هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
910.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
🥀برنائب برحق
🍃امامت صلوات
🥀برصاحب انوار
🍃 قیامت صلوات
🥀خواهی که به روز
🍃حشر نگردی مایوس
🥀بفرست به پیشگاه
🍃مهدی (عج)صلوات
🥀اللّهُمَّصَلِّعَلي
🍃مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🥀وَعَجِّلفَرَجَهُــم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
─┅─═इई 🥀🍃🥀ईइ═─┅─
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
71.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اربابمحسین(ع).............
دل مـــا
تنگ شده بهر«حسینت»یا ربّ
ڪربلا»قسمت مـا ڪن تو بحق«زینب»
بطلب این گــدایت را
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
⚠️#تدبردرقرآن #تـــݪنگـــرامـــروز
🌸 خداوند با هیچکس تعارف ندارد! واقعیت را شفاف و بی پرده بیان می کند 👇
☝ کسانی را که از قرآن فاصله گرفته اند، به چارپایانی تشبیه نموده که از شیر و شکارچی فراری هستند!
📖 آیات 50 الی 55 سوره مدثر :
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ
فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ
بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً
كَلَّا بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ
كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ
فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ
#ترجمه:
🔹 گويا آنان گورخرانى هستند كه از شير مىگريزند.
🔹 بلكه هريك از آنان توقّع دارد كه نامه هايى سرگشاده از سوى خدا به او داده شود.
🔹 چنين نيست، بلكه آنان از آخرت نمىترسند.
🔹 چنين نيست، همانا قرآن تذكّرى ارزشمند است.
🔹 پس هركس خواست، با آن تذكّر يابد.
⚠ عمده دلیل سر به هوایی وفاصله گرفتن ما از قرآن، غفلت از یاد و ذکر قبر و قیامت است!
⚠ از آخرت خودمان بترسیم و قرآن را وارد زندگی کنیم تا فرصت داریم که آیاتش موجب بیداری و خوشبختی خودمان است.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
در زمان سرماخوردگی وسرفه های شدید ،
آب آنـــــاناس 🍍بخورید !
آب آناناس🍍 ۵ بـــــــرابر قوی تر از شربت سینه عمل میکنه
و از سرماخوردگی و آنفولانزا هم جلوگیری میکنه !
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
گردو فروش
ﻓﺮﺩﯼ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ ،ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ. بعد گفت : ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ
ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ.
ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﮐﻪ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺯﺭﻧﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﯾﮑﯽ، ﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﻨﯽ.
ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺳﻤﺞ ﮔﻔﺖ: ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ
ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺵ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ، ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯽﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ، ﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻟﺬﺕ ببرید...
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✅ #تلنگر
✍️شخصی کفشش را برای تعمیر،
نزد کفاش می برد.
کفاش نگاهی به کفش کرده می گوید:
این کفش سه کوک می خواهد،
و اجرت هر کوک ده تومان میشود که،
درمجموع خرج کفش میشود ۳۰ تومان.
مشتری قبول می کند. پول را میدهد،
و می رود تا ساعتی دیگر برگردد،
و کفش تعمیر شده را تحویل بگیرد.
کفاش دست به کار می شود. کوک اول،
کوک دوم و در نهایت کوک سوم و تمام..
اما با یک نگاه عمیق در میابد اگر چه کار،
تمام است ولی یک کوک دیگر اگر بزند،
عمر کفش بیشتر می شود،
از یکسو قرار مالی را گذاشته و نمیشود
طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل
است که کوک چهارم را بزند یا نزند...
او میان نفع و اخلاق مانده است.
یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف
عقل نیست.
اگر کوکچهارم را نزند هیچ خلافینکرده.
اما اگر بزند به انسانیت تعظیم کرده...
دنیا پر از فرصت کوک چهارم است .
و من و تو کفاشهای دو دل...
بیا تا کوک چهارم را
بیمنت و چشم داشت بزنیم ...
#نکته
❤️🔅❤️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
💢 #تبدیلتهدیدبهفرصت
🔸 نوجوانی ۱۵ ساله اهل منچستر در شمال انگلستان که به دلیل اختلال وسواس فکری، دست از شستشو و نظافت برنمیدارد؛ علاقهاش به شستشوی خودرو را به یک تجارت موفق با فهرستی از مشتریان مشهور تبدیل کرده است.
🔸 دوسال پیش پزشکان تشخیص دادند او دچار اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) است. خانواده او برای اینکه او بیشتر از محیط خانه بیرون برود به عنوان هدیه کریسمس برایش یک بسته لوازم کارواش خریدند.
🔸 او ابتدا ماشین اعضای خانواده و دوستان خانوادگی را میشست اما حالا مشتریان او شامل مولی-می هیگ، اینفلوئنسر، اسکات مکتامینای، فوتبالیست، تامی فیوری، ستاره بوکس و گری نویل، کارشناس فوتبال هستند.
❓شما با نقطه ضعفهاتون چی کار میکنید؟
شاید چیزی که فکر میکنید نقطه ضعف شماست، در یک نقش خاصی در واقع نقطه قوت شما باشه و فقط کافی باشه آن نقش رو پیدا کنید!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از این چهار چیز تا آخر عمرت دوری کن
خیانت که فقط داشتن رابطه نامشروع نیست،خیانت یعنی اینکه همیشه در شبکه های مجازی برای دیگران در دسترس و انلاین باشی اما همسرت که کنارت نشسته بهت دسترسی نداره..!!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
739.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَز واژه ی پُر مهر سلام
موج لطیفی بـساز
و درگـوش تمـام اهـالـی ِصـبـح
زمـزمه کــن
ســــ🌸ــــلام
چهـــــ🌸ـــارشنبه تون زیبا
روزتون سـرشار از شادی و نـشـاط
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
ماجرای عجیب دکتری که همه مردان را زن میدید...
دکتر حاج حسین توکلی از شاگردان عارف بالله شیخ رجبعلی خیاط، نقل می کند: روزی من از مطب دندان سازی خود حرکت کردم که جایی بروم، سوار ماشین شدم، میدان فردوسی یا پیش تر از آن ماشین نگه داشت، جمعیتی بالا آمد، سپس دیدم راننده زن است، نگاه کردم همه زن هستند همه یک شکل و یک لباس! دیدم بغل دستم هم زن است! خودم را جمع کردم و فکر کردم اشتباهی سوار شده ام. این اتوبوس کارمندان است. اتوبوس نگه داشت و خانمی پیاده شد، آن زن که پیاده شد همه مرد شدند! با این که ابتدا بنا نداشتم پیش شیخ بروم از ماشین که پیاده شدم {جهت روشن شدن قضیه} رفتم پیش مرحوم شیخ، قبل از این که من حرفی بزنم شیخ فرمود: « دیدی همه مردها زن شده بودند! چون مردها به آن زن توجه داشتند، همه زن شدند!» بعد گفت: « وقت مردان هر کس به هر چه توجه دارد، همان جلوی چشمش مجسم می شود، ولی محبت امیر المومنین (ع) باعث نجات می شود» «چقدر خوب است که انسان محو جمال خدا شود... تا ببیند آن چه دیگران نمی بینند و بشنود آن چرا را دیگران نمی شنوند.» 1 امروزه روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که انسان به هر چه توجه و تمرکز نماید همان چیز در روح و ضمیر باطنش نقش می بندد و در عالم خارج به ظهور می رسد! چه خیر اخلاقی و چه شر باشد.
📚کیمیای محبت، ص176
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
نقل است ساربانی در آخر عمر، شترش را صدا میزند و به دلیل اذیت و آزاری که بر شترش روا داشته از وی حلالیت می طلبد. یکایک آزار و اذیتهایی که بر شتر روا داشته را نام میبرد. از جمله؛ زدن شتر با تازیانه، آب ندادن ، غذا ندادن، بار اضافه زدن و …. همه را بر میشمرد و میپرسد آیا با این وجود مرا حلال میکنی؟ شتر در جواب میگوید همه اینها را که گفتی حلال میکنم، اما یکبار با من کاری کردی که هرگز نمیتوانم از تو درگذرم و تو را ببخشم. ساربان پرسید آن چه کاری بود؟ شتر جواب داد یک بار افسار مرا به دُم یک خر بستی. من اگر تو را بخاطر همه آزارها و اذیتها ببخشم بخاطر این تحقیر هرگز تو را نخواهم بخشید!
ضربالمثل معروف "افسار شتر بر دُم خر بستن" اشاره به سپردن عنان کار به افراد نالایق است و اینکه چنين افرادی بدون دارابودن تخصص، تحصیلات، تجربه، شایستگی و شرایط تصدی پست و مقامی، صرفاً بر مبنای روابط زمام امور را بدست گیرند و بدبخت جماعتی که دچار چنین افرادی شوند.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
تنبل خانه شاه عباسی
هنگامی که کسی زیاد تنبلی کند و یا کج و معوج بنشیند و یا لم بدهد، به او میگویند: مگه تنبل خونه شاه عباسه؟
شاه عباس کبیر یک روز گفت: خدا را شکر! همه اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیدهاند
و هیچ کس نیست که بدون درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آنها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاشهای شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط تنبلها هستند که سرشان بی کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستورداد تا تنبل خانهای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجهای نیز به این کار اختصاص داده شد.کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد و تنبل خانه مجلل و باشکوهی تاسیس شد. تنبلهای سرتاسر مملکت در آن جای گرفتند و زندگیشان از بودجه دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر میشد.
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز میشود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبل خانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا میروند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایدهای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمیتوانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از اینها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زدهاند تا مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبلها را از غیر تنبلها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرحها عملی نبود.سرانجام دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبلهای حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمیآورند و از حمام بیرون میروند و تنبلهای حقیقی در حمام میمانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگهای سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله میکرد و میگفت: آخ سوختم، آخ سوختم ، دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف میگفت:
بگو رفیقم هم سوخت!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان