🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔥#سهضربهشیطان
✍شیطان، موسی را ملاقات کرد و به حضرت عرضه داشت:
ای موسی! تو آبرودار درِ خانه خدایی و من یکی از مخلوقات خدایم که گناهی را مرتکب شدم و علاقه دارم از آن گناه به درگاه حضرت حق توبه کنم!! به پیشگاه محبوب عالمیان واسطه شو تا توبه ام را بپذیرد.
🔅موسی (ع) قبول کرد و از خداوند مهربان درخواست کرد:
الهی! توبه اش را بپذیر.
🔆خطاب رسید:
موسی! خواسته ات را قبول کردم، به شیطان امر کن به قبر آدم سجده کند، چرا که توبه از گناه، جبران عمل فوت شده است.
موسی، ابلیس را دید و و پیشنهاد خدا را به او گفت. سخت عصبانی و خشمگین شد و با تکبّر گفت:
☄ ای موسی! من به زنده او سجده نکردم، توقّع داری به مرده او سجده کنم!!
سپس گفت:
ای موسی! به خاطر این که به درگاه حق جهت توبه من شفاعت کردی بر من حق دار شدی، به تو بگویم که در سه وقت مواظب ضربه من باش که هرکس در این سه موضع، مواظب من باشد از هلاکت مصون می ماند.
💥1 - به هنگام خشم و غضب، مواظب فعالیت من باش که روحم در قلب تو و چشمم در چشم تو است و همانند خون در تمام وجودت می چرخم، تا به وسیله تیشه خشم، ریشه ات را برکنم.
💥2 - به وقت قرار گرفتن در میدان جهاد، متوجّه باش که در آن وقت من مجاهد فی سبیل اللّه را به یاد فرزندان و زن و اهلش انداخته، تا جایی که رویش را از جهاد فی اللّه برگردانم!
💥3 - بترس از این که با زن نامحرم خلوت کنی که من در آنجا واسطه نزدیک کردن هر دو به هم هستم!
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🔴 #شیطانوبرصیصا
ابن عباس می گوید :
در بنی اسراییل عابدی به نام برصیصا زندگی می کرد که بیماران و مجانین را مداوا می نمود.
روزی چند برادر، خواهر دیوانه خود را برای مداوا نزد او آوردند.
برصیصا که سخت شیفنه او شده بود فریب شیطان را خورد و با آن دختر نزدیکی کرد و بدین ترتیب او را حامله نمود.
🔹هنگامی که از این موضوع اگاه شد برای درامان ماندن از رسوایی پیش آمده او را به قتل رساند و دفن نمود.
شیطان هم از این فرصت استفاده کرد و ماجرا را به اطلاع یکی از برادران این دختر رساند و مکان دفن خواهرش را به او نشان داد.
این خبر دهان به دهان گشت و همه ی مردم آگاه شدند.
🔸وقتی خبر به گوش پادشاه رسید، دستور داد برصیصا را نزد او حاضر سازند. برصیصا هم در مقابل پادشاه به عمل زشت خود اعتراف کرد.
پادشاه نیز دستور به صلیب کشیدن او را داد. هنگامی که او را بر روی چوب صلیب گذاشتند شیطان به صورت انسان در برابر او حاضر شد و گفت :
ای برصیصا !این من بودم که تو را رسوا ساختم آیا اکنون می خواهی از این وضعیت تو را نجات دهم؟
🔹برصیصا هم پذیرفت.
شیطان گفت :
ابتدا باید برایم سجده نمایی.
برصیصا پرسید :
چگونه در این حالت سجده نمایم؟شیطان گفت :
با اشاره این کار را انجام ده.
او هم با اشاره بر شیطان سجده کرد و بدین ترتیب کافر شد اما از مرگ رهایی نیافت و به صلیب کشیده شد.
🔸خدا در قرآن به داستان او چنین اشاره می کند:
"كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَريءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللهَ رَبَّ الْعالَمينَ
"حشر۱۶
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🔸#داستانضربالمثلها
🔹#اجاقش_کور_است !
✍در سال های بسیار دور برای روشن کردن آتش، کبریت یا وسیله ای دیگر در اختیار نبود به همین منظور در یک مکان، آتشی همواره روشن بود تا مردم بتوانند از آن آتش برداشته و اجاق خانه های خود را روشن کنند.
وظیفه آوردن آتش از آتشکده بر عهده فرزندان خانواده بود به همین دلیل خانواده ای که فرزند نداشت اجاقش خاموش یا به عبارتی کور بود.
ریشه ضرب المثل ایرانی “فلانی اجاقش کور است” از همین است، به همین دلیل یکی از آرزوهای شیرین برای هر خانواده این جمله بود :
" اجاقت سبز باد 🌱🌱💚🍃🍃
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#علم_غيب_امام
حسين مكاري مي گويد: در ايامي كه حضرت جواد عليه السلام در بغداد و نزد خليفه در نهايت جلالت بود، من با خود گفتم: حضرت به مدينه برنخواهد گشت. چون اين خيال در خاطر من گذشت، ديدم آن حضرت سر به زير افكند. سپس سر بلند كرد و در حالي كه رنگ مباركش زرد شده بود، به من فرمود: اي حسين! نان جو با نمك نيمكوب در حرم پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نزد من بهتر است از آنچه مشاهده مي كني.
#بحار_ج٥٠ص٤٨
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#شباهت_خواب_به_عالم_برزخ
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند و ارواحی را که نمرده اند نیز به هنگام خواب می گیرد،
سپس ارواح کسانی را که مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد، و ارواح دیگرانی را( که باید زنده بمانند)باز می گرداند تا زمان معین.
شخصی از امام جواد (علیه السلام) پرسید: مرگ چیست؟
آن حضرت در پاسخ فرمود:
مرگ همین خوابی است که هر شب به سراغ شما می آید،
بااین تفاوت که مدت مرگ طولانی است و انسان در این خواب بیدار نمی شود، مگر در روز قیامت.
مثل افرادی که در عالم خواب، خواب می بینند،در آن حال با انواع شادیها، و یا دشواریها رو به رو می شوند،
عالم مرگ و حوادث تلخ و شیرینی که برای انسان رخ می دهد،نیز مثل همین مرگ است ... خود را برای آن آماده کنید...
#منابع:
اقتباس از معانی الاخبار،
انتشارات اسلامی، ص 289.
عالم برزخ در چند قدمی ما،نوشته محمد محمدی اشتهاردی
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
نقل کرده اند:
معتصم عباسی در مجلسی که فقهای اهل سنت نیز در آن جمع بودند،سوال کرد:دست دزد را از کدام قسمت باید برید؟
عده ای از فقیهان گفتند از مچ، آن گاه به آیه ی تیمم《فَامسَحوُا بِوُجُوهِکُم و اَیدیکُم》(نساء/۴۳،مائده/۶) استدلال کردند. بعضی دیگر گفتند: از آرنج وبه آیه وضو《وَایدیَکُم اِلَی المَرافِق》(مائده/۶) استدلال کردند.معتصم از حضرت جواد(ع) در این این باره توضیح خواست. حضرت نخست از او درخواست کرد تا از سوال خود صرف نظر کند؛ ولی چون معتصم اصرار کرد، فرمود: آنها درست نگفتند، تنها باید چهار انگشت از مفصل انگشتان بریده شود و کف دست و انگشت شخصت باقی بماند. هنگامی که معتصم دلیل این مطلب را جویا شد،امام به کلام پیامبر(ص) که سجود باید بر هفت عضو باشد، پیشانی، کف دو دست، سر دو زانو و شصت پاها، استدلال کرد و سپس فرمود: اگر از مچ یا مرفق بریده شود، دستی برای او باقی نمی ماند تا سجده کند در حالی که خداوند امر کرده که اعضای هفتگانه، مخصوص خداست و فرموده:《وَ اَنَّ المَساجِدَ للهَ》(جن/۱۸).همانا محل سجده ها از آن خداست و آنچه مخصوص خداست، و نباید قطع شود. این سخن امام، اعجاب و شگفتی معتصم را برانگیخت و دستور داد بعد از آن طبق حکم آن حضرت، دست دزدان را از مفصل چهار انگشت ببُرند!
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏮ذوق کردن #حاج_حسین_یکتا هنگام بازدید از مسجد و مجموعهی حضرت قائم(عج)
حاج حسین یکتا بعد از بازدید از مسجد، زائرسرای اربعینی و مجموعهی فرهنگی قائم(عج) از خیرین و مردم تقدیر و تشکر کردند و بر لزوم ادامهی ساخت و تکمیل شدن این مجموعه با حمایت های مردمی تاکید داشتند. این مجموعه ایام اربعین محل اسکان زائران و در ایام غیر اربعین محل تربیت نوجوانان و جوانان مناطق محروم میباشد.
در ساخت مسجد و زائرسرای اربعینی در مناطق محروم در حد توان شریک باشید: شماره کارت و شبا #رسمی و #قانونی به نام مسجد حضرت قائم(عج) 👇
●
6037991899988582●
040170000000206596699008اطلاعات بیشتر👈 @mehr_baraan
◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈
سـ🌸ـلام
صبح زیباتون بخیر و پربرکت☘
🗓 امروز سهشنبه
☀️ ۲۲ خرداد ١۴٠۳ شمسی
🌙 ۴ ذی الحجه ١۴۴۵ قمری
🌲 ۱۸ ژوئن ٢٠٢۴ ميلادی
♦️ذڪر روز : 《یا ارحَمَ الراحِمین》
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#حدیث_روز
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
مَنْ تَوَکَّلَ عَلَيْهِ کَفَاهُ، وَ مَنْ سَأَلَهُ أَعْطَاهُ، وَ مَنْ أَقْرَضَهُ قَضَاهُ، وَ مَنْ شَکَرَهُ جَزَاهُ
آن کس که بر او توکّل کند، خداوند مشکلاتش را کفايت مى کند و هر کس از او چيزى بخواهد به او عطا مى نمايد. آن کس که به او قرض دهد، (در راهش انفاق کند) به او بازمى گرداند، و آن کس که شکر نعمتش را بجا آورد، پاداشش مى دهد.
نهجالبلاغه خطبه ۹۰
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#اگراین_گوشت_است_پس_گربه_کو
مردی زن فریبكار و حیله گری داشت. مرد هرچه می خرید و به خانه می آورد، زن آن را می خورد یا خراب می كرد. مرد كاری نمی توانست بكند. روزی مهمان داشتند مرد دو كیلو گوشت خرید و به خانه آورد. زن پنهانی گوشت ها را كباب كرد و با دوستان خود خورد. مهمانان آمدند. مرد به زن گفت: گوشت ها را كباب كن و برای مهمانمان بیاور. زن گفت: گربه خورد، گوشتی نیست. برو دوباره بخر. مهمان فکری کرد و گفت برو ترازو را بیاور تا گربه را وزن كنم و ببینم وزنش چقدر است. گربه را كشید، دو كیلو بود. مرد به زن گفت: خانم محترم! گوشت ها دو كیلو بود گربه هم دو كیلو است. اگر این گربه است پس گوشت ها كو؟ اگر این گوشت است پس گربه كجاست؟
این مثل درباره افرادی به كار میرود كه دروغهای بزرگ و باور نكردنی میگویند .
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#حكايت_آموزنده
آورده اند که خر و اسبی با هم می رفتند.
خر، اسب را ندا کرد و گفت ای یار، اندکی از بار من بستان، وگرنه زیر این بار گران که پشت مرا دو تا کرده است هلاک خواهم شد.
اسب، التماس او قبول نکرد.
لاجرم، خر مسکین تاب تحمل بار گران نیاورده و بر جای خود سرد شد.
صاحب خر، پوست از تنش برکنده، هم بار خر و هم چرمش بر پشت اسب نهاد.
اسب با خود گفت چون به سبب بدخویی، برادر مسکین خود را در وقت محنت مدد نکردم، به باد افراه (جزا و مکافات و انتقام) آن گرفتار آمدم.
پ.ن: در وقت محنت، ابنای روزگار را مدد کردن، امری معقول و بر جای خود باشد.
#حكايات_دلپسند_محمدمهدي_واصف
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#پير_شوخ_طبع
اشعب بن جابر، بسیار شوخ بود.
وقتی پیر شد، او را گفتند وقت شوخی کردن تو گذشته، مدتی هم مشغول شنیدن وعظ و حدیث باش.
گفت من حدیث هم می دانم.
گفتند اگر راست می گویی نقل کن.
گفت نافع بن بُدَیل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برایم نقل کرد دو خصلت پسندیده در هر کس باشد، سعادت دنیا و آخرت نصیب او می شود.
اهل مجلس به او احسنت گفتند و از او خواستند که ادامه حدیث را نقل کند.
اشعب گفت یکی از خصلت ها را نافع فراموش کرده بود و دیگری را من از یاد برده ام.
#رياض_الحكايات_ملا_حبيب_الله_كاشاني
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
ملا احمد نراقی صاحب کتاب 《معراجالسعاده》 در جوانی فرزندی داشت که بسیار دوستش میداشت. روزی فرزندش در بستر بیماری و مرگ افتاد و هیچ درمانی بر او اثرساز نشد. ملا احمد را تاب دیدن جاندادن فرزند نبود. از خانه خارج شد و در راه درویشی دید که عصایی در دست داشت.
ملا گفت: «فرزندم مریض است٬ دعایش کن.» درویش سه بار عصا به زمین کوبید و یک بار حمد و سوره را خواند و گفت: «برو فرزندت خوب شد.»
ملا احمد به خانه برگشت، دید کودکش نشسته و غذا میخورد. در حیرت ماند. 8 ماه گشت آن درویش را در جایی ندید.
بعد از گذشتِ 8 ماه٬ او را دید و گفت: «ای شیخ! نفس قدسی داری، ولی کاش حمد و سوره را درست میخواندی.»
درویش گفت: «حمد و سورهام را پس بده اگر غلط است.» درویش سه بار عصا بر زمین کوبید و حمد و سوره را خواند و گفت: «برو خانه من حمد و سوره غلط خود را پس گرفتم.»
ملا خانه آمد و دید فرزندش از دنیا رفته است. زار گریست و فهمید:
خواندن حمد و سوره به ظاهر نیست؛ به معنی و نفس و باوری است که خواننده در آن میدمد.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
هدایت شده از محمدباقر قالیباف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 قالیباف: پست دولتی ارث نیست که سهمیه بدهیم | کارنامهام نشان میدهد مدیران را فقط براساس شایستهسالاری انتخاب کردم، نه با جناحبندی و سیاسیبازی | به افراد فعال در ستاد انتخاباتیام هیچ قولی برای پست و مقام ندادم و نمیدهم
📮 کانال رسمی اطلاعرسانی محمدباقر قالیباف
▫️ @Ghalibaf
🔗 Ghalibaf.ir
🌸🍃🌸🍃
#وظيفه_بندگي
عابدی در بنی اسرائیل از مردم کناره گیری کرد و مدت هفتاد سال مشغول عبادت شد.
خداوند علیم، ملکی را نزد او فرستاد و فرمود عبادات تو قبول نمی شوند و خودت را دچار مشقت منمای و جِد و جَهد مکن.
عابد در جواب گفت چون آنچه به من واجب است عبودیت و بندگی می باشد، لذا باید وظیفه خود را همیشه انجام دهم ولی قبول شدن و قبول نشدن موکول به معبود من است.
وقتی آن ملک مراجعت نمود، خداوند متعال فرمود عابد چه گفت؟
ملک گفت پروردگارا، تو عالم تری که او چنان و چنین گفت.
خدای سبحان فرمود نزد آن عابد برو و بگو ما طاعات تو را به خاطر این نیت ثابتی که داری قبول کردیم.
#تفسير_آسان_ج١ص٢١
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
"خداوند در قیامت به چهار گروه
نظر نمیکند"
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَرْبَعَةٌ لا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَاقٌّ وَ مَنَّانٌ وَ مُكَذِّبٌ بِالْقَدَرِ وَ مُدْمِنُ خَمْرٍ.
رسول خدا(ص) فرمود: خداوند در روز قیامت به چهار گروه نظر نمیکند:
کسیکه عاق والدین شده
کسیکه در مقابل کاری که برای دیگران انجام میدهد منت میگذارد
کسیکه منکر قضای الهی باشد
کسی که دائم الخمر باشد
#خصال_ج١ص٢٠٣
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#طمع
روزی حاکمی از وزیرش پرسید چه چیزی است که از همه چیزها بدتر و نجس تر است؟
وزیر در جواب ماند و نتوانست چیزی بگوید. از حاکم مهلت خواست و از شهر بیرون رفت تا در بیابان به چوپانی رسید که گوسفندانش را میچرانید.
سلام کرد و جواب گرفت.
به چوپان گفت من وزیر حاکم هستم و امروز حاکم از من سوالی پرسید و نتوانستم جواب دهم.
این بود که راه خارج از شهر را گرفتم.
اکنون این سوال را از تو میپرسم و اگر جواب صحیح دادی تو را از مال دنیا بی نیاز میکنم.
بعد هم سوال حاکم را مطرح کرد
چوپان گفت ای وزیر پیش از اینکه جوابت را بدهم مژده اي برایت دارم. بدان که در پشت این تپه گنجی پیدا کرده ام و برداشتن آن در توان من تنها نیست.
بیا با هم آن را تصرف کنیم و در اینجا قصری بسازیم و لشکری جمع کنیم و حاکم را از تخت به زیر کشیم تو حاکم باش و من وزیرت.
وزیر تا این حرف را شنید خوشحال شد و به چوپان گفت عجله کن و گنج را نشان بده.
چوپان گفت یک شرط دارد. وزیر گفت بگو شرطت چیست؟ چوپان گفت تو عمری وزیر بودی و من چوپان برای اینکه بی حساب شویم باید سه بار زبانت را به مدفوع سگ من بزنی.
وزیر پیش خود فکر کرد که کسی اینجا نیست من اینکار را میکنم و بعد که حاکم شدم چوپان را میکشم. پس سه بار زبانش را به مدفوع سگ چوپان زد و گفت راه بیفت برویم سراغ گنج.
چوپان گفت قربان گنجی در کار نیست. من جواب سوالت را دادم تا بدانی هیچ چیزی در دنیا بدتر و نجس تر از طمعکاری نیست....
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
یادم هست روزی با دوستی حرف میزدیم، به او می گفتم تهش که چی؟ آخر مسیر چه می خواهد بشود؟ حرف خیلی خوبی به من می زد، می گفت مسیر به این زیبایی، آن وقت تو از آخرش، از تهش حرف می زنی؟ از بودن در مسیر و عبور از این راه لذت ببر. از آن وقت بود که حرفش گویی آویزه گوشم شد، راستش در زندگی آن قدر درگیر رسیدن می شویم که معجزه لذت بردن از مسیر را فراموش می کنیم، آن قدر هدف مهم می شود که دیگر مسیر رسیدن به هدف لذت بخش نیست. همیشه همینطور است، اما همیشه باید جوری زندگی کرد که هدف تنها لذت بردن از این مسیر باشد، شاید اینطور رسیدن هم دلچسب تر شود، شاید اینطور وقتی که هدف حاصل شد با افتخار سرت را بالا بگیری و به آن که از مسیر لذت بردی و خسته نشدی افتخار کنی.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌷معنی سورهایی قرآن(قسمت دوم)
26- شعراء💚👈شاعران
27- نمل💙👈مورچه
28- قصص💚👈قصّه
29- عنكبوت💙👈نوعی حشره
30- روم💚👈نام كشورى است
31- لقمان💙👈نام مردی حکیم که اصلش حبشی بوده و در روزگار داود می زیسته است
32- سجده💚👈سجده كردن
33- احزاب💙👈حزب ها و گروه ها
34- سبا💚👈نام شهری که بلقیس دختر هدهاد در کشور یمن، پادشاه آن بود. او به عقد حضرت سلیمان علیه السلام در آمد
35- فاطر💙👈شكافنده، پديد آورنده
36- يس💚👈از حروف رمز قرآن و خطاب به پيامبر
37- صافّات💙👈به صفّ كشيده ها
38- ص💚👈از حروف مقطع رمز
39- زمر💙👈جمع زمره: گروه ها و دسته ها
40- مؤمن💚👈ايمان آورنده
41- فصّلت💙👈بخش بخش و فصل فصل شده
42- شورى💚👈مشورت و هم فكرى و نظر خواهى
43- زخرف💙👈زينت و زيور
44- دُخان💚👈دود
45- جاثيه💙👈به زانو افتادهت
46- احقاف💚👈نام سرزمين قوم عاد در نزديكى يمن
47- محمّد💙👈صلی الله عیله وسلم[نام پيامبر بزرگ اسلام
48- فتح💚👈پيروزى
49- حجرات💙👈حجره ها و اطاق ها
50- ق💚👈از حروف رمز اوائل سوره ها
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌺معنی اسم سوره(قسمت اول)
1- فاتحه💙👈گشاينده
2- بقره💚👈گاو ماده
3- آل عمران💙👈خانواده حضرت عمران علیه السلام
4- نساء💚👈زنان
5- مائده💙👈سفره و خوان غذا
6- انعام💚👈احشام و چهار پايان
7- اعراف💙👈جائى است ميان بهشت و جهنم
8- انفال💚👈منابع و ثروت هاى عمومى در طبيعت
9- توبه💙👈بازگشت
10- يونس💚👈نام يكى از پيامبران
11- هود💙👈نام يكى از پيامبران
12- يوسف💚👈نام يكى از پيامبران
13- رعد💙👈غرش آسمان و ابر
14- ابراهيم💚👈نام يكى از انبياء
15- حجر💙👈نام سرزمين قوم ثمود
16- نحل💚👈زنبور عسل
17- اسراء💙👈حركت شبانه
18- كهف💚👈غار
19- مريم💙👈مادر حضرت عيسى
20- طه💚👈رمزى است خطاب به پيامبر اسلام صلی الله علیه وسلم
21- انبياء💙👈پيامبران
22- حج💚ّ👈قصد و آهنگ و نام يكى از عبادات اسلامى كه از فروع دين است
23- مؤمنون💙👈ايمان آوردگان
24- نور💚👈روشنایی و روشنی
25- فرقان💙👈جدا كننده
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#خواهی_که_برریشت_نخندندبفرماتاخرت_محکم_ببندند
حکایت کرده اند که مردی الاغی خرید و پالان و خورجینی ، روی آن گذاشت و به همسرش گفت : " ای زن ، خوشحال باش که ما هم از امروز مَرکب داریم ، دیگر هرچه بخواهی از بازار شهر برایت می خرم ، حالا بگو چه می خواهی ؟ " زن خوشحال شد و از شوهر خواست که برای او میوه و پارچه و چیزهای دیگر بخرد . مرد به بازار رفت و ساعتی بعد مانده و ذله و با رنگ پریده برگشت . زن پرسید : " چی شد ؟ خندان رفتی و گریان برگشتی ؟ " مرد الاغش را گوشه حیاط رها کرد و گفت : " من دیگر به بازار نمی روم . "
زن گفت :" چرا ؟ مگر بازار شهر مار و عقرب دارد ؟ " مرد تکرار کرد : " گفتم که دیگر به بازار نمی روم ." زن نگران شد که چه شده و چرا شوهرش به بازار نمی رود . یک روز به او گفت : " امروز می خواهم با هم به بازار برویم . " مرد گفت : " حتی اگر تو هم به بازار بیایی ، من دیگر به آن جا نمی روم ". زن گفت : " چرا ؟ و آن قدر اصرار کرد تا عاقبت یک روز با هم راهی بازار شدند . نزدیک دهانه بازار ، مرد افسار الاغش را به تنه درختی بست و آنها داخل بازار شدند . از چند دکان چیزهایی خریدند و خواستند سراغ الاغشان بروند که سر و صدایی شنیدند . نگاه کردند و دیدند که الاغ درمیان جمعیت بازار ، به این طرف و آن طرف می دود و مردم می خندند . الاغ در حال فرار به آدمها تنه می زد و چیزهایی را که دستشان بود ، به زمین می انداخت . بعضی ها هم داد می زدند : " این الاغ بی صاحب ، مال کیست ؟ " مرد هرچه را که خریده بود ، به همسرش داد و گفت : " همین جا باش تا من الاغ را بگیرم ." او این را گفت و در وسط بازار شروع به دویدن کرد . الاغ که از سر و صدای مردم وحشت کرده بود ، تندتر از مرد می دوید . مرد آن قدر دنبال الاغ رفت تا آن را گرفت و برگشت . وقتی کنار همسرش رسید ، به او گفت : " دیدی چه شد ؟ فهمیدی برای چه به بازار نمی آمدم ؟ " زن خیلی خونسرد گفت : " این که چیزی نیست ، تازه همه اش تقصیر تو بود ." مرد گفت : " تقصیر من ؟ " زن گفت : " بله ، نه بازار تقصیری داشت ، نه الاغ زبان بسته، الاغ هرکس ممکن است فرار کند و مردم بخندند ، ولی تو بلد نیستی . " مرد با تعجب پرسید : " چی بلد نیستم ؟ " زن گفت : " بستن الاغ را . افسار الاغ را محکم ببند . مگر نشنیده ای که می گویند : " اگر خواهی که بر ریشت نخندند بفرما تا خرت محکم ببندند . "
از آن پس اگر کسی کارهایش را از همان آغاز درست انجام ندهد و باعث شود که مردم او را سرزنش کنند ، این ضرب المثل حکایت ِ حال او می شود .
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🔴 اهل بیت کسی را که به والدینش نیکی کند را دوست می دارند
✍عمار بن حيان گفت بحضرت صادق عليه السلام گفتم كه اسمعيل پسرم بمن نيكى مي كند حضرت فرمود من او را دوست ميداشتم اكنون محبتم زيادتر شد.
🌸پيغمبر اكرم (ص ) خواهرى #رضاعى داشت روزى همان خواهر برايشان وارد شد همينكه نظر پيغمبر بر او افتاد مسرور گرديد و رو انداز خود را براى او پهن كرد و او را بروى آن نشانيد با گشاده روئى و احترام بسويش توجه كرد و در صورت او ميخنديد تا از خدمت حضرت مرخص شد و رفت ،
🌺اتفاقا همانروز برادرش نيز آمد ولى حضرت رسول (ص ) آن نحو رفتاريكه با خواهرش نمودند با او انجام ندادند.
بعضى از صحابه عرض كردند يا رسول الله با خواهرش سلوكى كرديد كه با برادر آنرا بجا نياورديد با آنكه او مرد بود؟
(يعنى سزاوارتر بآن محبت بود)
🌸فرمود "علت زيادى احترام من اين بود كه آن دختر به پدر و مادر خويش نيكى ميكند.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
❤️ #اعتماد_و_توکل
✍در روزگار حضرت عیسی بن مریم علیه السلام، زنی بود صالحه و عابده، چون وقت نماز فرا می رسید، هر کاری که داشت رها و به نماز و طاعت مشغول می شد.
روزی هنگام پختن نان، مؤذّن بانگ اذان داد، او نان پختن را رها کرد و به نماز مشغول شد؛ چون به نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد «تا تو از نماز فارغ شوی نان ها همه سوخته می شود»
🔹 زن به دل جواب داد:
اگر همه نان ها بسوزد بهتر است که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد.
دیگر بار شیطان وسوسه کرد:
پسرت در تنور افتاد و سوخته شد،
زن در دل جواب داد:
اگر خدای تعالی قضا کرده است که من نماز کنم و پسرم به آتش دنیا بسوزد من به قضای خدای تعالی راضی هستم و از نماز فارغ نمی شوم که اللّه تعالی فرزند را از آتش نگاه دارد.
🔹شوهر زن از در خانه درآمد، زن را دید که به نماز ایستاده است. در تنور دید همه نان ها به جای خویش ناسوخته و فرزند را دید در آتش بازی همی کرد و یک تار موی وی به زیان نیامده بود و آتش بر وی بوستان گشته، به قدرت خدای عزّ وجلّ.
چون زن از نماز فارغ گشت، شوهر دست وی بگرفت و نزدیک تنور آورد و در تنور نگریست، فرزند را دید به سلامت و نان به سلامت هیچ بریان ناشده، عجب ماند و شکر باری تعالی کرد و زن سجده شکر کرد خدای را عز وجلّ،
🔹شوهر فرزند را برداشت و به نزدیک عیسی (ع) برد و حال قصّه با وی نگفت.
حضرت عیسی گفت:
برو از این زن بپرس تا چه معاملت کرده است و چه سرّ دارد از خدای؟
چه اگر این کرامت آن مردان بودی او را وحی آمدی و جبرئیل وحی آوردی او را.
شوهر پیش زن آمد و از معاملت وی پرسید،
این زن جواب داد و گفت:
🔹کار آخرت پیش داشتم و کار دنیا باز پس داشتم و دیگر تا من عاقلم هرگز بی طهارت ننشستم الّا در حال زنان و دیگر اگر هزار کار در دست داشتم چون بانگ نماز بشنیدم همه کارها به جای رها کردم و به نماز مشغول گشتم
و دیگر هرکه با ما جفا کرد و دشنام داد، کین و عداوت وی در دل نداشتم و او را جواب ندادم
🔹و کار خویش با خدای خویش افکندم و قضای خدای را تعالی راضی شدم و فرمان خدای را تعظیم داشتم و بر خلق وی رحمت کردم وسائل را هرگز بازنگردانیدم اگر اندک و اگر بسیار بودی بدادمی و دیگر نماز شب و نماز چاشت رها نکردمی،
عیسی علیه السلام گفت:
اگر این زن مرد بودی پیغامبر گشتی.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
📌 حمایت حجتالاسلام احسان بیآزار از قالیباف؛ او موفقترین مدیر اجرایی کشور است
به گزارش روزپلاس، حجتالاسلام بشیر بیآزارتهرانی در بیانیهای تبیینی به حمایت از محمدباقر قالیباف پرداخت و نوشت: «آقای جلیلی بزرگوار برایم عزیز است اما آقای قالیباف در مقام اجرا امتحان پس داده است و کارنامهای در پروژههای کلان و مدیریتهای اجرایی داشته است»
وی ادامه داد: آقایان دیگر گل و متقی و سلامت، لکن تئوریسین بوده و خروجی خدمات میدانی ملاحظه نکردهایم.
بیآزار تهرانی نوشت: قالیباف موفقترین مدیراجرایی کشور است که با توجه به حضور در شهرداری تهران و قرارگاه خاتم تسلط کافی بر امور اجرایی و اقتصادی را دارد. در فرماندهی ناجا ارتباط تنگاتنگ با مسايل فرهنگی اجتماعی داشته و در مجلس با احزاب در تعامل بوده است. همچنین او از بنیانگذاران اصلی صنعت موشکی است.
وی در پایان نوشت: « همه میدانند به اندازه شهیدتهرانی برای موشکی زحمت کشیدی و پلیس ۱۱۰ را از کجا به کجا رساندی و در شهرداری چه کردی و فرمانده لشگر همیشه سرافراز پنج نصر بودی.
همه میدانند که چه قدر به تو تهمت زدند و میزنند و تو برای آرامش مردم جواب ندادی؛ به تو ختم کلام را میگویم: خسته نشو، بعد از شهادتت معذرتخواهی ها شروع خواهد شد…»