هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃یکی گفت:
⁉️هنوز بااین گرانی ها پای آرمانهای
انقلاب ورهبرت هستی؟!
گفتم:
🌷درمکتب حسین«ع» ممکن است زمانی آب هم برای نوشیدن نداشته باشیم..
🇮🇷 تاظهور صاحب الزمان عج ،پای انقلاب میمانیم..
ما همه می آییم #22_بهمن برای سربلندی ایران 🇮🇷✊
#راهپیمایی_22_بهمن_ما_همه_می_آییم
همه باهم بمناسبت ٢٢_بهمن 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
✅رازطول عمر
👌4 قاشق چای خوری عسل، یک قاشق چای خوری پودردارچین و3 فنجان آب گرم را با هم بجوشانید.
3یا4باردرروزمیل کنید.
👌مصرف مداوم این معجون راز عمر طولانی شماخواهدبود.
🔴فوروارد کنید برای عزیزانتون🌺اونایی که دوس دارین عمرشون طولانی باشه🔴
💁 ➣
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
174.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ارزش قلب به عشق
🌹ارزش سخن به صداقت
❤️ارزش چشم به پاکی
🌹ارزش به وفاست
❤️و ارزش تـو ای
🌹به انـدازه تـمام دنیـاست...
❤️تقدیم به قلب مهربون شما
🌹سهشنبه تون زیبا
⚜#حکایت
روزی فقیری با لباس چر کین به نزد
پادشاهی در آمد!
پادشاه از آمدن او روی در هم کشید.
یکی از نزدیکان پادشاه گفت:
ای بی ادب! این مقدار هم نمیدانستی که با لباس کثیف نزد سلاطین آمدن عیب است؟!
فقیر در پاسخ گفت: با لباس چرکین از پیش پادشاهان برگشتن، عیب دو چندان است!
پادشاه را این سخن خوش آمد و او را خلعت فراوان بخشید
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
🌼🌿🌼🌿🌼🌿
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تزریق انرژی مثبت➕
تکرار کنیم🌸
امروز گشایشی عظیم در کار من است و من صدای شادی و هلهلهی برخاسته از آن گشایش را میشنوم و تنها مهربان خدایم را شکرگزارم
خدایا سپاسگزارم❣
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🏷دو درويش در راهی با هم میرفتند. يكی بیپول بود و ديگری پنج دينار داشت.
درویش بیپول، بیباک میرفت و به هر جايی که میرسيدند، چه ايمن بود و چه ناامن، به آسودگی میخوابيد و به چيزی نمیانديشيد. اما ديگری مدام در بيم و هراس بود كه مبادا پنج دينار را از كف بدهد.
بر چاهی رسيدند كه جای دزدان و راهزنان بود.
اولی بیپروا دست و روی خود را شست
و زير سايهی درختی آرميد. در همين حين متوجه شد که دوستش با خود چه كنم چه كنم میكند!
برخاست و از او پرسيد: اين چندين چه كنم برای چيست؟
گفت: ای جوانمرد! با من پنج دينار است
و اينجا ناامن است و من جرات خفتن ندارم.
مرد گفت: اين پنج دينار را به من دِه
تا چارهی تو كنم.
پس پنج دينار را از وی گرفت و در چاه انداخت و گفت: رَستی از چه كنم چه كنم! ايمن بنشين، ايمن بخسب، و ايمن برو، که آدم فقير، دژیست كه نمیتوان فتحش كرد.
به کانال ما بپیوندید🔽
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
3.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💜آدمهای مهربان زیادی
🌸را میشناسم ڪه
💜هر بار سفارش میڪنند
🌸مراقب خودت باش
💜اما مهربان تر از آنان
🌸خداوندی است ڪه میگوید
💜خودم مراقبت هستم
🌸نگاه مهربان خـــدا
💜همیشہ همراهتان
🌷این کلیپ پر انرژی تقدیم به شما🌷
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
#امام_سجادعليه_السلام میفرمایند:
✅از دروغ كوچك و بزرگش، جدّى و شوخيش بپرهيزيد، زيرا انسان هرگاه در چيزكوچك دروغ بگويد، به گفتن دروغ بزرگ نيز جرئت پيدا مى كند.
📚تحف العقول، ص 278
〰➿〰➿〰➿
#امام_باقرعليه_السّلام:
✅كسى كه وضع ظاهرش بهتر از حال باطنش باشد ترازوى اعمالش سبك است
📚تحف العقول صفحه 275
➿〰➿〰➿〰
#امام_صادق_علیه_السلام :
✅ بهترينِ شما سخاوتمندان شمايند و بدترينتان ، بخيلانتان.
از خلوص ايمان است :
نيكى كردن به برادران و كوشش براى رفع حوائج آنان.
📚 الكافي : ج ٤ ص ٤١ ح ١٥
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
👆👆 آیا آرایش ساده زینت محسوب می شود؟
#احکام_شرعی
#احکام_بانوان
🔻🔻🔻🔻🔻
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
❣إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
❣إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۳۸﴾
❣خدا ست كه داناى نهان آسمانها و زمين است
❣و اوست كه به راز دلها داناست (۳۸)
📚 سوره مبارکه فاطر
✍ آیه ۳۸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
#آی_پارا
#پارت_صدوهجده
قضیه ی آیناز و عملش پیش می یاد و سرشون گرم اون می شه . تایماز بعد بهتر شدن آیناز حالش به مقدار رو به راه می شه . البته آیناز می گفت : مطمئن بوده تایماز داره وانمود می کنه که رفتنت رو پذیرفته و نارحت نیست. اما هر چی که بود ، اون به زندگی عادی برمی گرده . اونام به کم که وضعیت آیناز بهتر می شه ، برمی گردن اسکو. آیناز گویا می خواسته بمونه که با مخالفت شدید شوهرت مواجه می شه و اونم ناچارا همراه پدر و مادرش برمی گرده . با ترس پرسیدم : آیناز از دستم ناراحت بود ؟ فخرتاج نفسش رو با صدا بیرون داد و گفت : والله خیلی خواستم زیر زبونش رو بکشم ، چشماش که داد می زد از وضعیت برادرش ناراحت و ناراضیه اما چیزی راجع به حسش به تو بروز نداد. خودت که می شناسیش چقدر مواظب رفتاراش هست. حالا هم به نظر من ، حساب روزی رو می کرد که تو برگردی و بشی عروسشون . نمی خواست غیبت عروسشون رو پیش عمش بکنه . اما منم این گیسا رو تو آسیاب سفید نکردم . می فهمیدم که چقدر چشماش نگران تایمازه و شایدم از دست تو دلخور. سرم رو پایین انداختم . چی می تونستم بگم ؟ خیلی در حق شوهرم جفا کرده بودم . حقم بود سه طلاقم بکنه و دیگه تو حریمش رام نده . من باید می موندم . یا حداقلش با همفکری اون، اونجا رو ترک می کردم. کارم عجولانه و بی فکر بود . حالام نمی تونستم آب رفته رو به جوب برگردونم . روزی هزار بار به خاطر خبطی که کرده بودم خودم رو محاکمه و محکوم می کردم، اما چه فایده ؟ بچگی کرده بودم و پلای پشت سرم رو بدجور شکسته بودم . فخرتاج من و منی کرد و گفت : می خوام یه چیزی ازت بپرسم . تو رو روح گل صباح اشتباه برداشت نکن مادر . گفتم : قسمم ندین خاله . من می دونم پشت همه ی حرفهای شما ، نیت خیره .
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌱🕊
⭕️✍حکایتی خواندنی
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: «بین شما کسی است که مسلمان باشد؟»
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد. بالاخرهح پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: «آری من مسلمانم.»
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا. پیرمرد به دنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد. پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: «آیا مسلمان دیگری در بین شما است؟»
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیشنماز مسجد دوختند. پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت: «چرا نگاه میکنید؟ به عیسی مسیح قسم(!) که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود!»
🍃
🌺🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh