هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ذکرروز👆
🌸ذكر روز پنجشنبه🌸
لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين
💥معبودي جز خدا نيست
💥پادشاه برحق آشكار
➖➖➖➖➖➖
#سوره_درمانے
روز۵شنبه۲رڪعت نمازبـہ
نیت ڪسب مال وثروت بخواندوسپس《سوره یاسین》بخواندواین
عمل را تا ۳ روز انجام دهدبهتراست
💎گوهر شب چراغ۱۵۷/ ۲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
پنجشنبه که میشود
یادکسانی که
هرگز تکرار نمیشوند
وهیچ حضوری
جبران نبودنشان رانمیکنند
دردلمان بیدادمیکند
باهدیه فاتحه وصلوات
روحشان راشاد کنیم
🎁 #هدیه_به_اموات🎁
🌺از امـام صـادق ؏ـلیہ السـلام روایـت اســت:
🎗هـرڪس ســوره "مـلـک" را بـراے #میّتـے بخـواند از عـذابے ڪہ در آن اسـت #تخفیـف داده مےشـود
و اگـر قرائـت ڪننده بـہ امـوات هدیہ ڪند #ثـواب آن بـا سـرعت رعد بہ آنـها مےرسـد.🎗
📚تفسیرالبرهان، ج۵، ص۴۳۳
🌼اللهمَّعَجّللِوَلیکَِالفَرَج🌼
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
اگر در مسافرت ها به آب آشامیدنی مشکوک هستید و میترسید از آن بنوشید ؛ کافیست چند قطره لیموترش در آن بریزید 👌
لیمو آب را کاملا استرلیزه کرده میکروب های موجود در آب را از بین میبرد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
290.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺آخر هفته تون
🌸پرازهدیه های آسمانی
🌼امیدوارم امروزتون
🌺پرازاتفاقات
🌸وموج های مثبت
🌼زیبای زندگی باشه
🌺روز وروزگار بروفق مراد
🌸تقدیرتون سبزودلتون شاد
🌼تقدیم با بهترین آرزوها
🌺آخر هفته خوبی داشته باشید
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
🔴🔷امام حسن عسکری(ع):
✍ نماز ظهر و عصر را دنباله هم در اول وقت انجام بده که درنتیجه آن فقروتنگدستی ازبین می رود و به مقصود خواهی رسید
📚 کافی ج۳ ص۲۸۷
#نماز
🔴🔷 امام حسن عسکری (ع):
✍ عبادت کردن به زیادی روزه ونماز نیست ،بلکه(حقیقت)عبادت اندیشیدن زیاددرکارخدا است.
📚 تحف العقول ص ۴۴۸
#عبادت
🔴🔷 امام عسكرى (ع):
✍ هر كه برادرش را در خلوت پند دهد او را آراسته است وهر كس برادرش رادر جمع پند دهداو راسرشكسته كرده است
📚 تحف العقول،ص۴۸۹
#پند
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💠 آیا میتوان فطریه را در شهر دیگری پرداخت کرد؟
📚 پاسخ ⬆️⬆️
🍞🍚 #پرداخت_فطریه_درشهر_دیگر
💠 آیا میتوان فطریه را در شهر دیگری پرداخت کرد؟
✴️ امام خامنه ای: درصورت وجود مستحق درشهر بنابراحتیاط به شهردیگری نفرستد.
✴️ آیت الله مکارم شیرازی: احتیاط واجب آن است که زکات فطره را در همان محل مصرف کند. مثلا نمی تواند برای بستگانش که در شهر دیگر هستند بفرستد، مگر اینکه در آن محل مستحقی پیدا نشود، وهرگاه با وجود مستحق فطره را به جای دیگری بفرستد وتلف شود، ضامن است، ولی حاکم شرع میتواند با توجه به مصالح نیازمندان اجازه دهد آن را به محل دیگری ببرند.
✴️ آیت الله سیستانی: به احتیاط واجب جایز نیست.
===============
📚 منبع: پایگاه اطلاع رسانی امام خامنه ای وتوضیح المسائل مراجع
#احکام_شرعی #احکام_فطریه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ
✨كَيْفَ يَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۶﴾
✨اوست كسى كه شما را آن گونه كه مى خواهد
✨در رحمها صورتگرى مى كند هيچ معبودى
✨جز آن تواناى حكيم نيست (۶)
📚 سوره مبارکه آل عمران
✍ آیه ۶
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :9⃣3⃣2⃣
#فصل_هفدهم
از طرفی حرف های صمد نگرانم کرده بود.
فردا صبح، صمد زودتر از همه ما از خواب بیدار شد. رفت نان تازه و پنیر محلی خرید. صبحانه را آماده کرد. معصومه و خدیجه را بیدار کرد و صبحانه شان را داد و بردشان مدرسه. وقتی برگشت، داشتم ظرف های شام را می شستم. سمیه و زهرا و مهدی هنوز خواب بودند. آمد کمکم. بعد هم رفت چند تا گونی سیمان را که توی سنگر بود، آورد و گذاشت زیر راه پله. بعد رفت روی پشت بام را وارسی کرد. بعد هم رفت حمام. یک پیراهن قشنگ برای خودش از مکه آورده بود. آن را پوشید. خیلی بهش می آمد.
ظهر رفت خدیجه و معصومه را از مدرسه آورد. تا من غذا را آماده کنم، به درس خدیجه و معصومه رسیدگی کرد. گفت: «بچه ها! ناهارتان را بخورید. کمی استراحت کنید. عصر با بابا می رویم بازار.»
بچه ها شادی کردند. داشتیم ناهار می خوردیم که در زدند. بچه ها در را باز کردند. پدرشوهرم بود. نمی دانم از کجا خبردار شده بود صمد برگشته.
گفت: «آمده ام با هم برویم منطقه. می خواهم بگردم دنبال ستار.»
صمد گفت: «بابا جان! چند بار بگویم. تنها جنازه پسر تو و برادر ما نیست که مانده آن طرف آب. خیلی ها هستند.
ادامه دارد...✒️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :0⃣4⃣2⃣
#فصل_هفدهم
منتظریم ان شاءالله عملیاتی بشود، برویم آن طرف اروند و بچه ها را بیاوریم.»
پدرش اصرار کرد و گفت: «من این حرف ها سرم نمی شود. باید هر طور شده بروم، ببینم بچه ام کجاست؟! اگر نمی آیی، بگو تنها بروم.»
صمد نگاهی به من و نگاهی به پدرش کرد و گفت: «پدر جان! با آمدنت ستار نمی آید این طرف. اگر فکر می کنی با آمدنت چیزی عوض میشود یاعلی، بلند شو همین الان برویم؛ اما من می دانم آمدنت بی فایده است. فقط خسته می شوی.»
پدرش ناراحت شد. گفت: «بی خود بهانه نیاور من می خواهم بروم. اگر نمی آیی، بگو. با شمس الله بروم.»
صمد نشست و با حوصله تمام، برای پدرش توضیح داد جسد ستار در چه منطقه ای جا مانده. اما پدرش قبول نکرد که نکرد. صمد بهانه آورد شمس الله جبهه است.
پدرش گفت: «تنها می روم.»
صمد گفت: «می دانم دلتنگی. باشد. اگر این طور راضی و خوشحال می شوی، من حرفی ندارم. فردا صبح می رویم منطقه.»
پدرشوهرم دیگر چیزی نگفت؛ اما شب رفت خانه آقا شمس الله، گفت: «می روم به بچه هایش سری بزنم.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1
حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌
🔆۳داستان زیبا🔆 👇👇👇
💫روزی تمام روستایی ها تصمیم گرفتندتابرای بارش باران دعاکنند،درروزی که برای دعاهمه دورهم جمع شدند،پسربچه ای باخودچتری داشت.💫
این یعنی:🌹ایمان🌹
💫کودک یک ساله ای راتصور کنید،زمانی که شمااورا به هوا پرتاب می کنید او می خندد،چراکه او می داند شمااورا خواهی گرفت.💫
این یعنی:🌹اعتماد🌹
💫هرشب ماوقتی می خوابیم،ماهیچ اطمینانی نداریم که فردا صبح زنده ایم،بااین حال ساعت رابرای فرداکوک می کنیم.💫
این یعنی:🌹امید🌹
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
680.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها راه بدست آوردن شادی حقیقی در زندگی کردن (☝️)
هیچ وقت باطن زندگی خودتون رو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنید 🌹
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌿🌿🌿
ازدواج قورباغه و کانگورو
قورباغه به کانگورو گفت: من و تو میتوانیم بپریم. پس اگر با هم ازدواج کنیم بچه مان می تواند از روی کوه ها یک فرسنگ بپرد، و ما می توانیم اسمش را «قورگورو» بگذاریم.
کانگورو گفت: "عزیزم" چه فکر جالبی! من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم اما درباره ی قورگورو، بهتر است اسمش را بگذاریم «کانباغه».
هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند.
آخرش قورباغه گفت: برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه». اصلا من دلم نمی خواهد با تو ازدواج کنم.
کانگورو گفت: بهتر.
قورباغه دیگر چیزی نگفت. کانگورو هم جست زد و رفت. آنها هیچ وقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند که بتواند از کوه ها بجهد و تا یک فرسنگ بپرد. چه بد، چه حیف که نتوانستند فقط سر یک اسم توافق کنند.
این قصه ی زیبا از شل سیلور استاین مفهوم جالبی دارد.
«پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانی اختلاف نظرهای کوچک می شود.»
هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باورها و دانشی که از محیط اطرافش می گیرد پر می شود. این کوزه اگر روزی پر شود یاد گرفتنِ آدمی تمام می شود. نه که نتواند، دیگر نمی خواهد چیز بیشتری یاد بگیرد. پس تفکر را کنار می گذارد و با تعصب از کوزه ی باورهایش دفاع می کند و حتی برای آن می میرد اما آدم غیرمتعصب تا لحظه ی مرگ در حال پر کردن کوزه است و صدها بار محتوای آن را تغییر می دهد.
اگر شما مدتی ست که افکارتان تغییر نکرده، بدانید که این مدت فکر نکرده اید. آب هم اگر راکد بماند فاسد می شود!
آنچه ما را ویران می کند باورهای غلط و تعصباتی است که به خودمان اجازه ی دگربینی و دگرگونی آنها را نمی دهیم.
به قول نیچه: «باورهای غلط از حقایق خطرناک, ویران کننده ترند...
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان