☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#ضرب_المثل
#مثل_سگ_پشیمان_است
اين مثل به كسانی گفته میشود كه به خاطر طمعكاری هستی خود را از دست میدهند.
روزی روزگاری، سگ تنبل و بیكاری در دهی زندگی میكرد. این سگ بیكار همیشه گرسنه بود و هیچ وقت یك وعدهی سیر غذا نمیخورد، چون باید كسی دلش برای او میسوخت تا تكه گوشتی یا استخوانی برایش بیندازد. یا یكی از زنهای همسایه اضافهی غذای شب گذشته را كه میخواست دور بریزد جلو سگ میگذاشت.
بعد از چندین سال سگ از این وضعیت خسته شد. عزمش را جزم كرد و خواست به دنبال كاری برود تا غذای ثابتی داشته باشد. با خود گفت: میتوانم سگ پلیس شوم؟ نه اگر سگ پلیس شوم شب و نیمه شب ممكنه به مأموریت اعزام شوم و باید از خوابم بزنم، نه این كار را نمیتوانم انجام بدهم.
با خودش گفت یكی از دوستانش سگ نگهبان است. آن سگ از كارش و اوضاع زندگیاش خیلی راضی است. تمام شب را بیدار است و كل روز را میخوابد. با خود فكر كرد و گفت: نه اینطورم نمیشه من شبها را باید بخوابم باید به دنبال كاری باشم كه روزها باشد و من شبها را استراحت كنم. در همین افكار بود كه یك گله گوسفند را كه از ده به چرا میرفتند دید. سه سگ هم با چوپان این گله را هدایت میكردند.
سگ داستان از یكی از سگها پرسید: كار شما چیه؟ گفت: ما باید مواظب گوسفندها باشیم تا حیوانات درّنده به آنها نزدیك نشوند. صبح تا عصر مراقب این گوسفندها هستیم و شبها را استراحت می كنیم. سگ تنبل كه فكر میكرد این كار دیگه خواب و خوراك خوبی داره خواست به دنبال این كار رود. ولی این روستا كه سگ مواظب گله داشت تصمیم گرفت آن شب را استراحت كند و فردا صبح به راه بیفتد، به روستاهای اطراف سر بزند، تا اگر آنها سگ نگهبان گله ندارند، برای آنها كار كند.
آن شب را خوابید، فردا صبح كه قصاب محل یك تكه استخوان برایش انداخت آن را نخورد و به دندان گرفت و از روستا خارج شد تا وقتی خیلی گرسنه و خسته شد، آن تكه استخوان را بخورد. وقتی از روستا خارج شد از تپّه بالا رفت تا به پشت آن رسید، كم كم نزدیك رودخانه میشد، سگ تشنه بود. به كنار رودخانه رفت تا آب بخورد كه ناگهان نگاهی به رودخانه انداخت و دید یك سگ با استخوانی در دهانش در آب است. با خود فكر كرد كه اگر آن استخوان را به دست آورم مدت بیشتری میتوانم سیر بمانم و روستاهای بیشتری را میتوانم دنبال كار بگردم.
با این فكر سگ خود را به داخل رودخانه پرتاب كرد تا استخوان سگ داخل رودخانه را بگیرد. هرچه در آب تلاش كرد و گشت سگی پیدا نكرد. فقط در حین پریدن در آب استخوان خودش از دهانش افتاد و به ته رودخانه رفت و گم شد. در آب درواقع سگی نبود، سگ تنبل كه فكر میكرد زرنگی كرده عكس خود را در آب دیده بود و با این زرنگی فقط تكه استخوان خودش را از دست داده بود.
سگ با این افكار در آب تقلا میكرد تا بتواند از آب خارج شود كه ناگهان به لبه آبشاری رسید و به پایین آبشار سقوط كرد. سگ بیچاره در حال غرق شدن بود و كسی هم نبود او را نجات دهد. در نهایت سگ با كلی زحمت و تلاش توانست خود را به تكه سنگی كه پایین رودخانه بود برساند و خودش را نجات دهد
#نكته
#تربيتي
#تذكر
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#ضرب_المثل
#مثل_سگ_پشیمان_است
اين مثل به كسانی گفته میشود كه به خاطر طمعكاری هستی خود را از دست میدهند.
روزی روزگاری، سگ تنبل و بیكاری در دهی زندگی میكرد. این سگ بیكار همیشه گرسنه بود و هیچ وقت یك وعدهی سیر غذا نمیخورد، چون باید كسی دلش برای او میسوخت تا تكه گوشتی یا استخوانی برایش بیندازد. یا یكی از زنهای همسایه اضافهی غذای شب گذشته را كه میخواست دور بریزد جلو سگ میگذاشت.
بعد از چندین سال سگ از این وضعیت خسته شد. عزمش را جزم كرد و خواست به دنبال كاری برود تا غذای ثابتی داشته باشد. با خود گفت: میتوانم سگ پلیس شوم؟ نه اگر سگ پلیس شوم شب و نیمه شب ممكنه به مأموریت اعزام شوم و باید از خوابم بزنم، نه این كار را نمیتوانم انجام بدهم.
با خودش گفت یكی از دوستانش سگ نگهبان است. آن سگ از كارش و اوضاع زندگیاش خیلی راضی است. تمام شب را بیدار است و كل روز را میخوابد. با خود فكر كرد و گفت: نه اینطورم نمیشه من شبها را باید بخوابم باید به دنبال كاری باشم كه روزها باشد و من شبها را استراحت كنم. در همین افكار بود كه یك گله گوسفند را كه از ده به چرا میرفتند دید. سه سگ هم با چوپان این گله را هدایت میكردند.
سگ داستان از یكی از سگها پرسید: كار شما چیه؟ گفت: ما باید مواظب گوسفندها باشیم تا حیوانات درّنده به آنها نزدیك نشوند. صبح تا عصر مراقب این گوسفندها هستیم و شبها را استراحت می كنیم. سگ تنبل كه فكر میكرد این كار دیگه خواب و خوراك خوبی داره خواست به دنبال این كار رود. ولی این روستا كه سگ مواظب گله داشت تصمیم گرفت آن شب را استراحت كند و فردا صبح به راه بیفتد، به روستاهای اطراف سر بزند، تا اگر آنها سگ نگهبان گله ندارند، برای آنها كار كند.
آن شب را خوابید، فردا صبح كه قصاب محل یك تكه استخوان برایش انداخت آن را نخورد و به دندان گرفت و از روستا خارج شد تا وقتی خیلی گرسنه و خسته شد، آن تكه استخوان را بخورد. وقتی از روستا خارج شد از تپّه بالا رفت تا به پشت آن رسید، كم كم نزدیك رودخانه میشد، سگ تشنه بود. به كنار رودخانه رفت تا آب بخورد كه ناگهان نگاهی به رودخانه انداخت و دید یك سگ با استخوانی در دهانش در آب است. با خود فكر كرد كه اگر آن استخوان را به دست آورم مدت بیشتری میتوانم سیر بمانم و روستاهای بیشتری را میتوانم دنبال كار بگردم.
با این فكر سگ خود را به داخل رودخانه پرتاب كرد تا استخوان سگ داخل رودخانه را بگیرد. هرچه در آب تلاش كرد و گشت سگی پیدا نكرد. فقط در حین پریدن در آب استخوان خودش از دهانش افتاد و به ته رودخانه رفت و گم شد. در آب درواقع سگی نبود، سگ تنبل كه فكر میكرد زرنگی كرده عكس خود را در آب دیده بود و با این زرنگی فقط تكه استخوان خودش را از دست داده بود.
سگ با این افكار در آب تقلا میكرد تا بتواند از آب خارج شود كه ناگهان به لبه آبشاری رسید و به پایین آبشار سقوط كرد. سگ بیچاره در حال غرق شدن بود و كسی هم نبود او را نجات دهد. در نهایت سگ با كلی زحمت و تلاش توانست خود را به تكه سنگی كه پایین رودخانه بود برساند و خودش را نجات دهد
#نكته
#تربيتي
#تذكر
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸
تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت
#نکته
❤️🔅❤️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✅ #تلنگر
✍️شخصی کفشش را برای تعمیر،
نزد کفاش می برد.
کفاش نگاهی به کفش کرده می گوید:
این کفش سه کوک می خواهد،
و اجرت هر کوک ده تومان میشود که،
درمجموع خرج کفش میشود ۳۰ تومان.
مشتری قبول می کند. پول را میدهد،
و می رود تا ساعتی دیگر برگردد،
و کفش تعمیر شده را تحویل بگیرد.
کفاش دست به کار می شود. کوک اول،
کوک دوم و در نهایت کوک سوم و تمام..
اما با یک نگاه عمیق در میابد اگر چه کار،
تمام است ولی یک کوک دیگر اگر بزند،
عمر کفش بیشتر می شود،
از یکسو قرار مالی را گذاشته و نمیشود
طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل
است که کوک چهارم را بزند یا نزند...
او میان نفع و اخلاق مانده است.
یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف
عقل نیست.
اگر کوکچهارم را نزند هیچ خلافینکرده.
اما اگر بزند به انسانیت تعظیم کرده...
دنیا پر از فرصت کوک چهارم است .
و من و تو کفاشهای دو دل...
بیا تا کوک چهارم را
بیمنت و چشم داشت بزنیم ...
#نکته
❤️🔅❤️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💜 قانون همنشینی
💠 بر اساس پژوهشها گوش دادن به صحبتهای افرادی که همیشه از زندگی گلهمند هستند میتواند شما را افسرده کرده و باعث نارضایتی شما از زندگیتان شود! مراقب هم نشینهاتون باشید!
#نکته
❤️🔅❤️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆
💚🍃💚🍃💚
🍃💚🍃💚
💚🍃💚
🍃💚
💚
#تفسیر_سوره_نور
#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
💚برای جمع آوری و نوشتن
مطالب و #درس ها
وقت گذاشته می شود
ادامه درس ۴
درس #دهم
💚چرا در#اثبات #زنا قرآن چهار شاهد
لازم شده است؟؟
پاسخ 👇
💚#دلیل اول
این سختگیری بخاطر آن است
تا مردم به آسانی #حیثیت دیگران لکه دار نکنند
💚#دلیل دوم 👇
در امر #قتل دو شاهد کافی است برای اینکه پای یک نفر در میان است
ولی در #زنا برای دو نفر #اثبات #جرم صورت میگیرد
پس برای هر نفر دو شاهد لازم است
💚#دلیل سوم 👇
اسلام نخواسته در جامعه به وسیله #شهادت افراد به این آسانی #زنا اثبات وآشکار
شود
وضرورت #چهار شاهد این امر را می رساند
واین عمل منافی #عفت علنی وآشکار شود
💚#دلیل چهارم 👇
ضرورت چهار شاهد #عظمت گناه را در اذهان مردم بالا می برد ومانع #شایع کردن عمل فحشا در جامعه می شود
وکسی جرأت نمی کند به صرف #حدس وگمان به کسی نسبت زنا دهد
زیرا اگر #چهار شاهد جمع نشوند
او #شلاق خواهد خورد
ومردم خواهند فهمید که وقتی نسبت دادن زنا این همه #مجازات دارد پس بنگر که خود زنا چقدر #مهم است
ء
💚حال #شهادت دادن برای شاهد چقدر خطر دارد؟؟
اگر کسی آمد #شهادت داد زنی #زنا کرده است
وتعداد کافی نبود
اسلام میگوید
چون شهود کافی نیست
بروید
خانه تان! ؟؟
#خیر
💚بلکه میگویند شهادت دادید و نتوانستید #اثبات کنید،
حالا مجازات شوید
#نکته:
💚اسلام #سه مجازات برای کسی که به زنان پاکدامن #تهمت زنا بزنند دارد
💚#مجازات اول👇
پس «#قاذف» (تهمت زن) هستید، نفری #هشتاد تازیانه باید بخورید.
این است که قرآن میگویدآنها که زنان #عفیف را #متهم میکنند
و چهار شاهد نمیآورند، ولو راستگو باشند
اما چون با این گفتن #زنی را متهم کردهاند (و نباید میگفتند) آنها را #هشتاد تازیانه بزنید
💚#مجازات دوم 👇
ولی آیا همین یک #مجازاتِ بدنی است؟ نه، یک مجازات اجتماعی هم هست
وَ لا تَقْبَلوا لَهُمْ شَهادَةً ابَداً
برای همیشه شهادت اینها #مردود است،
💚دیگر شهادت اینها در هیچ موردی نباید قبول شود. اینجا یک #مجازات اجتماعی است؛
یعنی از آن روز، دیگر از #اعتبار اجتماعی میافتند، چرا؟
💚چون یک #زن #عفیفه ا ی را به زنا متهم کردهاند و نتوانستهاند اثبات کنند
💚#مجازات سوم 👇
: اولئِک هُمُ الْفاسِقونَ اینها فاسق هستند.
؛ یعنی اینها با این #تهمت زدن فاسق شدند
، چون #فاسق شدند شهادتشان #قبول نیست
و هر چیز دیگر که #شرطش #عدالت است از آنها قبول نیست
، مثلًا دیگر #صیغه طلاق نزد آنها نمیشود
جاری کرد،
پشت سر آنها نمیتوان #نماز جماعت خواند
، اگر #مجتهد باشند از آنها نمیتوان #تقلید کرد، چون شرط همه اینها عدالت است
؛ بنابراین #مجموعش یک #مجازات است.
ادامه دارد۰۰۰۰
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆
🌷🌟🌷🌟🌷
🌟🌷🌟🌷
🌷🌟🌷
🌟🌷
🌷
#تفسیر_سوره_نور
#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
🌷برای جمع آوری و نوشتن
مطالب و #درس ها
وقت گذاشته می شود
درس #نوزدهم
🌷آیات اِفک ۱۱_۱۲_۱۳
در ادامه درس های👆 قبل
🌷آیه ۱۲ سوره نور / این آیه خطاب به #مومنانی که فریب این شایعه
را خوردند و
آنها را توبیخ می کند
#نکات اخلاقی که
باید توجه داشت
🌷 ای #مردان مؤمن و
ای #زنان مؤمن،
آیا اگر به شما چنین #تهمتی زده بودند
حاضر بودید
#تهمتی را که به خودتان زدهاند
بازگو کنید؛
هر جا بنشینید بگویید
به #من چنین تهمتی زدهاند
و
درباره من چنین حرفی میزنند؟
هیچ وقت درباره خودتان چنین سخنی میگفتید؟
🌷 چطور اگر درباره شما حرفی بزنند
خودتان میفهمید
که باید سکوت کنید
و
حرف بدی را که مردم برای شما
#جعل کردهاند
دیگر خودتان اشاعه نمیدهید
و میفهمید که باید آن را #دفن کنید،
پس
چرا وقتی که درباره برادران
و خواهران #مؤمن خودتان حرفی را میشنوید،
همان کاری را که درباره خودتان میکنید
درباره آنها نمیکنید؟
🌷آیه ۱۲ سوره نور ،
خطاب به #مومنانی است که #فریب شایعه را می خورند و
آنها را توبیخ می کند
🌷آیه ۱۲/سو ره نور
( لَوْلا اذْ سَمِعْتُموهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِانْفُسِهِمْ خَیراً وَ قالوا هذا افْک مُبینٌ. )
🌷چرا هنگامی که این #تهمت
را شنیدید ، مردان وزنان با ایمان نسبت به خود گمان خوب نبردند؟
چرا وقتی که شنیدند
همان جا نگفتند این یک #دروغ بزرگی است که #جعل شده؟
❤️پیغمبر اکرم یک ماه یا
بیشتر #سکوت کرد
🌷مسلمانان #غافل به جای این که روز اول بگویند
«هذا افْک مُبینٌ»
این یک #دروغ واضحی است
که #جعل شده است،
🌷 مرتب بازگو کردند
و
گفتند «شنیدیم»
و آن را #نُقل مجلس خودشان کردند
❤️#قرآن میگوید: 👇
شما روز اول باید
میگفتید «هذا افْک مُبینٌ».
#نکته مهم از این
#آیه ودرس اخلاقی آن👇
🌷 پس بعد از این #آگاه باشید،
هنگامی که #افکها و#تهمت هایی
را شنیدید
مردان وزنان مومن نسبت
به خود گمان
#خیر ببرید
و
در باره #مومنان
حسن ظن ببرید
🌷وشایعات که در میان
شما #جعل میشود
فوراً بگویید :
«هذا افْک مُبینٌ»
این یک #دروغ بزرگ و
آشکاری است
🌷بر ضد #شایعات قیام کنید
و
پخش نکنید
(این درس ادامه دارد 👆)
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆
💖💜💖💜💖
💜💖💜💖
💖💜💖
💜💖
💖
#تفسیر_سوره_نور
#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
💖برای جمع آوری و نوشتن
مطالب و #درس ها
وقت گذاشته می شود
درس #بیستم
💖 آیه : ۱۳
وبعد در ایه ۱۳ /سوره نور
پس از #سفارش به همدردی با یکدیگر به حکم فقهی واجرایی
تهمت پرداخته می گوید
💖لَوْلا جاؤا عَلَیهِ بِارْبَعةِآآیه
شُهَداءَآ فَاذْ لَمْ یأْتوا بِالشُّهَداءِ فَاولئِک عِنْدَ اللهِ هُمُ الْکاذِبونَ.
چرا برآن #ادعا چهار شاهد نیاوردید؟
پس حالا که شاهدان
را نیاوردند ، اینان خود در پیشگاه خدا دروغگویند
💖شما در کارتان قانون و
حساب دارید،
#اسلام برای شما وظیفه
معین کرده؛
#شرعاً وظیفه دارید که
هر تهمتی نسبت به یک #مسلمان
شنیدید
مادام که بینه شرعی
اقامه نشده است
بگویید دروغ است،
💖"تکلیف ما در مواجهه
با افکها و#تهمت ها تکلیف
بسیار روشنی است.
💖 بعد از این ما باید بدانیم
اگر فردی درباره فردی
یا مؤسسهای حرفی زد
ما چه وظیفهای داریم.
💖آیا وظیفه داریم
سکوت کنیم؟
نه
💖آیا وظیفه داریم حتی بگوییم
«ما که نمیدانیم،
#خدا عالم است»،
«من چه میدانم،
شاید باشد شاید نباشد»؟
نه.
💖 آیا وظیفه داریم
در مجالس #نقل کنیم،
بگوییم «چنین چیزی میگویند»؟
به طریق اولی نه.
💖 پس وظیفه مان
چیست؟ 🤔
💖#نکته مهم : 👇
مادام که بینه شرعی اقامه
نشده و #شرعاً بر ما ثابت نشده است،
باید بگوییم
#دروغ است.
فقط وقتی که #شرعاً ثابت شد
و
یقین پیدا کردیم
💖مثلًا در مورد #زنا
چهار شاهد عادل
و
در مورد #غیر زنا دو شاهد
عادل #شهادت دادند
که به چشم خودمان دیدیم یا به گوش خودمان شنیدیم
آنگاه #وظیفه مبارزه داریم.
💖مادام که بینه شرعی
نیست،
ویقین واقعی ندارید
نه حق داریم
بازگو کنیم،
نه حق داریم بگوییم
«نمیدانیم،
چه میدانیم، شاید هست،
شاید نیست»
و
نه حق داریم #سکوت کنیم،
بلکه وظیفه داریم
بگوییم #دروغ است
.💖 هر وقت #شرعاً ثابت شد،
آنوقت وظیفه
ما مبارزه کردن است.
💖البته در هر موردی
وظیفهای داریم.
در بعضی از مسائل،
ما باید مبارزه کنیم،
در بعضی از مسائل #حاکم شرعی باید وظیفهاش را انجام بدهد.
( این درس ادامه دارد 👆)
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#ذکر_درمانے #ویژه_حاجات_خاص
💯✍🏻از آقای نخودکی ختمی نقل شده است که برای برآورده شدن حاجت هر روز ذکری را بیان میکنند.این ختم از روز #چهارشنبه شروع شده و هر روز100 مرتبه این ذکرها را میخوانیم هر هفته تا گرفتن حاجت انجام شودهرروزقبل از گفتن ذکر اول نیت برای حاجت مد نظر
■چهارشنبه✨100 مرتبه یا ابا صالح المهدی ادرکنی
■پنجشنبه✨100مرتبه یا فاطمه الزهرا ادرکنی
■جمعه✨100مرتبه یا جواد الائمه ادرکنی
■شنبه✨100مرتبه آیه شریفه امن یجیب...
■یکشنبه✨100مرتبه صلوات
■دوشنبه✨100مرتبه یا ابوالفضل العباس ادرکنی
■سه شنبه✨100مرتبه استغفرالله ربی و اتوب الیه
■چهارشنبه دوم✨100مرتبه یا زین العابدین ادرکنی
#نکته هفته دوم یا زین العابدین ادرکنی که گفته شد دوباره همین روز برای حاجتتون نیت کنیدو یا ابا صالح المهدی ادرکنی رو بگید و چهارشنبه دوم تعدادے تسبیح واین نوشته را به مسجد یا زیارتگاهے هدیه دهید
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#ضرب_المثل
#مثل_سگ_پشیمان_است
اين مثل به كسانی گفته میشود كه به خاطر طمعكاری هستی خود را از دست میدهند.
روزی روزگاری، سگ تنبل و بیكاری در دهی زندگی میكرد. این سگ بیكار همیشه گرسنه بود و هیچ وقت یك وعدهی سیر غذا نمیخورد، چون باید كسی دلش برای او میسوخت تا تكه گوشتی یا استخوانی برایش بیندازد. یا یكی از زنهای همسایه اضافهی غذای شب گذشته را كه میخواست دور بریزد جلو سگ میگذاشت.
بعد از چندین سال سگ از این وضعیت خسته شد. عزمش را جزم كرد و خواست به دنبال كاری برود تا غذای ثابتی داشته باشد. با خود گفت: میتوانم سگ پلیس شوم؟ نه اگر سگ پلیس شوم شب و نیمه شب ممكنه به مأموریت اعزام شوم و باید از خوابم بزنم، نه این كار را نمیتوانم انجام بدهم.
با خودش گفت یكی از دوستانش سگ نگهبان است. آن سگ از كارش و اوضاع زندگیاش خیلی راضی است. تمام شب را بیدار است و كل روز را میخوابد. با خود فكر كرد و گفت: نه اینطورم نمیشه من شبها را باید بخوابم باید به دنبال كاری باشم كه روزها باشد و من شبها را استراحت كنم. در همین افكار بود كه یك گله گوسفند را كه از ده به چرا میرفتند دید. سه سگ هم با چوپان این گله را هدایت میكردند.
سگ داستان از یكی از سگها پرسید: كار شما چیه؟ گفت: ما باید مواظب گوسفندها باشیم تا حیوانات درّنده به آنها نزدیك نشوند. صبح تا عصر مراقب این گوسفندها هستیم و شبها را استراحت می كنیم. سگ تنبل كه فكر میكرد این كار دیگه خواب و خوراك خوبی داره خواست به دنبال این كار رود. ولی این روستا كه سگ مواظب گله داشت تصمیم گرفت آن شب را استراحت كند و فردا صبح به راه بیفتد، به روستاهای اطراف سر بزند، تا اگر آنها سگ نگهبان گله ندارند، برای آنها كار كند.
آن شب را خوابید، فردا صبح كه قصاب محل یك تكه استخوان برایش انداخت آن را نخورد و به دندان گرفت و از روستا خارج شد تا وقتی خیلی گرسنه و خسته شد، آن تكه استخوان را بخورد. وقتی از روستا خارج شد از تپّه بالا رفت تا به پشت آن رسید، كم كم نزدیك رودخانه میشد، سگ تشنه بود. به كنار رودخانه رفت تا آب بخورد كه ناگهان نگاهی به رودخانه انداخت و دید یك سگ با استخوانی در دهانش در آب است. با خود فكر كرد كه اگر آن استخوان را به دست آورم مدت بیشتری میتوانم سیر بمانم و روستاهای بیشتری را میتوانم دنبال كار بگردم.
با این فكر سگ خود را به داخل رودخانه پرتاب كرد تا استخوان سگ داخل رودخانه را بگیرد. هرچه در آب تلاش كرد و گشت سگی پیدا نكرد. فقط در حین پریدن در آب استخوان خودش از دهانش افتاد و به ته رودخانه رفت و گم شد. در آب درواقع سگی نبود، سگ تنبل كه فكر میكرد زرنگی كرده عكس خود را در آب دیده بود و با این زرنگی فقط تكه استخوان خودش را از دست داده بود.
سگ با این افكار در آب تقلا میكرد تا بتواند از آب خارج شود كه ناگهان به لبه آبشاری رسید و به پایین آبشار سقوط كرد. سگ بیچاره در حال غرق شدن بود و كسی هم نبود او را نجات دهد. در نهایت سگ با كلی زحمت و تلاش توانست خود را به تكه سنگی كه پایین رودخانه بود برساند و خودش را نجات دهد
#نكته
#تربيتي
#تذكر
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
❣️🔅❣️
💦می دونی چرا شیشه ی جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟ چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.
#نکته
❤️🔅❤️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
❣️🔅❣️
🌸 زندگی اتفاقی نیست بلکه پاسخی در برابر بخشش ها و داده های شماست.
🌼 زندگی صدا و آهنگ خودتان است
هر بعدی از زندگی تان بازتاب نیت و افکار شماست.
🌸 ما خالق زندگی خود هستیم
#نکته
❤️🔅❤️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸
تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت
#نکته
❤️🔅❤️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
✅ #تلنگر
✍️شخصی کفشش را برای تعمیر،
نزد کفاش می برد.
کفاش نگاهی به کفش کرده می گوید:
این کفش سه کوک می خواهد،
و اجرت هر کوک ده تومان میشود که،
درمجموع خرج کفش میشود ۳۰ تومان.
مشتری قبول می کند. پول را میدهد،
و می رود تا ساعتی دیگر برگردد،
و کفش تعمیر شده را تحویل بگیرد.
کفاش دست به کار می شود. کوک اول،
کوک دوم و در نهایت کوک سوم و تمام..
اما با یک نگاه عمیق در میابد اگر چه کار،
تمام است ولی یک کوک دیگر اگر بزند،
عمر کفش بیشتر می شود،
از یکسو قرار مالی را گذاشته و نمیشود
طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل
است که کوک چهارم را بزند یا نزند...
او میان نفع و اخلاق مانده است.
یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف
عقل نیست.
اگر کوکچهارم را نزند هیچ خلافینکرده.
اما اگر بزند به انسانیت تعظیم کرده...
دنیا پر از فرصت کوک چهارم است .
و من و تو کفاشهای دو دل...
بیا تا کوک چهارم را
بیمنت و چشم داشت بزنیم ...
#نکته
❤️🔅❤️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆
🧡🔶🧡🔶🧡
🔶🧡🔶🧡
🧡🔶🧡
🔶🧡
🧡
#تفسیر_سوره_نور
#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
🧡برای جمع آوری و نوشتن
مطالب و #درس ها
وقت گذاشته می شود
لطفا با دقت مطالعه بفرمایید 👌
درس #سی_و_هفتم
🔶ادامه آیه ۲۸ سوره نور
#قرآن در اینجا به ما میگوید
نه #رودربایستی بیجا از افراد داشته باشید
و نه نازک نارنجی باشید
و بیخود به شما بربخورد.
🔶 اگر میخواهید به خانه کسی وارد شوید،
چنانچه قبلًا از شما #دعوت کردهاند و وقت گرفتهاید داخل میشوید
🔶 و اگر بدون اطلاع قبلی درِ خانه کسی را میزنید،
معنایش این است که من میخواهم داخل خانه تو شوم.
🔶اولًا صاحبخانه
چون قبلًا وعده نگرفته
اگر واقعاً در شرایطی قرار گرفته که نمیتواند بپذیرد، بدون رودربایستی بگوید من در منزل هستم
نه این که نیستم
ولی متأسفانه الان کار دارم و نمیتوانم شما را بپذیرم
(خیلی اتفاق میافتد که انسان کار لازمی دارد و آن کسی هم که آمده کار چندان لازمی ندارد)
🔶تو که از من وقت نگرفتی،
حالا برو و یک وقت دیگر بیا،
و این را صریح بگوید
اگر صاحبخانه صریح گفت،
او هم باید آنقدر شهامت و شجاعت و مردانگی داشته باشد که بدش نیاید.
🔶 #نکته_مهم
سه حالت موجود در جامعه ما
در خصوص مهمان سرزده
🔶 اما امروز شما میبینید که کار برعکس است؛
نه صاحبخانه آن شهامت و صراحت و صداقت را دارد که بگوید من کار دارم و نمیتوانم تو را بپذیرم،
🔶و نه آن کسی که وارد میشود آنقدر انسانیت دارد که اگر صاحبخانه گفت تو را #نمیپذیرم، به او برنخورد،
و لهذا الان در جامعه ما رسم بر این است که یکی از این سه حالت رخ میدهد:
🔶 #حالت_اول
این است که صاحبخانه به #دروغ به بچهها میگوید:
بگویید در خانه نیست
یعنی گناه کبیره مرتکب میشود.
این که میگوید
«در خانه نیست» دروغ است
و دروغ گناه #کبیره است.
🔶حال بعضی به خیال خودشان میخواهند «توریه» کنند
و حال آنکه توریه در جایی است
که دروغ لازم است
🔶 یعنی از نگفتنش #مفسده برمیخیزد
مثل این که"
"کسی آمده و یک کاردی هم
به دست دارد و میخواهد
کسی را بکشد
و میپرسد فلان کس اینجاست یا نه؟
باید گفت اینجا نیست
🔶در اینجا میگویند
برای این که عادت به دروغ گفتن نکنی در دلت غیر از آن چیز را خطور بده
بگو «نیست» و در دلت خطور
بده که در «اینجا» نیست
نه اینکه انسان هر دروغی که دلش میخواهد، بگوید
و توریه کند!
🔶#نکته :
به بچهها میگوید: «بگویید نیست،
ولی بچهها!
وقتی میگویید نیست
یعنی در این درگاهی اتاق نیست.»
اینجا که میتوانی راست بگویی
چرا توریه میکنی؟
بگو هستم ولی نمیتوانم
بپذیرم.
🔶#حالت_دوم
شکل دیگر قضیه این است که صاحبخانه میگوید:
«بفرمایید»،
خیلی هم نفاق به خرج میدهد:
خیلی خوش آمدید!
صفا آوردید!
اما در دلش دائماً #فحش میدهد
که این چه بلایی بود که این ساعت رسید،
ما هزار کار داریم
عجب مردم بی تربیت
بیادبی هستند،
چه خروسهای بیمحلی و چه مزاحمهایی! بعد هم که مهمان بیرون رفت،
جلو زن و بچهاش صد تا فحش میدهد.
خ
دیگر آن بچه چه از آب درمیآید!
بچهای که میبیند پدرش
اینقدر شهامت ندارد که به مهمان بگوید: «آقا من نمیتوانم تو را بپذیرم»
و جلو مهمان خیلی کوچک و بزرگ
میشود و خوشامد میگوید
و پشت سرش فحش میدهد
🔶#حالت_سوم
قضیه این است :
که صاحبخانه کارش را خوب
انجام میدهد
و دم در میآید و
میگوید: «آقا من متأسفم از این که نمیتوانم شما را بپذیرم،
الان کار واجبی دارم»
یا یک نفر را میفرستد که به او بگوید: «ایشان الان کار لازمی دارند
و نمیتوانند شما را بپذیرند.»
🔶این کار #صاحبخانه خوب است،
ولی :
ضعف اخلاق، مربوط
به وارد و مهمان است،
زیرا به او برمیخورد؛
هرجا که مینشیند میگوید: درِ
خانه فلان کس رفتم و مرا نپذیرفت؛
🔶نمیگوید من با اجازه قبلی
نرفته بودم،
🔶نمیگوید او که نپذیرفت
عذر داشت یا عذر نداشت
🔶تو باید بنا را بگذاری بر این که او عذر داشته،
و باید خوشت بیاید که میزبان تو
یک شخص باشهامت و صریحی بوده که به تو دروغ نگفت و راست گفت.
🔶آنچه در جامعه ما
عمل میشود
یا آن دو شکلِ مربوط به میزبان است
و یا این یک شکلِ مربوط
به مهمان است."
( این درس ادامه دارد 👆)
💟 کانال 💟
↪️@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#ضرب_المثل
#مثل_سگ_پشیمان_است
اين مثل به كسانی گفته میشود كه به خاطر طمعكاری هستی خود را از دست میدهند.
روزی روزگاری، سگ تنبل و بیكاری در دهی زندگی میكرد. این سگ بیكار همیشه گرسنه بود و هیچ وقت یك وعدهی سیر غذا نمیخورد، چون باید كسی دلش برای او میسوخت تا تكه گوشتی یا استخوانی برایش بیندازد. یا یكی از زنهای همسایه اضافهی غذای شب گذشته را كه میخواست دور بریزد جلو سگ میگذاشت.
بعد از چندین سال سگ از این وضعیت خسته شد. عزمش را جزم كرد و خواست به دنبال كاری برود تا غذای ثابتی داشته باشد. با خود گفت: میتوانم سگ پلیس شوم؟ نه اگر سگ پلیس شوم شب و نیمه شب ممكنه به مأموریت اعزام شوم و باید از خوابم بزنم، نه این كار را نمیتوانم انجام بدهم.
با خودش گفت یكی از دوستانش سگ نگهبان است. آن سگ از كارش و اوضاع زندگیاش خیلی راضی است. تمام شب را بیدار است و كل روز را میخوابد. با خود فكر كرد و گفت: نه اینطورم نمیشه من شبها را باید بخوابم باید به دنبال كاری باشم كه روزها باشد و من شبها را استراحت كنم. در همین افكار بود كه یك گله گوسفند را كه از ده به چرا میرفتند دید. سه سگ هم با چوپان این گله را هدایت میكردند.
سگ داستان از یكی از سگها پرسید: كار شما چیه؟ گفت: ما باید مواظب گوسفندها باشیم تا حیوانات درّنده به آنها نزدیك نشوند. صبح تا عصر مراقب این گوسفندها هستیم و شبها را استراحت می كنیم. سگ تنبل كه فكر میكرد این كار دیگه خواب و خوراك خوبی داره خواست به دنبال این كار رود. ولی این روستا كه سگ مواظب گله داشت تصمیم گرفت آن شب را استراحت كند و فردا صبح به راه بیفتد، به روستاهای اطراف سر بزند، تا اگر آنها سگ نگهبان گله ندارند، برای آنها كار كند.
آن شب را خوابید، فردا صبح كه قصاب محل یك تكه استخوان برایش انداخت آن را نخورد و به دندان گرفت و از روستا خارج شد تا وقتی خیلی گرسنه و خسته شد، آن تكه استخوان را بخورد. وقتی از روستا خارج شد از تپّه بالا رفت تا به پشت آن رسید، كم كم نزدیك رودخانه میشد، سگ تشنه بود. به كنار رودخانه رفت تا آب بخورد كه ناگهان نگاهی به رودخانه انداخت و دید یك سگ با استخوانی در دهانش در آب است. با خود فكر كرد كه اگر آن استخوان را به دست آورم مدت بیشتری میتوانم سیر بمانم و روستاهای بیشتری را میتوانم دنبال كار بگردم.
با این فكر سگ خود را به داخل رودخانه پرتاب كرد تا استخوان سگ داخل رودخانه را بگیرد. هرچه در آب تلاش كرد و گشت سگی پیدا نكرد. فقط در حین پریدن در آب استخوان خودش از دهانش افتاد و به ته رودخانه رفت و گم شد. در آب درواقع سگی نبود، سگ تنبل كه فكر میكرد زرنگی كرده عكس خود را در آب دیده بود و با این زرنگی فقط تكه استخوان خودش را از دست داده بود.
سگ با این افكار در آب تقلا میكرد تا بتواند از آب خارج شود كه ناگهان به لبه آبشاری رسید و به پایین آبشار سقوط كرد. سگ بیچاره در حال غرق شدن بود و كسی هم نبود او را نجات دهد. در نهایت سگ با كلی زحمت و تلاش توانست خود را به تكه سنگی كه پایین رودخانه بود برساند و خودش را نجات دهد
#نكته
#تربيتي
#تذكر
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#نکته
دوستان عزیز روزه دار
برای اینکه فشار تشنگی در روز رو
پایین بیارین...
وقت سحر چند قطره آب لیمو رو
در یک لیوان آب حل کرده
و نوش جان کنید🍋
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#ضرب_المثل
#مثل_سگ_پشیمان_است
اين مثل به كسانی گفته میشود كه به خاطر طمعكاری هستی خود را از دست میدهند.
روزی روزگاری، سگ تنبل و بیكاری در دهی زندگی میكرد. این سگ بیكار همیشه گرسنه بود و هیچ وقت یك وعدهی سیر غذا نمیخورد، چون باید كسی دلش برای او میسوخت تا تكه گوشتی یا استخوانی برایش بیندازد. یا یكی از زنهای همسایه اضافهی غذای شب گذشته را كه میخواست دور بریزد جلو سگ میگذاشت.
بعد از چندین سال سگ از این وضعیت خسته شد. عزمش را جزم كرد و خواست به دنبال كاری برود تا غذای ثابتی داشته باشد. با خود گفت: میتوانم سگ پلیس شوم؟ نه اگر سگ پلیس شوم شب و نیمه شب ممكنه به مأموریت اعزام شوم و باید از خوابم بزنم، نه این كار را نمیتوانم انجام بدهم.
با خودش گفت یكی از دوستانش سگ نگهبان است. آن سگ از كارش و اوضاع زندگیاش خیلی راضی است. تمام شب را بیدار است و كل روز را میخوابد. با خود فكر كرد و گفت: نه اینطورم نمیشه من شبها را باید بخوابم باید به دنبال كاری باشم كه روزها باشد و من شبها را استراحت كنم. در همین افكار بود كه یك گله گوسفند را كه از ده به چرا میرفتند دید. سه سگ هم با چوپان این گله را هدایت میكردند.
سگ داستان از یكی از سگها پرسید: كار شما چیه؟ گفت: ما باید مواظب گوسفندها باشیم تا حیوانات درّنده به آنها نزدیك نشوند. صبح تا عصر مراقب این گوسفندها هستیم و شبها را استراحت می كنیم. سگ تنبل كه فكر میكرد این كار دیگه خواب و خوراك خوبی داره خواست به دنبال این كار رود. ولی این روستا كه سگ مواظب گله داشت تصمیم گرفت آن شب را استراحت كند و فردا صبح به راه بیفتد، به روستاهای اطراف سر بزند، تا اگر آنها سگ نگهبان گله ندارند، برای آنها كار كند.
آن شب را خوابید، فردا صبح كه قصاب محل یك تكه استخوان برایش انداخت آن را نخورد و به دندان گرفت و از روستا خارج شد تا وقتی خیلی گرسنه و خسته شد، آن تكه استخوان را بخورد. وقتی از روستا خارج شد از تپّه بالا رفت تا به پشت آن رسید، كم كم نزدیك رودخانه میشد، سگ تشنه بود. به كنار رودخانه رفت تا آب بخورد كه ناگهان نگاهی به رودخانه انداخت و دید یك سگ با استخوانی در دهانش در آب است. با خود فكر كرد كه اگر آن استخوان را به دست آورم مدت بیشتری میتوانم سیر بمانم و روستاهای بیشتری را میتوانم دنبال كار بگردم.
با این فكر سگ خود را به داخل رودخانه پرتاب كرد تا استخوان سگ داخل رودخانه را بگیرد. هرچه در آب تلاش كرد و گشت سگی پیدا نكرد. فقط در حین پریدن در آب استخوان خودش از دهانش افتاد و به ته رودخانه رفت و گم شد. در آب درواقع سگی نبود، سگ تنبل كه فكر میكرد زرنگی كرده عكس خود را در آب دیده بود و با این زرنگی فقط تكه استخوان خودش را از دست داده بود.
سگ با این افكار در آب تقلا میكرد تا بتواند از آب خارج شود كه ناگهان به لبه آبشاری رسید و به پایین آبشار سقوط كرد. سگ بیچاره در حال غرق شدن بود و كسی هم نبود او را نجات دهد. در نهایت سگ با كلی زحمت و تلاش توانست خود را به تكه سنگی كه پایین رودخانه بود برساند و خودش را نجات دهد
#نكته
#تربيتي
#تذكر
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#نکته
دوستان عزیز روزه دار
برای اینکه فشار تشنگی در روز رو
پایین بیارین...
وقت سحر چند قطره آب لیمو رو
در یک لیوان آب حل کرده
و نوش جان کنید🍋
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از اطلاع رسانی رهپویان🌼
#فلافل درست كردم #چه_فلافلي
شوهرم كه لب به فلافل🧆 نميزد يجاهمش خورد😳
انقد كه #نرم و #خوشبو #پوک بود بچهام ميگن مامان درست کن😁
سه تا #نكته ريز داره که روغن خیلی کم مصرف کنی پوک ترد خوشمزه بشه 😉 👇
https://eitaa.com/joinchat/663290113C01a9e688a6
❣️🔅❣️
💦می دونی چرا شیشه ی جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟ چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.
#نکته
❤️🔅❤️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
❣️🔅❣️
🌸 زندگی اتفاقی نیست بلکه پاسخی در برابر بخشش ها و داده های شماست.
🌼 زندگی صدا و آهنگ خودتان است
هر بعدی از زندگی تان بازتاب نیت و افکار شماست.
🌸 ما خالق زندگی خود هستیم
#نکته
❤️🔅❤️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✅ #تلنگر
✍️شخصی کفشش را برای تعمیر،
نزد کفاش می برد.
کفاش نگاهی به کفش کرده می گوید:
این کفش سه کوک می خواهد،
و اجرت هر کوک ده تومان میشود که،
درمجموع خرج کفش میشود ۳۰ تومان.
مشتری قبول می کند. پول را میدهد،
و می رود تا ساعتی دیگر برگردد،
و کفش تعمیر شده را تحویل بگیرد.
کفاش دست به کار می شود. کوک اول،
کوک دوم و در نهایت کوک سوم و تمام..
اما با یک نگاه عمیق در میابد اگر چه کار،
تمام است ولی یک کوک دیگر اگر بزند،
عمر کفش بیشتر می شود،
از یکسو قرار مالی را گذاشته و نمیشود
طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل
است که کوک چهارم را بزند یا نزند...
او میان نفع و اخلاق مانده است.
یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف
عقل نیست.
اگر کوکچهارم را نزند هیچ خلافینکرده.
اما اگر بزند به انسانیت تعظیم کرده...
دنیا پر از فرصت کوک چهارم است .
و من و تو کفاشهای دو دل...
بیا تا کوک چهارم را
بیمنت و چشم داشت بزنیم ...
#نکته
❤️🔅❤️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان