🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگي
درها برای کسانی گشوده
می شوند که
جسارت درزدن داشته باشند.
جسارت داشته باش
با امید با عشق بامحبت
با تلاش در بزن
حتما درها گشوده خواهند شد به سوی روشنایی
زندگیتون پراز امید
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
شیخ عباس قمی در فوائدالرضويه نقل ميكنند كه:
كاروانی از سرخس مشهد اومدند پابوس امام رضا(علیه السلام )، سرخس اون نقطه صفر مرزی است، یه مرد نابینایی تو اونها بود،اسمش حیدر قلی بود.
اومدند امام رو زیارت كردند، از مشهد خارج شدند دارند برمیگردند سرخس، حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند
شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم، خسته ایم، بخندیم صفا كنیم
كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند، اینها صدا میداد، بعد به هم میگفتند، تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی میگفت: بله حضرت مرحمت كردند
فلانی تو هم گرفتی؟ گفت:آره منم یه دونه گرفتم، حیدر قلی یه مرتبه گفت: چی گرفتید؟
گفتند مگه تو نداری؟ گفت: نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند: امام رضا تو يکى ازصحن ها برگ سبز میداد دست مردم، گفت: چیه این برگ سبزها، گفتند: امان از آتش جهنم، ما این رو میذاریم تو كفن مون، قیامت دیگه نمیسوزیم، جهنم نمیریم چون از امام رضا گرفتیم،
تا این رو گفتند، این پیرمرد یه دفعه دلش شكست، (دل كه بشكند عرش خدا ميشنود)با خودش گفت: امام رضا از تو توقع نداشتم، بین كور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم، كور بودم از قلم افتادم، به من اعتنا نشده
دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه نگیرم سرخس نمیآم، باید بگیرم، گفتند:آقا ما شوخی كردیم، ما هم نداریم، هرچه كردند، دیدند آروم نمیگیرد، خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این برنگرده مشهد،
جلوش رو نتونستند بگیرند
شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده، یه برگ سبزم دستشه، نگاه كردند دیدند نوشته:
«اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا»
گفتند: این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی، گفت: چند قدم رفتم، دیدم یه آقایی اومد، گفت: نمیخواد زحمت بكشی، من برات برگ امان نامه آوردم، بگیر برو....
السلام عليك يا علی بن موسى الرّضا المرتضى عليه السلام.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
ملتِ بی سواد ، زاده نمی شود ، ساخته می شود … !
بی سوادی ربطی به معلومات و تحصیلات ندارد !
بی سوادی یعنی ؛ شبکه ی محبوبِ اجتماعی را که باز می کنی ؛
تمامِ صفحات ، پر باشد از روزمرگیِ آدم معروف ها ،
مسخره بازیِ معروف نماها ،
قضاوت هایِ بی سر و ته ،
و توهین هایِ شرم آور … !
نه از مطالبِ آموزشی خبری باشد ،
نه از چهار کلام حرفِ حساب … !
بی سوادی یعنی ؛ تویِ صفحه و روی پروفایلت بنویسی ؛
“به بهشت نمی روم اگر مادرم آن جا نباشد … “
و کمی آنطرف تر ، مادرت از بی توجهی ات بغض کرده باشد …
بی سوادی یعنی ؛ مسیرِ تمامِ لباس فروشی و
آرایشگاه هایِ شهر را از حفظ باشی ،
اما حتی یک بار هم گذرت به کتابفروشی نیفتاده باشد …
این بی سوادیِ مدرن
دارد فرهنگمان را از ریشه می خشکانَد …
حواستان هست ؟!
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
قوی کسی است که:
نه منتظر می ماند
خوشبختش کنند ....
و نه اجازه می دهد
بدبختش کنند....
مارلون براندو
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی باید رها کرد همه چیز را و گریست. آدمی بعد از گریه، در آرامترین و امیدوارترین حالت ممکن قرار میگیرد.درست مانند آسمان، که بیقرار و بغضآلوده و ابریست و برف که میبارد؛ به طرز شگفتآوری آرام میگیرد. بغضِ آسمان که تمام شد، خورشید میتابد و برفها آب میشوند و صلح و آرامش، به آسمان و طبیعت باز میگردد
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
در یک شب سرد زمستانی، تاجر ثروتمندی به زیارت امام رضا (ع) مشرف شد. هر روز به حرم می آمد؛ اما دریغ از یک قطره اشک؛ دل سنگین بود و هیچ حالی نداشت. با خودش فکر کرد که دیگر فایده ای ندارد؛ برای همین، برای برگشت بلیط هواپیما گرفت. هنوز تا پرواز، چند ساعتی وقت داشت. در کوچه ای راه می رفت که دید پیرمردی بار سنگینی روی چرخ دستی اش گذاشته و آن را به سختی می برد. تاجر کمکش کرد و همزمان به او گفت: «مگر مجبوری این بار سنگین را حرکت بدهی؟» پیرمرد گفت: «ای آقا! دست روی دلم نگذار دختر دم بختی دارم که برای جهیزیه اش مانده ام. همسرم گفته است تا پول جهیزیه را تهیه نکرده ام به خانه برنگردم. من مجبورم بارهای سنگین را جابه جا کنم تا پول بیشتری در بیارم.»
تاجر ثروتمند، همراه پیرمرد رفت و بارش را در مقصد خالی کرد و بعد هم به خانه او رفت. وقتی در خانه پیرمرد رسید، فهمید که زندگی سختی دارند. یک چک به اندازه تمام پول جهیزیه و مقداری هم برای سرمایه به پیرمرد داد. وقتی از آن خانه بیرون می آمد خانواده پیرمرد با گریه او را بدرقه می کردند. پیرمرد گفت: من چیزی ندارم که برای تشکر به تو بدهم؛ فقط دعا می کنم که عاقبت به خیر شوید و از امام رضا (ع) هدیه ای دریافت کنی.تاجر برای زیارت وداع به حرم مطهر برگشت تا بعد از آخرین سلام، به فرودگاه برود. وقتی به حرم وارد شد، چشم هایش مثل چشمه جوشید و طعم زیارت با حال خوش و با معرفت را چشید.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🌹✨ســـلام
🕊✨روزتـــون
🌹✨پر از خیر و برکت
🕊✨امروز جمعه↶
✧ 16 شهریور 1403 ه.ش
❖ 2 ربیع الاول 1446 ه.ق
✧ 6 سپتامبر 2024 میلادی
┄┄┄┅┅❅✾❅┅┅┄┄┄
🌹✨↯ ذڪر روز ؛
🕊✨《 اللهم صل علی محمد وآل محمد 》
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
چــهار چیز را پیش از
چــهار چيز غنیمت شمار
جــواني پیش از پیری
صحت پیش از بيماري
توانگری پیش از فقر
و زندگی پیش از مرگ
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به قول دکتر انوشه:
خودت رو جایی خرج کن که بیارزه
وقتی میگم خودت یعنی
وقتت، انرژیت، احساساتت!
چون همه لیاقت انرژی شما رو ندارن.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔹یک داستان واقعی و شنیدنی است
حتمأ بخوانید و برای دوستان بفرستید...!
✍ماًمورِ کنترلِ بلیت قطاری که به مقصد بنگلور از بمبئی در حالِ انجام وظیفه بود ، متوجه دختری که زیر صندلی پنهان شده بود گردید
دخترحدودا ۱۳ یا ۱۴ ساله بود .
از او خواست تا بلیت خود را ارایه دهد .
دختر با تردید پاسخ داد که بلیت ندارد .
مامورِ قطار به دختر گفت باید از قطار پیاده شود .
🔸ناگهان صدایی از پشت سر مأمور به گوش رسید :
من کرایه او را پرداخت می کنم.
این صدایِ خانم بهتا چاریا که مُدرسِ یک کالج بود . خانم بهتا هزینه بلیت دختر را پرداخت و از او خواست که نزدیکِ او بنشیند .
🔹از او پرسید : اسمت چیست ؟
دختر پاسخ داد : « چیترا » .
گفت : داری کجا میری ؟
دختر گفت :
من جایی برای رفتن ندارم !
خانم بهتاچاریا به او :
پس با من بیا .
🔸پس از رسیدن به بنگلور ، خانم بهتا دخترک را به یک سازمانِ غیرِ دولتی تحویل داد تا از او مراقبت شود .
بعدها خانم بهتاچاریا به دهلی نقل مکان کرد و ارتباط آن دو با یکدیگر قطع شد .
پس از حدود ۲۰ سال ، خانم بهتاچاریا به سانفرانسیسکو در آمریکا دعوت شد تا در یک کالج سخنرانی کند .
🔹او در یک رستوران مشغول صرفِ غذا بود ، اما وقتی صورت حساب را درخواست کرد ، به او گفتند :
که صورت حسابش قبلا پرداخت شده است ! تعجب کرد !! وقتی برگشت ، زنی را با شوهرش دید که به او لبخند می زد .
خانم بهتاچاریا از زوج پرسید :
چرا صورت حساب من را پرداخت کردید ؟
زنِ جوان پاسخ داد :
🔸خانم، صورت حسابی که من امروز پرداخت کردم ، در مقایسه با کرایه ای که برای سفرِ قطار از بمبئی به بنگلور برای من پرداخت کردید ، بسیار کم و ناچیز است .
اشک از چشمان هر دو خانم سرازیر شد و همدیگر را در آغوش گرفتند
خانم بهتا چاریا با خوشحالی و حیرت زده گفت :
🔹اوه چیترا ... تو هستی ...؟!
بانوی جوان در حالی که یکدیگر را در آغوش گرفته بودند گفت :
خانم نامِ من الان چیترا نیست .
من سودا مورتی هستم و این هم شوهرِ من است ، آقای نارایان مورتی .
🔸دوستان تعجب نکنید شما در حال خواندنِ داستان واقعیِ بخشی از زندگیِ خانم سودا مورتی ، رئیسِ اینفوسیس با مسئولیت محدود و آقای نارایان مورتی،
فردی که شرکت نرم افزاری چند میلیونی اینفوسیس را تأسیس کرد ، هستید .
🔹خوب است بدانید آکشتا مورتی دخترِ این زوج با ریشی سوناک که اکنون نخست وزیر بریتانیا است ازدواج کرده است . "
ریشی سوناک دامادِ سودا مورتی یا همان چیترا ، دخترکی که به دلیلِ نداشتن بلیت قطار ، زیر صندلی پنهان شده بود ،
🔸اولین نخست وزیرِ آسیایی تبارِ تاریخ بریتانیا و جوانترن رهبرِ دولت در تاریخِ معاصر این کشور می باشد !!
بله ، گاهی کمک کوچکی که به دیگران می کنید می تواند کلِ زندگی آنها را تغییر دهد !
✍چه خوب است کمی عمیق تر به درونِ این داستان برویم و سعی کنیم از نیکی کردن به کسانی که در مضیقه هستند ،
به ویژه هنگامی که انجام آن در حدِ توانایی و اختیارِ ماست ، دریغ نکنیم.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🍂🌸🍂🌺🍂🌸
💢#داستانزندهشدنشیر به امر امام رضا علیهالسلام
✍ در زمان مأمون خلیفه عباسی، خشکسالی شدیدی رخ داد و با اصرار مأمون، امام رضا(ع) برای خواندن نماز باران به بیابان رفت و بعد از استجابت دعای امام(ع)، عدهای از اطرافیان مأمون به بدگویی از حضرتشان پرداخته
🔹و به مأمون گوشزد کردند که بعد از چنین اتفاقی این نگرانی وجود دارد که خلافت از بنی عباس به فرزندان علی(ع) منتقل شود.
یکی از این بدگویان حمید بن مهران بود که با لحن جسارتآمیزی به امام(ع) گفت:
🔸اى پسر موسى! پایت را از گلیمت درازتر کردهای! خداوند بارانی را در وقتش فرستاده و تو آن را کرامتی برای خود میپنداری!
گویا مانند ابراهیم(ع)، مرغان تکهتکه شده را دوباره زنده کردهای!
🔹اگر میپنداری که راستگویی، تصویر این دو شیری که بر تخت مأمون است را زنده کرده و به جان من بینداز!
این میتواند معجزه باشد نه بارش بارانی که هم در وقتش آمده و هم دیگران برای آن دست به دعا برداشته بودند!
🔸امام رضا(ع) خشمگین شد و خطاب به دو تصویر بانگ برداشت :این نابکار را بدرید و هیچ اثری از او باقی مگذارید!
آن دو تصویر تبدیل به دو شیر زنده شده و در برابر نگاههای شگفتآمیز حاضران به آن فرد جسور حمله نموده و او را دریدند و استخوانهایش را شکسته و خوردند و خونهای او را نیز لیس زدند و هیچ اثری از او باقی نگذاشتند!
🔹سپس رو به امام رضا(ع) کرده و عرضه داشتند :
ای ولی خدا بر روی زمین! دستورت در مورد مأمون چیست؟
آیا او را نیز به همین ترتیب دریده و نابود کنیم؟! مأمون از ترس بیهوش شد.
🔸امام به شیرها دستور داد که فعلاً دست نگه دارند و سپس فرمود که عطر و گلاب به صورت مأمون زده و او را به هوش آورند.
بعد از آنکه مأمون به هوش آمد، شیرها دوباره عرضه داشتند :
آیا اجازه میدهید که او را به رفیقش ملحق سازیم؟!
🔹امام فرمود: نه!
خدا در باره او نیز نقشهای دارد که اجرایش خواهد کرد! آن دو شیر گفتند: پس چه فرمانی میدهید؟
امام فرمود: به جای خود برگردید و همانگونه شوید که قبلاً بودید!
📚شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 172 - 169، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔹#امـامعلـىعليهالسلام:
✍مردى نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و گفت:
به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد و مردم نيز دوستم بدارند.
و خدا دارايى ام را فزون گرداند و تن درستم بدارد و عمرم را طولانى گرداند و مرا با تو محشور كند.
🔹حضرت فرمود :
«اينها يى كه گفتى شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد:
❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش.
❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نيكى كن و به آنچه دارند ، چشم مدوز.
❸ اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى بخشد ، زكات آن را بپرداز.
❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسيار بده.
❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن ؛
❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن.
📚#بحارالانوار_ج٨٥ص١٦٤
#اعلام_الدين_ص٢٦٨
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
هدایت شده از ✅️ تبلیغات آیه های نور ✅️
.
🔰راه تضمینی کاهش وزن و تناسب اندام کشف شد.😍
📗با روش تغذیه سه بعدی می تونی بدون استفاده از قرص، دارو، مکمل و دمنوش و بدون گرسنگی و ضعف و محدودیت های شدید غذایی به وزن و سایز مورد علاقت برسی.
🈯️ فقط کافیه ۳ قدم مهم برداری👇
💎هورمون های بدنتو تنظیم کنی
💎 سوخت و ساز بدنتو بالا ببری
💎 اشتهاتو کم کنی
🍛فقط با غذاهایی که سر سفرتون هست👆
🏆 بزن روی لینک زیر،عضو کانال شو👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1110770221Cd989d8f9b6
😱 شش ماه دیگه از تغییراتت تعجب می کنی
.
توصیف دنیا از زبان امام علی (ع)
- بیشترین ضربه ها را خوبترین آدم ها می خورند
- برای خوبی هایتان حد تعیین کنید
و هرکس را به اندازه لیاقتش بها دهید نه به اندازه مرامتان...
- زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است...!
- تا می تازی با تو می تازند، زمین که خوردی، آنهایی که جلوتر بودند،
هرگز برای تو به عقب باز نمی گردند...!
و آنهایی که عقب بودند،
به داغ روزهایی که می تاختی تو را لگد مال خواهند کرد...!
- در عجبم از مردمی که به دنبال دنيايی هستند که روز به روز از آن دورتر ميشوند، و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزديک تر ميشوند
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
پیش از پاسخ دادن
به پرسش های ديگران
اندکی سكوت كن
تا پاسخ بهتري بيابي
سكوتت در یاد
هيچكس نخواهد ماند؛
اما پاسخ ات را
هميشه به یاد خواهند سپرد "
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔸#داستانضربالمثلها
🔹#سر_و_گوش_آب_دادن
✍این ضربالمثل را معمولاً زمانی به کار میبرند که صحبت از جاسوسی و اطلاع پیدا کردن از موضوعی در میان باشد.
به عبارتی وقتی که فردی بخواهد در مورد مسئلهای که پنهان است و دیگران نمیخواهند بفهمد، اطلاع پیدا کند.
🔸میگوید: «برم سر و گوشی آب بدم» که کنایهای است از فهمیدن و پیبردن به مسئلهای.
اما در مورد ریشه این ضربالمثل گفته شده است که در گذشته که هنوز برای جنگ سلاح سرد شمشیر و نیزه و... استفاده میشد،
گاه مدافعان وقتی میدیدند که توانایی دفاع از خود در برابر دشمن را ندارند، به درون قلعهها و دژهای خود میرفتند و از آن طریق از خود محافظت میکردند.
🔹با این توصیف باید گفت که مدافعان کاملاً اشراف بر عملکرد گروه مهاجم داشتند، بر بالای برج و بارو میرفتند و گروه دشمن را نظاره میکردند اما دشمن از چگونگی احوال آنها خبر نداشت چرا که جز دیوارهای بلند چیزی را نمیدید.
گاهی که کار دشوار میشد، مهاجمان دشمن افرادی را که چابک و سریع بودند،
🔸از طریق چاه قنات به درون قلعه میفرستادند و به آنان میگفتند که هرگاه خطری را حس کردند سر و گوش آب دهند،
یعنی گاه برای پنهان ماندن از دید دشمن چند دقیقه سر و گوش خود در آب فرو برند و خود را از دید دشمن دور دارند، تا هوا تاریک شود و پس از آن به داخل قلعه برای تجسس و آگاهی از احوال مدافعان، میزان اسلحهها و... راه پیدا کنند.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
#مولانا
آمدهای که راز من بر همگان بیان کنی
و آن شه بینشانه را جلوه دهی نشان کنی
دوش خیال مست تو آمد و جام بر کفش
گفتم می نمیخورم گفت مکن زیان کنی
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
این دو تعریف را به خاطر بسپارید:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﮐﯿﻨﻪ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
حالا با درک این دو تعریف
از امروز به بعد رو زیباتر زندگی کنید
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
#ادب
ادب مدرک نیست!
ادب لباس گران پوشیدن نیست
ادب بالای شهر زندگی کردن نیست
ادب ماشین خوب داشتن نیست
ثروت و مدرک ادب نمی اورد ،
ادب یعنی به همسرت امنیت، به فرزندنت محبت؛ به پدر مادرت خدمت و به دوستانت شادی را هدیه کنی
و برای جامعه نعمت باشی
هرکجا که میخواهی باش
در هر لباسی و هر پستی که هستی
#انسان باش
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
درخت را از میوه اش میشناسند
انسان را با کردارش
کردار خوب هرگز هدر نمیرود
کسی که ادب میکارد
دوستی درو میکند
و آن کس که مهربانی میکارد
عشق گردآوری میکند💞
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
سعیکن چون يکدرخت کهنريشه
در عمق خاک داشته باشی
تا اگر شاخه ای از تو شکست
شکسته نشوی...
بايد هميشه ريشه در اميد داشت
تا در هر فصلی از نو روييد!
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
هر آدمی در زندگی باید
کسی رو داشته باشه
که حس کنه
با نبودش دنیاش خراب میشه
اگر در طول زندگی
همچین کسی رو پیدا نکردی
بدون اصلا زندگی نکردی،
فقط عمرتو هدر دادی
👤الهی قمشه ای
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
یادت باشد
مشکلات هم مثل همه چیز
تاریخ انقضا دارند
پس هر زمان
عرصه برايت تنگ شد
این جمله را با خودت تکرار کن،
این نیز بگذرد ...
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
یه جوری
درباره آدمها قضاوت کنید...
که اگه یه روزی
خلافش بهتون ثابت شد
شرمنده
خودتون
نشید !!!
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🔴#حکایتشرطبندیملانصرالدين
✍در نزدیکی ده ملا نصرالدین مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد میشد.
دوستان ملا گفتند:
ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن
تپه بمانی، ما یک سور به تو می دهیم و گرنه تو باید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.
🔸ملا نصرالدین قبول کرد، شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت :
من برنده شدم و باید به من سور دهید. گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟
ملا گفت: نه،
فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است.
🔹دوستان گفتند :
همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.
ملا قبول کرد و گفت :
فلان روز ناهار به منزل ما بیایید.
دوستان یکی یکی آمدند، اما نشانی از ناهار نبود گفتند :
ملا، انگار نهاری در کار نیست.
🔸ملا گفت :
چرا ولی هنوز آماده نشده، دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود.
ملا گفت :
آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید.
🔹دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده چند متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.گفتند :
ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند! ملا گفت :
چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟
🔸شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود!!
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝