eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 الاغی که اسیر شد؛ خاطره ای جالب از دوران دفاع مقدس: 💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند. از قضا یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود. 💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت رفت و شد! 💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم. 💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد شد. 🔺الاغ زرنگ با کلی از دست دشمن کرده بود. ✍ بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن میدهند! و قصد هم ندارند / http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🔸مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت. زن کره ها را به شکل قالب‌های یک کیلویى میساخت و مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و مایحتاج خانه را مى خرید. 🔹روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و آنها را وزن کرد. اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او عصبانى شد و به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است! 🔸مرد فقیر سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم. چندی قبل یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن را به عنوان وزنه قرار میدادیم. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹محاوره ابراهیم علیه السّلام با ستاره پرستان «1»🔹 مناظره و گفتگوی حضرت ابراهیم(ع) با پرستندگان اجرام آسمانی و ستاره پرستان از جمله قصه هایی می باشد که در قرآن کریم آمده است. در این گفتگو، حضرت ابراهیم(علیه السلام) ابتدا در مقابله با ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان با آنها همراه می شود و سپس به دلیل افول، آنها را رد می کند و به دیگری می پردازد و در آخر نیز بدون هیچ ترسی از تهدیدهای مشرکان بیان می دارد که باید خدای یگانه را پرستش کرد. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه 💯 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺 @tafakornab 👆
1.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قوی ترین ماسک خانگی پوست🤯 فقط ۷ روز ازش استفاده کنی تمام چرک و جوشهات ازبین میبره 😳 ساخت خمیر خانگی فقط با 😌 خمیرخونگی زیبایی بساز👇👇 https://eitaa.com/joinchat/837156993Cd6689f709e هلو شو☝️💦
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
📌خرید بدون واسطه 📌 👌نه حراج کردیم نه ورشکست شدیم فقط تمام محصولات ب قیمت تولید میفروشیم 😊😍 شمارو دعوت میکنم ب بزرگترین تولیدی مانتو شومیزدر تهران👌😍 https://eitaa.com/joinchat/3812163655Cd3729a47f1 ✅دریافت درب منزل ✅ارسال رایگان ✅فروش به صورت عمده و تک
4.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشنده باش💕 انسانهای زیبا همیشه خوب نیستند، اما انسانهای خوب همیشه زیبایند @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
2.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❄️در این شب زیبای زمستانی 🌟آرزویم این است که ❄️صفحه غم و اندوه 🌟در دفتر زندگیتان ❄️همیشه سفید بماند... 🌟اوقاتتون به وقت مهربانی ❄️لبخندتون بـه رنگ عشق 🌟شبتون پر از آرامش ❄️و در پناه خداوند مهربان ‎‌‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
⭕️ فقط دختردارها بخونن [واقعی]❗️❗️ 📌همسایه بالاییمون یه زن و شوهرِ جوونن که نمیشن! چندوقتی بود فاطمه خانم میومد دخترمو به ای میبرد خونشون کل زمانی که دخترم میرفت خونشون صدای هاش پایین میومد تا زمانیکه آقا شوهرش میومد ، یهو قطع میشد ،،، تااینکه یروز فاطمه اومد و با و عصبانیت گفت دیگه دخترتو نفرست بالا😡... 🔴 ادامشو حتما دختر دارا بخونن👇 https://eitaa.com/joinchat/2113601843C0c9cfcd636 https://eitaa.com/joinchat/2113601843C0c9cfcd636
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
🕰روز مرگت رو بهت میگه😳😭‼️ 📆بزن روی ماه تولدت تا تاریخ مرگت رو نشون بده...😰👇👇⚰ 🔻بزن رو ماه تولدت🔻🔥😈 تیر🖤خرداد 🖤 ارديبهشت🖤فروردین🖤 آذر🖤 آبان 🖤 مهر🖤 شهریور🖤 مرداد🖤 خرداد🖤 اردیبهشت🖤اسفند🖤 بهمن🖤 دی🖤 آذر 🖤 آبان🖤 شهریور🖤 https://eitaa.com/joinchat/2113601843C0c9cfcd636 99درصد جواب ها درسته😭👆💀 ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌
🔻ملانصرالدین و کفش مجانی 🌱ملانصرالدین برای خرید کفش نو راهی شهر شد. در راسته‌ی کفش فروشان انواع مختلفی از کفش‌ها وجود داشت که او می‌توانست هر کدام را که می‌خواهد انتخاب کند. 🌱فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد تا ملا آزادی بیشتری برای تهیه کفش دلخواهش داشته باشد. 🌱ملا یکی یکی کفش‌ها را امتحان کرد، اما هیچ کدام را باب میلش نیافت. هر کدام را که می‌پوشید ایرادی بر آن وارد می‌کرد. بیش از ده جفت کفش دور و بر ملا چیده شده بود و فروشنده با صبر و حوصله‌ی هر چه تمام به کار خود ادامه می‌داد. ملا دیگر داشت از خریدن کفش ناامید می‌شد که ناگهان متوجه ی یک جفت کفش زیبا شد! 🌱آنها را پوشید. دید کفش‌ها درست اندازه‌ی پایش هستند. چند قدمی در مغازه راه رفت و احساس رضایت کرد. بالاخره تصمیم خود را گرفت. می‌دانست که باید این کفش‌ها را بخرد از فروشنده پرسید: قیمت این یک جفت کفش چقدر است؟ فروشنده جواب داد: این کفش‌ها، قیمتی ندارند! ملا گفت: چه طور چنین چیزی ممکن است، مرا مسخره می‌کنی؟ فروشنده گفت: ابدا، این کفش‌ها واقعا قیمتی ندارند، چون کفش‌های خودت است که هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتی! @tafakornab 👆
🔻ماجرای معروف بهلول و بوی غذا 📌مردی فقیر چشمش به مغازه خوراک پزی افتاد تکه نانی را بالای بخاری که از سر دیگ بلند می شد، می گرفت و می خورد. هنگام رفتن صاحب مغازه گفت: تو از بخار دیگ من استفاده کرده ای، باید پولش را بدهی. مردم جمع شدند و مرد از همه جا درمانده، بهلول را دید و او را به قضاوت دعوت کرد. 📌بهلول به آشپز گفت: این مرد از غذای تو خورده است؟ آشپز گفت: نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به زمین انداخت و گفت: ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر. 📌آشپز با تعجب گفت: این چه قسم پول دادن است؟ 📌بهلول گفت: مطابق عدالت است. کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند @tafakornab 👆