچ نمیخواهم جز آنکه با خاندانم مهربانی و مودّت داشته باشید."
‼️و مردم مزد رسالتش را آنگونه دادند که اگر به ایشان سفارش شده بود در حق فرزندان رسول خدا هرآنچه در توان دارند، ظلم کنند، بیش از آن نمی توانستند!
🌾و در این میانه آنچه با حسن (ع) کردند، آتش به جان هستی می زند.
🌹همه میدانستند حسن (ع)، جان محمد (ص) است؛
🌸همه سخاوت و کرامت و صداقت و شجاعت و علم او را دیده بودند؛ میدانستند او سرور جوانان بهشت است.
☘️کسی از حسن بدی ندیده بود!
❓پس چرا گروهی بر او شمشیر کشیدند و دیگرانی زخم زبان حوالهاش کردند؟
❓چرا زهر به کامش ریختند؟
❓چرا خون به جگرش کردند؟
❓چرا حتی بر جسدش نیز رحم نکردند و آن را تیرباران کردند؟
❓چرا مزد رسالت رسول را اینچنین با قساوت پرداخت کردند؟
◾️رحلت رسول مهربانی ها حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
تسلیت عرض میکنم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️#شهادت_حضرت_پیامبر
🥀ما چنین دلسوزی رو امروز از دست دادیم🖤
#پیامبر_اکرم
↙️به ما بپیوندید↙️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_عزاداری
🏴پخش موسیقی در ایام سوگواری
🔷س 3483: اجرای موسیقی حلال یا پخش آن از صدا و سیما در روزهای سوگواری چه حکمی دارد؟
✅ج: اگر عرفاً از این عمل، هتک فهمیده شود، مسلّماً حرام است؛ مثلاً اگر شب عاشورا آهنگی پخش شود که در فرهنگ عمومی مردم، هتک حرمت تلقّی شود، این موسیقی حرام است. امّا اگر هتک حرمت تلقّی نشود، فی نفسه امر محرّمی نیست. اگرچه بهتر است تا جاییکه امکان دارد، این چیزها را از ساحت مراسم دینی دور کنند.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪ #جانم_امام_مجتبی_ع
ای عــــــــصای
دست زهرا (س)
دست ما را هم بگیر
تو کریم اهل بیتی
ما تهی دست و فقیر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا
امام حسن مجتبی(ع)
▪ #شهادت_امام_حسن_مجتبی
▪#علیه_السلام_تسلیت_باد .
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❤️ #صدهانسخه #شفابخشگیاهی 🌿
✅ لاغری سریع
✅رشد عجیب موی سر با زغال
✅راز لاغری با خاکشیر
✅ازبین بردن موهای زائد برای همیشه
✅درمان نازایی
✅مشکلات جنسی
✅ازبین بردن لک های پوست
✅ ازبین بردن چین و چروک
✅درمان دیسک،آرتروز،سیاتیک،زانودرد
همه در این کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1066860566C7019303c3b
#ڪـانـال_تخصصےطــღــب_شــفا👆به ما بپیوندید👆
#پیشنهادویژه♥️
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
💎امام على عليه السلام:
👈احمق ترين مردم كسى است كه خود را عاقل ترین مردم مى داند
أحمَقُ النّاسِ مَن ظَنَّ أنّهُ أعْقَلُ النّاسِ
غررالحكم حدیث 3089
〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿
💎امام على عليه السلام:
👈مشورت كردن، مايه راحتى تو و زحمت ديگرى است
المُشاوَرَةُ راحَةٌ لكَ و تَعَبٌ لِغَيرِكِ
📚غررالحكم حدیث1857
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی
‼️آلوده کردن منابع آبی
🔷س 3313: با توجه به اهمیت کیفیت آب در #سلامت_جامعه، بعضی اشخاص (حقیقی و حقوقی) #پساب_فاضلاب و پسماند های خود را در #آبهای_سطحی (اعم از رودخانه، تالاب، دریاچه و ...) رها می کنند، که در بعضی از موارد برای بهره برداران و ساکنین اطراف منابع مذکور منجر به ضرر می شود. حکم شرعی این اقدام چیست؟
✅ج: #آلوده_سازی_آب_شرب در صورتی که موجب #اضرار_به_غیر و تعدی به حقوق آنان باشد حرام است، و باید از آن اجتناب شود دولت اسلامی نیز موظف است در جهت تأمین سلامت و امنیت مردم اقدامات قانونی لازم را به عمل آورد.
#حق_الناس #تعدی_به_حقوق_مردم #آلوده_کردن_محیط_زیست
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#تدبر
✨إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَعِيمٍ ﴿۱۷﴾
✨پرهيزگاران در باغهايى و
✨در ناز و نعمتند (۱۷)
✨فَاكِهِينَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ
✨وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ﴿۱۸﴾
✨به آنچه پروردگارشان به آنان داده
✨دلشادند و پروردگارشان آنها را از
✨عذاب دوزخ مصون داشته است (۱۸)
✨كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۱۹﴾
✨به آنان گويند به پاداش آنچه به جاى
✨مى آورديد بخوريد و بنوشيد گواراتان باد (۱۹)
📚سوره مبارکه الطور✍آیات ۱۷ تا ۱۹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
يك ماجراى واقعی و جالب
سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدم.
یک روز صبح زود جهت انجام دادن پرواز وارد فرودگاه امام خمینی ره شدم،
سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خداحافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال
تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال تر بودند و شور و حالی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن،
نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته "نجف"
پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم
خلاصه وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم
اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسئول شیفتمون گفت
فلانی شما برو نجف! پروازت تغییر کرده!
خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتم و وارد هواپیما شدم
بعد از یک ساعت شروع کردیم به مسافرگیری
مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت:
دو نفر باید پیاده شن !!!
پرسیدیم چرا؟
گفت: از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف ...
حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش میشکست، کاری هم نمیشد کرد چون دستور داده بودن و میبایست انجام شه!
وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد.
خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن .
اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن!
از هواپیما که داشتن پیاده میشدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن
هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یک ساعت و چند دقیقه رسیدیم به آسمان نجف ....
منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمیکرد و ما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور میزدیم
نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل نشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و میبایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه!
برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسئول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت
اما با تعجب شنیدیم که مسئول هماهنگی میگفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشست و برخاست کردن
پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره !!!
رفتم پیش خلبان و گفتم:
کاپتان حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم، کاش شما اجازه میدادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده میکردیم
خلبان که مسئول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت:
شما فکر میکنید دلیل برگشتمون این بوده؟! باشه برید صداشون کنید بیان
خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم:
شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید ؟!
گفت: بله
گفتم : سریع زنگ بزن ببین کجان خدا کنه تو فرودگاه باشن بهشون بگو بیان
اون هم تماس گرفت و خواست خدا پیداشون کرد و آمدن
اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن
همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیرمرد با غرور و خوشحال دارن میان
پیرزن جلوی ما که رسید گفت:
فکر کردید کار ما دست شماست؟!
فکر کردید شما میتونید جواز سفر ما رو باطل کنید
چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم
گفتم مادر خداروشکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید!
گفت: آخه شما بودید میرفتید؟
با چه رویی برمیگشتیم خونه!
✍حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه نقل کرد
اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمیتونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه
پیش خودم گفتم یا امیرالمؤمنین و یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل علیه السلام شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم رفت
تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت:
مگه شماها نمیخواستید برید کربلا پس چرا نشستید؟!
عرض کردیم آقا نشد ! نبردنمون!
فرمود پاشید خیالتون راحت برید کربلا !!!
میگفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیائیم
"تا یار که را خواهد و میلش به که باشد"
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
بچهام نماز نمیخونه !
با دین رفیق نیست !
کجا رو اشتباه رفتم؟
#استاد_شجاعی | #استاد_پناهیان
▪️ ویژه رحلت پیامبر اکرم (ص)
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh