eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
کلام دلنشین امام علی(ع) : دنیا مثل ماری است که پوستش نرم است ولی دارای زهر کشنده، عاقلان از او می هراسند و جاهلان بسویش می شتابند 🆔 : 👉@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
1.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁آخرین شبهای پاییز نزدیک است 🍁چند قدم آن طرف تر 🍂رو به سوی زمستان 🍁اندوهت را به برگها بسپار 🍂که صدای آمدن یلدا 🍁آرام آرام به گوش می رسد ... 🍂 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
﷽✨الهی به امیدتو ❤️حال دلت را به خداوند بسپار؛ 🍂هر روز به قلبت بگو که آرام باش و آن را با اکسیر عشق و توکل به خداوند سیراب کن،🍂 🍂توکل یک واژه نیست و هرگز هزینه ای ندارد، توکل یعنی اعتماد بینهایت به قدرتش، به توانایی و آگاهی پروردگاری که این جهان را بدون ذره ای خطا اداره می کند و می تواند ما را به هر خواسته ای برساند.🍂 🍁شما با توکل کردن به نتایجی می رسید که فکرش هم شوقی بی اندازه در وجودتان ایجاد می کند زیرا در حالت آرامش کامل اتفاقات خوب از راه می رسد.🍁🍂 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
1.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁آخرین دوشنبه آذر ماه پر برکت 🍂با ذکر شریف صلوات 🍁بر حضرت مُحَمَّدٍ و خاندان پاک و مطهرش 🍂🍁اَللّٰهُــمَّ صَلِّ 🍂🍁عَلی ٰمُحَمَّدٍ 🍂🍁وَّ آلِ محمد 🍂🍁وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌺 🌸 وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ ️و شكرم را به جاى آريد و ناسپاسى نكنيد. •سوره بقره / آیه ۱۵۲ 🔹شكر، عبارت‌ ‌است‌ ‌از‌ شكر لساني‌ ‌که‌ به زبان‌ انسان‌ ‌خدا‌ ‌را‌ سپاس‌ كند و شكر جوارحي (بدنی)‌ ‌که‌ اعضاء و جوارح‌ ‌خود‌ و ‌هر‌ نعمتي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ به او داده‌ ‌در‌ مورد ‌خود‌ و ‌براي‌ همان‌ غرضي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ به او عنايت‌ فرموده‌ صرف‌ نمايد، و شكر قلبي‌ ‌که‌ همه‌ نعمت‌ها ‌را‌ ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ بداند وَ ما بِكُم‌ مِن‌ نِعمَةٍ فَمِن‌َ اللّه‌ِ . 🔹 و واقعا ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ اداء شكر نعمتهاي‌ الهي‌ عاجز بداند و كفران‌ نعمت‌ اين است‌ ‌که‌ نعمت‌ الهي‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌غير‌ هدف‌ الهي‌ صرف‌ كند ‌که‌ موجب‌ عذاب‌ الهي‌ و ‌از‌ دست‌ رفتن‌ نعمت‌ اوست‌ چنانچه‌ مي‌فرمايد: لَئِن‌ شَكَرتُم‌ لَأَزِيدَنَّكُم‌ وَ لَئِن‌ كَفَرتُم‌ إِن‌َّ عَذابِي‌ لَشَدِيدٌ. شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند 🌹 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍌صبحانه، موز بخورید 🔹صبحانه‌ای که در آن مواد غذایی حاوی نشاسته مقاوم مانند موز و جو دو سر وجود داشته باشد، هم شما را سیر می‌کند و هم به سوزاندن کالری بیشتر کمک می‌کند. برای عزیزانتون بفرستید❤️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✅ داستان کوتاه جالبه , بخونید "حکایتی جالب از ریچارد فرای شرق شناس و ایران شناس برجسته" "ریچارد فرای "بیش از ۷۰ سال از زندگی‌اش را صرف "مطالعه و پژوهش دربارهٔ تاریخ و فرهنگ فلات ایران" کرد. در دهه ۱۹۷۰ در هنگامی که در" دانشگاه پهلوی شیراز" به "تدریس" اشتغال داشت بناگاه تدریس را رها کرد و به "شغلی آزاد" (مدیریت یک سوپرمارکت) روی آورد و سه سال بعد به اصرار و دعوت "دانشگاه هاروارد" بار دیگر به تدریس در این دانشگاه پرداخت. "دکتر ویلیام پیرویان" استاد دانشگاه آزاد اسلامی کرج تعریف می کرد که؛ زمانی در "آمریکا" در جلسه سخنرانی فرای حضور داشتم. پس از سخنرانی ایشان و به هنگام "پرسش و پاسخ" اجازه خواستم سوالی شخصی از ایشان بپرسم. ایشان اجازه داد و من از "علت ترک درس" و دانشگاه در آن سالها سوال کردم. ایشان پاسخ داد: روزی در یکی از "خیابانهای شیراز" قدم می زدم. به در مغازه "گوشت فروشی" رسیدم که در کنار آن آرایشگاهی قرار داشت. دیدم بین "صاحب گوشت فروشی" و "جوان مشتری" آرایشگاه دعوایی پیش آمده است. "قصاب" از آن "جوان" می خواست که موتورش را از مقابل قصابی بردارد چون ممکن بود هر آن ماشین گوشت از راه برسد و جوان نیز می گفت؛ بگذار کار من با سلمانی تمام شود بعدا موتور را برمی دارم. دعوا بالا گرفت و قصاب به مغازه رفت "ساطور" برداشت و در این میان ساطور به سر جوان خورد و جان داد. "من تمامی این اتفاقات را شاهد بودم." بسیار "متاثر" شدم. از آنجا رفتم... کاری داشتم انجام دادم و بعد از چند ساعت که بازگشتم دیدم هنوز "ازدحام" مردم وجود دارد. از یکی از "حاضران" سوال کردم که چه شد؟ آن شخص جواب داد: جوانی به همسر این قصاب "نظر سوء" داشته و قصاب او را کشته است. من که "حادثه" را از ابتدا تا انتها دیده بودم می دانستم که "اینگونه" نبود. ناگهان "شوکی" به من وارد شد. حادثه ای که چند ساعت بیشتر از "وقوع" آن نمی گذشت چنین "تحریف" شده بود. من چگونه می خواستم "حوادث دو هزار سال قبل" را بشناسم.! "تمام دانسته های من به جهل تبدیل شد." باعث شد "تدریس را رها کنم" و به "مغازه داری" روی آورم. 🔰🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
3.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این حکایت شما را به یاد چی می اندازه؟ این داستان من را یاد این شعر یا مثل انداخت : هر چه کنی به خود کنی ..... گر همه نیک و بد کنی @tafakornab 👆
🔴 بعد از کشف حجاب، منتظر نزول بارانِ بلا باشید! ☑️ امیرالمومنین علی علیه السلام در بیان نشانه‌های آخرالزمان فرمودند: 🔹️ هنگامی که حجاب کشف شود و زنان مانند مردان جوان از خانه بیرون بیایند (یعنی مانند مردان لباس بپوشند)، و احکام قرآن تغییر داده شود؛ پس منتظر نزول بلا باشید؛ طوری که باران از ابرها میبارد. و آن موقع زمان قیام امام مهدی عجل الله فرجه است. 🔹️ عن امیرالمومنین علیه السلام قال: اذا کشف الحجاب و خرجن النسا کاالرجل الشاب و غیر احکام الکتاب فانتظروا نزول البلاء کالغیث من السّحاب و قیام عجل الله فرجه. 📘فجائع الدهور، ص ۱۱۴ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
👈سه چيز در زندگی يکبار به انسان داده مي‌شود والدين ، جوانی ، شانس . 👈سه چيز را هرگز نخور غصه ، حرام ، حق . 👈سه چيز باعث سقوط انسان است غرور ، دشمنی ، جهل . 👈سه چيز را بايد افزايش داد دانش ، دارائی ، درخت . 👈سه چيز انسان را تباه ميکند حرص ، حسد ، حماقت . 👈سه چيز رنج آور است بیماری ،بی پولی ، بی مرامی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❤🍁🌺الهی که ❤🍁🌺امروزتون ❤🍁🌺 پر از شادی ❤🍁🌺و آرامش باشه ❤️🍁🌺 دوشنبه تون بخیر @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔸️حکایت سرباز یزدی که با عنایت امام مهربانی‌ها شفا گرفت 🔹️یکی از سربازان مشغول به خدمت در یزد بود که ناگهان به بیماری نامعلوم مبتلا شد، سه روز از بیماری‌اش گذشت چهره‌‌اش سیاه شده بود و با ناراحتی و اضطراب دست و پا می‌زد. 🔹️بیماری‌اش به قدری شدت گرفته بود که پزشکان از او قطع امید کردند، نزدیک عصر روز سوم ناگهان از جایش بلند شد و فریاد زد «یا امام رضا روحی فداک». 🔹️اطرافیانش که تعجب کرده بودند ماجرا را جویا شدند و جعفر تعریف کرد: به یک‌بار دنیا پیش چشمانم سیاه شد، بعد دیدم دو نفر سیاه رنگ به صورت ترسناک دستانشان را به گلویم گذاشته و در حال خفه کردنم بودند که بزرگواری ظاهر شد و به آن دو نفر خطاب کرد که: «مگر نمی‌دانید منم امام رضا ضامن غریبان». 🔹️آن دو نفر به محض شنیدن این سخن دست از گلوی من برداشتند و از نظرم محو شدند، امام رضا(ع) به من فرمودند: «برخیز» وقتی بلند شدم کسی را ندیدم». 🔹️سرباز روز بعد از پادگان مرخصی گرفت و برای پابوسی حرم مطهر رضوی عازم مشهد شد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان